نام پژوهشگر: مهرزاد صادقی اردوبادی
مهرزاد صادقی اردوبادی رضا پیشقدم
: در تحقیقی که پیش روی دارید ابتدا سعی شده است که نقش میزان بهره مندی مدرسان زبان انگلیسی از سرمایه های فرهنگی و اجتماعی در چارچوب نظریه بوردیو(1986) بر میزان وابستگی آن ها به فرهنگ خودی بررسی شود. لذا دو پرسشنامه به طورهمزمان بین 342 مدرس زبان انگلیسی در بیش از 25 موسسه ی خصوصی زبان انگلیسی در سطح شهر مشهد توزیع شد. رابطه ی بین میزان دسترسی به سرمایه فرهنگی و اجتماعی و وابستگی به فرهنگ خودی از طریق آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و آزمون پست هاک بررسی شد. نتایج این بخش از تحقیق نشان داد که از میان 2 مولفه ی سرمایه فرهنگی، "توانش فرهنگی" (cultural competence)، رابطه ای منفی با فرهنگ خودی دارد و پیش بینی کننده مناسبی برای میزان وابستگی به فرهنگ بیگانه قلمداد می شود ولی مولفه ی دوم آن یعنی "سواد و مطالعه" (literacy) نقشی در میزان وابستگی به فرهنگ خودی ندارد. از سه مولفه ی سرمایه اجتماعی، توانش اجتماعی (social competence) و همبستگی اجتماعی (social solidarity) رابطه ی معنا داری با وابستگی به فرهنگ خودی دارند، ولی مولفه ی سوم آن برونگرایی(extraversion) نقشی در میزان وابستگی به فرهنگ خودی ندارد. در قسمت دوم مرحله کمی تحقیق، ابتدا براساس منحنی توزیع نرمال میزان وابستگی به فرهنگ خودی، نتیجه گرفته شد که اکثر مدرسان زبان انگلیسی فقط در حد متوسطی به فرهنگ خودی وابسته اند و سپس رابطه ی بین وابستگی به فرهنگ خودی و هر یک از ده ویژگی جمعیتی از طریق آزمون همبستگی پیرسون، آزمون تی و تحلیل واریانس بررسی شد. در فاز کیفی این تحقیق، 14 مدرس تمام وقت زبان انگلیسی از 6 موسسه ی خصوصی زبان انگلیسی در شهر مشهد هر یک جداگانه در مصاحبه ای جهت بیان شرح حال خود از شروع زبان آموزی تا دوران تدریس زبان شرکت کردند. مجموع 14 ساعت و 38 دقیقه طول مدت مصاحبه ها با اطلاع ایشان ضبط شد، متن آن ها با دقت پیاده شد و توسط دو متخصص مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روند تغییر هویت شرکت کنندگان در مصاحبه با توجه به نظریه هویت و زبان آموزی نورتون (norton, 1997) و نیز الگوهای تغییر هویت گایو (gao , 2010) مورد بررسی قرار گرفت و 15 مفهوم مشترک از آن ها استخراج شد. در پایان این گونه نتیجه گیری شد که مدرسان زبان انگلیسی غالباً دچار تغییر هویت از نوع جانشینی فرهنگ و زبان بیگانه به جای فرهنگ و زبان خودی شده اند و هویت غربی بیش از سایر هویتهایشان پررنگ شده است. در میان آن ها طرز تفکر انتقادی به ویژه به چالش کشیدن بدیهیات فرهنگی و اجتماعی کاملاً شایع بوده است. هویت مذهبی آنان بیشترازهویتهای ملی و فرهنگیشان تضعیف شده است.کم تجربه ترها و زنان از فرهنگ خودی بیشترفاصله گرفته اند. در بحث نهایی، گزیده هایی از سرگذشت مدرسان گنجانیده شده است تا گواهی باشد بر این که چگونه هویت ذهنی آنان (imagined identity) تأمین کننده سرمایه گذاری (investment) آنان در امر زبان آموزی و نهایتاً تدریس زبان ایشان بوده است و این که آیا و چگونه مدرسان زبان در مورد انتخاب بین هویتهای مطرح شده در سیر زندگی خود اعمال نظرو اراده (agency) داشته اند.