نام پژوهشگر: نازیلا جهانگیر انباردان
نازیلا جهانگیر انباردان فاطمه هنری مهر
اقتباس فرهنگ و هنر تجسمی همواره بخشی از تاریخ حیات انسان بوده است. وام گرفتن از فرم و سبک هنری یکی از سنت های دیرین در تاریخ هنر و تجربه هنری بوده است. شاگردان برای تمرین هنرورزی، استادان برای گسترش آثارشان و سوداگران برای سود جویی به امر بازسازی می پرداختند. به تعبیری فرآیند تولید هنر و فرهنگ تجسمی با "از آن خود کردن" آغاز شده است؛ وام گرفتن تصاویر، اصوات و مفاهیم از جهان اطراف و تفسیر آن به عنوان هنر. "از آن خود کردن" می تواند به عنوان روشی که در آن انسان به پیشرفت و یادگیری می پردازد باز شناخته شود. این نوع هنر به معنای؛ از آن خود کردن(مالکیت) بعضی المان های فرهنگی، بیرون کشیدن از مفهومِ(کانسپت) المان های هنری پیشین(تهی کردن از مفهوم پیشین) و بازیابی(باز تولید) این المان ها در زمینه و بافت جدید است. تجربه های هنری(نه الزاما هنر تخصیص یافته) به خودی خود همواره با نوعی به مالکیت در آوردنِ ایده های هنری، سمبل ها، آثار باستانی، تصاویر، اصوات، اشیاء، فرم ها و سبک ها از فرهنگ های- دیگری- تاریخ هنر، فرهنگ عامه و یا سایر جنبه های فرهنگ تجسمی/ غیر تجسمی مصنوع بشر، درگیر می شودکه مصنوع مورد استفاده در شیوه تخصیص را در یک حالت کلی و مختصر می توان به مصنوع فرهنگی(خاص و عام)، مصنوع غیر فرهنگی(دارای کارکرد و بدون کارکرد) تقسیم بندی کرد. در طول تاریخ هنر، هنرمندان، پدیده تخصیص را به شیوه های متفاوتی به قصد خلق/ تولید/ بیان/ نقد ایده های گوناگون بکار بستند که از آن جمله می توان به موارد تولید اثر هنری متفاوت، خلق اثر هنری جدید/ پیشرو با تکیه بر تازگی فرم، اشاره/ نقد ذات هنر، پرسش پیرامون ذات هنر/ هستی شناختی هنر، تولید اثر هنری نامتعارف– درهم و برهم در جهت برانگیختن خشم تماشاگر، توجه به فرهنگ عامه در تقابل با آموزه های مدرنیستی و فرهنگ والا، نقد/ نفی ِ هنر/ مفهوم اصالت هنر، اشاره/ نقد سیاسی- اجتماعی، تولید اثر هنری با رویکرد نقد اجتماعی و همچنین توجه به موضوعات فلسفی اشاره کرد. هنر تخصیص یافته(از آن خود کرده) سوالاتی را در مورد اصالت، سندیت و مالکیت، و بر پایه سنت دیرین مدرنیسم، سوالاتی پیرامون ذات هنر و یا تعریف خود هنر را برانگیخت و همچنین به عنوان بخشی از تغییر فرهنگی/ استحاله فرهنگی و ارتباط میان فرهنگ های مختلف مورد مطالعه قرارگرفت.