نام پژوهشگر: فاطمه مرام
فاطمه مرام کیومرث زرافشانی
چکیده بی تردید یکی از مهم ترین راهبردهای دستیابی به توسعه روستایی استقرار یک نظام بهره برداری مطلوب خواهد بود. بر این اساس، سازمان تعاون روستایی در سال 1370 به منظور ساماندهی و اعمال مدیریت در خصوص مزارعی که در جریان اصلاحات ارضی دهه1340، به قطعات کوچک تقسیم و به کشاورزانی واگذار شده بود که توانایی مدیریت مزرعه را نداشتند، تصمیم به راه اندازی مجدد نظام بهره برداری شرکت های سهامی زراعی گرفت. این در حالی است که تصمیم گیری در مورد انتخاب مناطقی که شایسته راه اندازی مجدد شرکت های سهامی زراعی می-باشند مستلزم شناخت معیارهایی است که ما را در این امر یاری کنند. به عبارت دیگر هرگونه برنامه ریزی و اتخاذ تصمیم صحیح در رابطه با راه اندازی شرکت های سهامی زراعی نیازمند اطلاعات دقیق و مناسب خواهد بود. بر این مبنا مطالعه حاضر در چهار فاز با هدف مکان یابی شرکت های سهامی زراعی در شهرستان کرمانشاه شکل گرفت. در فاز اول مطالعه از طریق مرور ادبیات و با استفاده از نقطه نظرات صاحب نظران خبره 27 معیار که در شناسایی مکان بهینه شرکت های سهامی زراعی تأثیرگذارند شناسایی و در چهار گروه اجتماعی، فنی، اقتصادی و محیطی قرار گرفتند. در فاز دوم مطالعه، با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چند معیاره و سیستم اطلاعات جغرافیایی دهستان های شهرستان کرمانشاه از بعد شرایط محیطی به پنج طبقه کاملاً مساعد، مساعد، نسبتاً مساعد، نسبتاً نامناسب و نامساعد تقسیم شدند. در فاز سوم دهستان میاندربند از طبقه کاملاً مساعد انتخاب و روستاهای این دهستان از نظر معیارهای فنی، اجتماعی، اقتصادی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس با استفاده از روش اسکالوگرام روستاهای دهستان میاندربند در سه سطح مساعد، میانه و مساعدتر جای گرفتند. همچنین در این مطالعه نگرش کشاورزان نسبت به شرکت های سهامی زراعی مورد بررسی قرار گرفت. به عبارتی در فاز چهارم به منظور بررسی نگرش بهره برداران دهستان میاندرند نسبت به راه اندازی شرکت های سهامی زراعی دو روستا از سطح مساعد(نفته و تپه کبود) و دو روستا از سطح مساعدتر(سرابله و تکیه) انتخاب شدند. تحلیل داده ها در دو روستای نفته و تپه کبود به شیوه تحلیل محتوای متداول نشان داد بهره برداران این دو روستا به دلایلی نظیر "عدم آشنایی با مفهوم و اهداف شرکت"، "اثرات منفی به جا مانده از شرکت های گذشته" و "روحیه فردگرایی" مخالف راه اندازی شرکت-های سهامی زراعی هستند. همچنین تحلیل مصاحبه ها در دو روستای تکیه و سرابله به روش تحلیل محتوای هدایت شده پنج مقوله "عدم آگاهی اعضاء از اهداف شرکت"، "عدم وجود روابط اجتماعی مناسب مدیران با سهامداران"،" عدم مشارکت سهامداران"، "عدم وجود بسترمناسب اجتماعی" و" ضعف در زمینه های قانونی" را که مدل مفهومی نگرش بهره برداران نسبت به شرکت های سهامی زراعی را تبیین می کند، تایید و به آن دو مقوله ی جدید دیگر " تجربه های تلخ گذشته" و "نارضایتی مردم از عملکرد برخی سازمان های دولتی بعد از انقلاب" را اضافه نمود. همچنین به منظور اعتبار بخشی به نتایج این مطالعه یافته ها توسط کارشناسان مربوطه مورد تایید قرار گرفت. در مجموع آن که متأسفانه کشاورزان این مناطق بنا به دلایل ذکر شده نگرش مثبتی نسبت به راه اندازی مجدد شرکت های سهامی زراعی ندارند. نتایج این مطالعه می تواند دستاوردهایی به طور کلی برای مسولین نظام های بهره برداری و به طور اخص برای سازمان تعاون روستایی داشته باشد. اولاً ضروری است به منظور راه اندازی شرکت های سهامی زراعی، با استفاده از دانش مکان-یابی مناطق از جنبه های اجتماعی، اقتصادی، فنی و محیطی مورد برررسی قرار گیرند. ثانیاً تشکیلات ترویج جهت تغییر نگرش کشاورزان نسبت به این شرکت ها علاوه بر بهره گیری از رسانه ملی زمینه بازدید کشاورزان از شرکت های سهامی زراعی موجود را فراهم نمایند.