نام پژوهشگر: رضا عبدی
رضا عبدی محمد تقی امینی
مدیریت استعداد به عنوان سیستمی برای شناسایی، استخدام، پرورش، ارتقا و نگهداری افراد مستعد، با هدف توانمند کردن سازمان به منظور تحقق نتایج کسب و کار، تعریف شده است. . دلایل افزایش توجه به افراد مستعد در اقتصاد جهانی، پیری و حجم بالای بازنشستگی، کاهش وفاداری کارکنان (رغبت افراد به پذیرش پیشنهادهای بالاتر ) وعدم تناسب میان خروجی مدارس و دانشگاهها، با نیاز شرکتها است. امروزه بیش از هر زمان دیگری،ضرورت دارد تا سازمانها بتوانند از راه داراییهای نامشهود خود مانند: استعداد،رهبری، فرهنگ و به ویژه داشتن استراتژی یکپارچه خود را متمایز سازند. شناسایی و بهرهگیری از کارمندان شایسته و یافتن استعدادها یکی از اساسی ترین چالشهای پیش روی سازمانها برای عبور از شرایط دشوار فردا است. به همین منظور، بسیاری از سازمانهای آینده نگر ، به دنبال طراحی برنامه های جدی و منظم استعداد یابی برای برآورد و تامین نیازمندیهای آینده خوددر این زمینه هستند .بدیهی است اجرای این برنامه ها مستلزم استفاده از فنون ارزیابی قابل اعتمادی است که بتوانند به ارزیابی درست قابلیتهای مورد نظر بپردازند . در این پایان نامه تاثیر مدیریت استعداد بر روند تولید در شرکت ایران خودرو مورد بررسی قرار گرفته است جامعه آماری در این تحقیق 6990 نفر از شرکت ایران خودرو می باشد که در دو واحد تولید سمند و روآ مشغول به کار می باشند. در این پژوهش از پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. و جهت بررسی شاخص های روند تولید از اسناد و مدارک موجود در ایران خودرو استفاده شده است نتایج تحقیق نشان داد که بین شاخصهای مدیریت استعداد و شاخصهای روند تولید در شرکت ایران خودرو(واحد تولید سمند و روآ) رابطه معنی داری وجود دارد همچنین بین شاخصهای روند تولید در واحد روآ و سمند قبل از اجرای مدیریت استعداد در واحد سمند تفاوت معنی داری وجود ندارد ولی بین شاخصهای روند تولید در واحد روآ و سمند بعد از اجرای مدیریت استعداد در واحد سمند تفاوت معنی داری وجود دارد. کلمات کلیدی: منابع انسانی، مدیریت استعداد، بحران استعداد ،استراتژی سازمانی
محبوبه طاهری قرمزگلی حسن یعقوبی
مقدمه: کودکی به عنوان دورانی که سنگ بنای شخصیت فرد در آن بنا نهاده می شود که تحت تاثیر عوامل متعدد است که رابطه ی مادر – کودک جزء مهم ترین این عوامل تلقی می شود. در این پژوهش به بررسی اثر بخشی آموزش بهبود روابط مادر– کودک بر تغییر شیوه های فرزند پروری و کاهش کودک آزاری پرداخته می شود. روش کار: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. نمونه ای به تعداد 30 نفر از بین مادران دارای کودک 10-7 ساله که در مدارس پایه اول تا چهارم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و سپس به روش گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش(15n=) و کنترل(15n=) قرار گرفتند. بسته آموزشی بهبود روابط والد و کودک با عنوان«این طوری هم می شود» برای گروه آزمایش در 10 جلسه، بصورت دو روز در میان آموزش داده شد. پرسشنامه ی شیوه های فرزند پروری(بامریند) و پرسشنامه ی دو بعدی کودک آزاری قبل وبعد از اجرای جلسات آموزشی بر روی گروههای کنترل و آزمایش اجرا گردید. دو ماه بعد از مداخله نیز، پایداری نتایج مداخله با اجرای دوباره ی پرسشنامه ها بر روی آزمودنی های هر دو گروه مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش های کوواریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون شیوه های فرزند پروری مستبدانه، و کودک آزاری جسمی و عاطفی، بعد از برگزاری جلسات بهبود روابط مادر و کودک، تفاوت معناداری مشاهده شد(05/0> p)، اما در نمرات پس آزمون و پیش آزمون شیوه فرزند پروری سهل گرایانه تفاوت معناداری مشاهده نگردید (05/0< p). همچنین در پیگیری انجام یافته بعد از دو ماه جهت بررسی پایداری اثر بخشی همان نتایج بدست آمد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان چنین نتیجه گیری نمود که آموزش بهبود روابط مادر و کودک در تغییر شیوه های فرزند پروری مستبدانه و کاهش کودک آزاری عاطفی و جسمی موثر بوده اما در تغییر شیوه فرزند پروری سهل گرایانه تاثیری نداشت. همچنین در پیگیری دو ماهه نیز همین نتایج بدست آمد.