نام پژوهشگر: ساناز علایی مقدم
ساناز علایی مقدم محمد کریمی
با توجه به گستردگی نواحی پتانسیل دار ذخیره معدنی در کشور، وجود نگرشی سیستماتیک جهت شناسایی و تبدیل اندیس های معدنی به معادن، ضروری به نظر می رسد. تنوع مدل مفهومی ذخایر گوناگون معدنی، وجود داده های متنوع کمی و کیفی اکتشاف ذخایر معدنی و هم چنین وجود نظرات کارشناسی و سلایق مختلف، فرایند تهیه نقشه پتانسیل معدنی را بسیار پیچیده می گرداند. تاکنون روش های مختلفی مانند هم پوشانی شاخص، منطق فازی، شبکه عصبی و وزن های نشانگر برای مدل سازی این پیچیدگی به کار گرفته شده است. در فرایند اکتشاف ذخایر معدنی توجه همزمان به مدل سازی ماهیت غیر قطعی داده های اکتشافی، به کارگیری دانش کارشناسی و انعطاف پذیری روش برای انواع ذخایر معدنی در قالب سامانه ای یکپارچه، ضروری است. در مقایسه با روش های دیگر سیستم استنتاجگر فازی ویژگی های مذکور را داراست. به منظور بررسی این امر، در این پایان نامه دو مدل با استفاده از سیستم استنتاجگر فازی ارائه و در اندیس مس چاه فیروزه، پیاده سازی گردید. نقشه های فاکتور در دو مرحله با یکدیگر تلفیق می گردند. در مدل اول، تلفیق نقشه های فاکتور مرحله اول توسط عملگرهای فازی و در مدل دوم، تلفیق نقشه های فاکتور مرحله اول توسط روش آنالیز رابطه نامتقارن فازی و ارزیابی جامع چندسطحی فازی انجام می گیرد. تلفیق نقشه های فاکتور مرحله دوم در هر دو مدل با استفاده از سیستم استنتاجگر فازی صورت می پذیرد. در نقشه پتانسیل معدنی تهیه شده، مناطق مستعد کانی سازی مس پرفیری، در نواحی مرکزی و با گسترش شمالی–جنوبی شناسایی شده اند. جهت ارزیابی، گمانه های اکتشافی موجود در منطقه با نقشه پتانسیل معدنی انطباق داده می شوند. بر این اساس نقشه پتانسیل معدنی تهیه شده توسط روش آنالیز رابطه نامتقارن فازی و ارزیابی جامع چندسطحی فازی و سیستم استنتاجگر فازی، در دسته بندی سه کلاسه به روش jenk، بیش ترین تطابق را با گمانه های اکتشافی منطقه دارد. میزان تطابق مدل مذکور 52/65 % است. مدل های پیاده سازی شده در این پایان نامه، موقعیت گمانه هایی با وضعیت ضعیف، را دقیق تر ارزیابی می کنند.