نام پژوهشگر: آمنه حسنی
آمنه حسنی محمد کاظم رحمان ستایش
موضوع این پژوهش عبارت است از: «ضرورت وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و شیوه های اثبات وجود ایشان در روایات». در این نوشتار این موضوع از دیدگاه ادله نقلی و تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است. ادله ای که در اثبات وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به کار رفته اند دو دسته می باشد: ادله عام (کلی) و ادله خاص. در ادله عام، احادیث «اثنا عشر، امان، ثقلین، لوح، معرفت و زمین از حجت خدا خالی نخواهد ماند» مورد بررسی قرار گرفته اند که از لحاظ سند و دلالت موثق و قطعی می باشند. در ادله خاص، احادیث «بشارت ائمه درباره مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف» و احادیث «ولادت آن حضرت» بیان شده است که این دسته از احادیث نیز از اعتبار قطعی سند و دلالت برخوردار هستند. در آخر نیز شبهات وارد شده به برخی از احادیث (ثقلین و اثنا عشر) و وجود و ولادت حضرت ذکر و به آنها پاسخ داده شده است. واژگان کلیدی: امام عصر، احادیث «اثنا عشر، امان، ثقلین، لوح، معرفت، خالی نبودن زمین از حجت»
آمنه حسنی رضا رسولی شریبانی
موضوع این پزوهش مقایسه نظریه جاودانگی از دیدگاه غزالی وجان هیک است. با بررسی تاریخ ملل و ادیان باستان می توانیم به وضوح در یابیم که ، باور به جاودانگی با سرشت وحیات بشر عجین شده است. بشربا برپاداشتن نوعی سنن و آداب مربوط به مرگ و پرستش ارواح ، این باور را به صورت های مختلف در زندگی خویش بیان داشته است. تاریخ اندیشه بشر شاهد نظریات متعددی در مورد جاودانگی بوده است از جمله : نظریه های رستاخیز که ، اشاره به بازگشت بدن در عالم پس از مرگ دارد. غزالی وجان هیک به تأثیر از دین اسلام ومسیحیت ، نظریه رستاخیز را پذیرفته اند. نظریه جاودانگی غزالی ، نظریه رستاخیز (نفس وبدن جدید) است . غزالی مطابق با آموزه های دین اسلام ، مفهوم روح یا نفس را به عنوان حقیقت انسان می داند که درتمایزبا بدن است . وی اعتقاددارد این حقیقت ، حقیقت روحانی است که بعد از مرگ فناء نمی یابد ، اما بدن رستاخیز یک بدن جدید است که می تواند از هر ماده ای خلق شده باشد. جان هیک مخالف پذیرش روح است. به نظر وی ، نظریه جاودانگی روح یک نظریه یونانی است تا این که نظریه مسیحی باشد. جان هیک انسان را یک واحد فیزیکی-روانی می داند و معتقد است حالات ذهنی به حالات رفتاری یا میل به رفتار تحویل می یابد و بعد از مرگ ، «بدل» شخص برانگیخته می شود که دارای همان ویژگی ذهنی و بدنی شخص پیش از مرگ است. اماتأکید بیشترجان هیک در رستاخیز بر بازگشت بعدروان شناختی فرد است تا بعدفیزیکی. بنابراین ، نظریه جاودانگی جان هیک ، نظریه برانگیختگی «بدل» است ، با نظریه غزالی در پذیرش اصل رستاخیز موافق بوده واین که در هردونظریه لزومی بر عینیت بدن دنیوی ورستاخیز نیست. در دیدگاه غزالی این بدن می تواند از هرماده ای باشد ، در حالی که در جان هیک اساس ، بربازسازی ژنتیک انسان است. هر دو متفکر در پذیرش مفهوم برزخ هم اتفاق نظر، ولی در ماهیت آن اختلاف دارند. از نظر غزالی برزخ جایگاه سعادت وشقاوت است ، ولی در دیدگاه جان هیک عالم برزخ ، عبارتند از فرایند زمانمندی است که در آن رشد روحی و اخلاقی فرد بیشتر ممکن می گردد. درمفهوم دوزخ فقط غزالی معتقد به آن است در حالی که جان هیک مفهوم دوزخ را در تعارض با عدل الهی می داند و اعتقاد به نجات عام دارد.