نام پژوهشگر: محمدمهدی امیرخانلو
محمدمهدی امیرخانلو کامران سپهران
در این تحقیق با استفاده از نظریه ادبی «مکالمه گرایی» (dialogism) مطالعه ای سنخ شناختی از درام ارائه شده است. بر این اساس، با توجه به مفهوم «کرونوتوپ» و شیوه عمل میخاییل باختین در مقاله «اقسام زمان و کرونوتوپ در رمان»، تاریخ درام (تا پایان عصر رنسانس) به سه دوره، «یونان باستان»، «روم باستان» و «درام الیزابتی» تقسیم و برای هرکدام از این دوره ها کرونوتوپی معین معرفی شده است. با ذکر این نکته که تحقیق حاضر تنها شامل سنخ های تراژیک بوده و سنخ های کمیک دوره های یادشده را دربرنمی گیرد. برای سنخ اول، تراژدی یونانی، کرونوتوپ «آگورا» یا میدان شهر معرفی شده است که محل «استیضاح» و نیز «قربان گاه» است. ویژگی عمده آن «هویدایی» قهرمان تراژیک در منظر عمومی است. در اینجا وجود دو خط زمانی، زمان پس رونده و زمان پیش رونده در پیرنگ تراژیک مشاهده می شود که هر دو، به علت جایگاه تراژدی در «پولیس» و مصالح اسطوره ایِ آن در معرض ایده آلی شدن هستند، اما به علت پیوند وقایع با مکانی ملموس، زمان نیز ملموس و غیرایده آلی می شود. بعد از آن به تراژدی رومی پرداخته شده که کرونوتوپ اصلی آن «کاپیتول» یا کاخ است که خصیصه اش «پوشیدگی» و محلی برای «توطئه» و «خیانت» است. در این سنخ تراژیک، به علت رخ دادن وقایع در مکان داخلی، امکان «خلوت» و در عین حال «نظارت» فراهم می آید و نوعی فروروی زمان در «حدیث نفس»ها پدیدار می شود. سرانجام با معرفی کرونوتوپ «آستانه» در تراژدی های شکسپیری، که به نوعی کرونوتوپ «تأمل» و «خودآگاهی» است، کار این تحقیق به پایان می رسد. ساختارهای باز زمان و مکان به شکسپیر اجازه پرداختن به جزییاتی را می دهد که تراژدی تا پیش از آن تجربه نکرده بود و شکسپیر با قراردادن قهرمانانش در موقعیت های آستانه ای و مرزی، کشمکشی میان اصول اخلاقی و اصول عقلانی، در آستانه عصر جدید، پدید می آورد.