نام پژوهشگر: حسین نقی
حسین نقی عبدالحسین خسروپناه
رجوع به قرآن با رویکرد تفسیری نشان می دهد قرآن کریم در عرصه مبانی علوم انسانی ورودی حداکثری دارد. هستی ماوراء ماده (مفاهیمی مانند غیب، عرش، ملائکه، جن و ...)، خداشناسی توحیدی (توحید در خالقیت و ربوبیت)، پیوند دین و دنیا و دنیا و آخرت به عنوان مهمترین مبانی هستی شناختی؛ وجود مستقل و تجرد روح، پیوند روح و بدن، اختیار، تأثیرپذیری توأمان فرد و جامعه از یکدیگر، فطرت، کرامت و خلافت انسان و قرب الهی به عنوان مهم ترین مبانی انسان شناختی و امکان معرفت مطابق با واقع، عدم انحصار ابزار، روش، قلمرو و انواع معرفت در محدوده تجربه یا عقل، معرفت شهودی و وحیانی، معرفی قلب به عنوان مهم ترین ابزار کسب معرفت، معرفی شرایط (همچون ایمان و تقوا) و موانع (همچون گناه و غفلت) کسب معرفت، معرفی خداوند به عنوان معلِّم معرفت، حق محوری و رد نسبی گرایی و کثرت گرایی معرفتی به عنوان مهمترین مبانی معرفت شناختی علوم انسانی است که قرآن کریم بیان می کند. قرآن کریم در اکثریت قریب به اتفاق موارد، مبانی علومانسانی موجود را رد می کند؛ اما صحت معرفی مبانی قرآنی کشف شده به عنوان مبانی علوم انسانی و همچنین نحوه تأثیرگذاری مبانی قرآنی بر نظریات علوم انسانی موجود، مسائلی هستند که سعی شده در هر بخش با ذکر مثالها و نمونه هایی از نظریات جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی و حتی اقتصاد بدان پرداخته شود.