نام پژوهشگر: محمد صدرا صادقی

بررسی نظری الزامات تحقق عدالت و کارایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1390
  محمد صدرا صادقی   مهدی خداپرست مشهدی

توسعه از یک سو از شبکه ای از مفاهیم چون بازار، کارایی و پیشرفت تشکیل شده است و از دیگر سو با مفاهیمی چون عدالت و برابری عجین گشته است. اما در عین حال این دو شبکه از مفاهیم در چنبره تقابل مادی- معنوی و دلالتهای آن افتاده اند و خود به دوگان مهمی در علوم انسانی بدل شده اند. شاید ظهور دو مکتب عظیم فکری، یعنی سوسیالیسم و کاپیتالیسم را بتوان از دلالت های این تعارض برشمرد. با این حال و نظر به اهمیت این موضوع اما، غالب مطالعات انجام شده پیرامون رابطه عدالت- کارایی بر مفاهیمِ خرد و تکنیکال تاکید داشته و جای مطالعات عمیقی که رویکردی معرفتی و روش شناختی را پیرامون این مفاهیم دنبال کنند و به صورتی ریشه ای سعی در بررسی این تمایز و دوگانگی(که زاده از تقابل مألوف واقعیت-ارزش است) نمایند در سیر تاریخی این بحث بسیار کمرنگ است. ما بر این عقیده ایم که اساسی ترین بحران انسان اقتصادیِ مدرن از منظر تفکر کارایی محور است. سرمایه داری به نیروی جهت دهنده ی دانش و توسعه تبدیل شده است. حتی در حوزه ی مسائلی چون عدالت، مشروعیتِ قدرت مبتنی است بر توانایی آن در بهینه سازی عملکرد نظام- و این یعنی کارآیی. فایده نگری به این معنا همه جهان را فقط در محدوده بهره وری قابل اتکا می‏داند و فقط از این منظر به همه چیز می‏نگرد. اینگونه است که دید کارایی محورِ تکنولوژیک به پارادایم عصر ما تبدیل شده است. عقلانیت علمی در ذات خود تکنیکی و محاسبه گر است و تفکر را به نفع تکنیک و چارچوبی منطقی مصادره کرده است. اینگونه است که ارزش و حقیقت به نفع تکنیک و عدالت به نفع کارایی و رشد مصادره می شود. ما در این تحقیق نشان خواهیم داد برای آشتیِ مفاهیم به ظاهر متعارض کارایی- عدالت باید با زبان دیگری و در ساحت دیگری( ساحتی به جز عقل صوری و ابزاری) اندیشید. نباید صرفا نگرشی ابزاری به کارایی داشت بلکه توجه به جنبه کشفی آن فراتر از هرگونه سودمندی، به آشکارگی و عدالت می انجامد. این چهره ژانوسی و دوگانگی درونی، هر دو در تقدیرِ نگاهِ کارایی محور نهفته است. در واقع معمای سرمایه داری نه تقابل عدالت-کارایی، بلکه معمای کارایی- بهره وری است. ما در مقابل گفتمانِ توسعه ی کارایی محورِ کنونی، مدلی نیاز مبنا بر پایه شکلی کیفی از اقتصاد اجتماعی را پیشنهاد می کنیم که محدود به گفتمانِ غالب عقلانیت نبوده، ذیل نظریه ای انتقادی-پراگماتیک و طی فرآیندی دموکراتیک، از پایین به بالا و ارتباطی به برساختن حوزه ای عمومی کمک می کند که بهترین بستر برای حل معمای سوژه و تقابل عدالت– کارایی خواهد بود. سپس به بررسی الزاماتی می پردازیم که می توانند آدمی را در تحقق عملی این مفاهیم یاری دهند. عمل به استراتژی محل-بنیاد پیرو مزیت نسبی نه تنها به رسیدن کشورهای در حال توسعه به کشور های توسعه یافته سرعت می بخشد بلکه به بهترین نحو برابری و کارایی را در توزیع نخستین میسر می کند. رساله حاضر از حیث روش شناسی توصیفی- تحلیلی بوده و در چارچوب نظریه ی انتقادی به نگارش در آمده است.