نام پژوهشگر: اسما خویینی ها
اسما خویینی ها خدیجه سفیری
رویدادهای خانوادگی تا حد زیادی مهمترین جنبه زندگی مردم شمرده می شود. یکی از دگرگونی های مهم امروزه ناپایداری در امر ازدواج است. طلاق تغییرات چندی را در زندگی ایجاد می کند که اثر خود را بر سلامت زن و مرد طلاق گرفته باقی می گذارد. طلاق یک روند است و در نتیجه دارای آغاز،ادامه و فرجامی است که در واقع یکی از راه های موجود برای رهایی از مشکلات خانوادگی به نظر می آید. فرجامی که در انتظار مرد یا زن طلاق گرفته می باشد ممکن است به مراتب بدتر از خود مسئله طلاق باشد و آنها را با بحران های مختلف اجتماعی و روحی– روانی روبرو نماید. تغییرات جدی در زندگی والدین نظیر تغییر محل زندگی، مشکلات اقتصادی و از دست دادن مزیت های اقتصادی، تجربه تنهایی در اثر از دست دادن بخشی از شبکه اجتماعی و دردسر های خانه و مدرسه فرزندان، می تواند فرد را به لحاظ بهداشت جسمی و روانی آسیب پذیر کند. بدیهی است وجود مشکلات جامعه شناختی و روان شناختی در این گونه از افراد، سلامت جامعه را تهـدید می کنند. به ویژه چنانچه در این میان زنانی باشند که نقــش مادری بر فرزندان این مرز و بوم را ایفاء می نمایند و مسئولیت سنگین تربیت آنها را بر عهده گرفته اند بیشتر در معرض آسیب بوده و به همان میزان بیشتر نیازمند حمایت می باشند. هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه وضعیت زن و مرد در مرحله پس از طلاق و مطالعه پیامدهای متعدد اجتـماعی و روانـی طلاق بر آنها با رویکرد جنسیتی است. در این پژوهش، از ترکیبی از نظریات برای تبیین پیامدهای اجتماعی و روانی طلاق استفاده شده است. به همین منظور، رابطه بین جنسیت با پیامدهای مختلف طلاق از منظر گیدنز، نظریه نظام ها،نظریه نقش ها،نظریه شبکه،نظریه فمینیسم و مارکسیست فمینیسم تئوریزه شده است. بررسی های این پژوهش، به صورت پیمایشی انجام گرفته و داده ها با پرسش نامه و مصاحبه گردآوری شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان و مردانی است که طلاق گرفته و تا زمان تکمیل پرسش نامه و انجام مصاحبه، ازدواج مجدد نداشته اند. با توجه به مشکلات موجود در یافتن نمونه های آماری و محدودیت های به وجود آمده از سوی برخی نمونه های یافت شده و مقاومت آنها در مصاحبه و تکمیل پرسش نامه، در طی مدت 4 ماه 87 نفر از آنان، حاضر به مصاحبه یا تکمیل پرسش نامه شده اند.در تجزیه و تحلیل داده ها، آزمون خی دو، کالموگراف- اسمیرنف و آزمون همبستگی کرامرز بکار رفت تا تأثیر متغیر مستقل(جنسیت) بر مجموعه متغیرهای وابسته (پیامدهای جامعه شناختی و روان شناختی طلاق) بررسی شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد عامل جنسیت بر متغیرهایی مانند دگرگونی در پایگاه اقتصادی-اجتماعی، منزلت شغلی، میزان نگرانی از وضعیت فرزندان و سلامت روحی و روانی تاثیر گذار است.