نام پژوهشگر: ابوالفضل شاهسون پوراهل
ابوالفضل شاهسون پوراهل جلیل نایبیان
در پژوهش حاضر روند مناسبات اقتصادی و فرهنگی آلمان و ایران بین دو جنگ جهانی و چگونگی این روند به صورت موضوعی مطمح نظر بوده و هدف عیان ساختن کنش ها و واکنش های سیاسی دو کشور مزبور در صحنه روابط بین الملل از منظر تحولات و داده های اقتصادی و فرهنگی است. در این پژوهش تکیه و مسأله عمده بر روی این محور است که مناسبات اقتصادی و فرهنگی آلمان و ایران در طول مدت بیست و یک سال بین دو جنگ جهانی در چه زمینه هایی و دارای چه کیفیتی و چه روندی را طی کرده است.این تحقیق به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و مشتمل بر پنج فصل می باشد. فصل اول اختصاص به کلیات پژوهش دارد. در فصل دوم سابقه مناسبات آلمان و ایران تا پایان جنگ جهانی اول مورد بررسی قرار می گیرد. فصل سوم به مناسبات آلمان و ایران از پایان جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن هیتلر می پردازد و در فصل چهارم مناسبات آلمان و ایران از روی کار آمدن هیتلر تا شروع جنگ جهانی دوم مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت فصل پنجم به مناسبات آلمان و ایران در جنگ جهانی دوم می پردازد. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که دخالت دادن دولت سومی نظیر آلمان در امور سیاسی- اقتصادی ایران بر خلاف دوره ناصری در دوره رضاشاه موفق بوده و منجر به تبعات گریزناپذیری از جمله برکناری رضاشاه شده است. از لحاظ فرهنگی، نقش آلمانها در راستای مدرنیته کردن ایران و ایجاد نهادهای مدنی از سوی رضاشاه بسیار موثر واقع شد و دوره وی، دوران تکمیل طرحهای ناقص و رفع ناکامی های ملی یکصد سال پیش از آن می باشد. مناسبات اقتصادی آلمان و ایران بین دو جنگ جهانی را می توان به دو دوران جمهوری وایمار و نازی-ها همزمان با عصر رضاشاه تقسیم نمود: به طور کلی روابط دو کشور در دوره جمهوری وایمار و در دوره ریاست جمهوری «ابرت» رکود هفت ساله ای را در پی دارد اما از سال 1925م همزمان با ریاست هیندنبورگ تا 1930م اوج روابط تجاری و فرهنگی طرفین را شاهد هستیم و در نهایت طی سه سال مانده به ظهور هیتلر باز با قطع روابط روبرو می شویم. دوره نازی ها را نیز می توان به دو دوره تقسیم کرد: 1- از سال 1934م/1313ش تا 1939م/1318ش، که به پیشنهاد آلفرد روزنبرگ، منطقه ای تحت نفوذ آلمان که در برگیرنده اروپای شرقی، شبه جزیره بالکان و ترکیه باشد، ایجاد شد که در این میان ایران نیز از طرح مزبور برکنار نمانده بود و از جمله تمهیدات سیاسی، گسترش روابط تجاری با ایران بود که به وزارت اقتصاد آلمان واگذار شد و به انعقاد قرارداد پایاپای 1935م/1314ش بین دو کشور انجامید. 2- طی سالهای1941-1939م/1320-1318ش و نگرانی ایران از مذاکرات آلمان با شوروی یا انگلیس و بیم از وجه المصالحه قرار دادن آن. روابط علمی- فرهنگی این دوره نیز بسیار قابل توجه است. دانشمندان و ایران شناسان آلمانی نقش مهمی در معرفی فرهنگ و میراث کهن ایرانی به مغرب زمین داشته اند. در این میان می توان از تعداد زیادی از تاریخ نگاران، باستان شناسان، ادیبان و هنرمندان، سفرنامه نویسان، کارشناسان آموزشی و استادانی نام برد که در این راه سخت کوشی طاقت فرسایی از خود نشان داده اند. در مقابل ایرانیان نیز در راستای آشنایی با تمدن غربی و ارائه راهکارهایی برای رفع مشکلات کشور، در آلمان محافل و انجمن ها یا مجلاتی نظیر مجله کاوه یا ایرانشهر را قبل یا حین جنگ جهانی اول تأسیس نمودند که برای آگاهی ایرانیان از پیشرفت ها و رخدادهای متعدد تمدن اروپایی موثر واقع شد یا با اعزام محصل به خارج جهت آشنایی با علوم و فنون غربی به خصوص برای یادگیری صنایع کاربردی کارخانه جات در عصر رضاشاه به آلمان روانه شده و پس از بازگشت از آموزش ها و تجارب آنان در صنایع مختلف به ویژه در بانکداری، راه آهن، صنایع برق و کارخانجات پنبه پاک کنی یا صنعت ذوب آهن استفاده شد.