نام پژوهشگر: حسین جماعتی
حسین جماعتی قاسم ترخان
عشق، از مفاهیمی است که در عرفان و اخلاق مورد بررسی قرار گرفته و از موضوعات مهم به شمار می رود. عشق، غیر قابل تعریف منطقی بوده، و اگر تعاریفی از عشق شده، تعریف شرح الاسمی، و همه آثار، لوازم و تجلّیات آن است. عشق دارای مراتب و شئونی مانند عشق الهی، عشق روحانی، عشق کبیر، عشق صغیر، عشق طبیعی است. نگارنده در این تحقیق، با ارائه دیدگاه های احمد غزّالی، عین القضات همدانی و محی الدین ابن عربی به این نتیجه رهنمون شده که، عشق، از عناصر عمده و اساسی بینش و سلوک عرفانی شمرده شده که در صورت إحیا و پرورش و هدایت آن، بهترین و میانبرترین راه برای تکامل معنوی انسان و رسیدن او به مراتب کمال حقیقی می باشد. به بیان عین القضات همدانی، به خدا رسیدن فرض است، و لابد هر چه به واسطه آن به خدا رسند فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق، بنده را به خدا رساند. پس عشق از بهر این معنی فرض راه آمد. هر چند اصالت با عشق الهی بوده و درک و رسیدن به آن – با راه هایی مانند معرفت و عبادت خداوند و پاک کردن دل از تیرگی ها - خود مرتبه ای از کمالات معنوی هست، امّا در عرص? سیر و سلوک تجربه و چشیدن عشق مجازیِ روحانی و عقلانی می تواند پُلی برای رسیدن به عشق الهی باشد؛ به این شرط که چون عاشقی کار دل است، عشق پاک در دل پاک ظهور پیدا می کند و آغاز سیر تکامل معنوی و عاشقانه آدمی خواهد بود. برترین مصداق معشوق در چنین عشقی، عشق به انسان کامل؛ یعنی، حب و عشق به انبیا و رسولان خصوصاً پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است که در همه مراتب سلوک عارفانه و عاشقانه باید همراه سالک باشد.