نام پژوهشگر: حامد مصداقی بهاری
حامد مصداقی بهاری علی تسلیمی
نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی یکی از رهیافت ها و رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر به شمار می رود و این عمدتاً بر پایه یافته ها و نظریه های روان پزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ، بنا شده است. این نقد و نوع رویکرد دامنه ای گسترده دارد و در اساس، واقعیاتی عمیق را در رویاهای عمومی و خاطرات جمعی هر جامعه جستجو می کند. از این رو با مذهب، فرهنگ، روان شناسی، تاریخ و مردم شناسی ارتباطی وثیق پیدا می کند و از همین روی اساساً خاستگاه آن ذهنی و فلسفی است و بر پایه رفتارها و کنش های انسانی بنا شده است. بر مبنای نظریه یونگ افسانه ها در حقیقت فرافکنی پدیده های روانی – ذاتی اند و ابزاری هستند که به مدد آن ها کهن الگو خود را در رویاهای آدم ها آشکار می کند و خویشاوندی نزدیک رویا، اسطوره، افسانه و ادبیات و هنر و دین را که نقش مهم رسانه ای نیز دارند، کهن الگوها را برای ضمیر خودآگاه قابل دسترسی می کنند. در این پایان نامه کهن الگوها و تجلی متعدد آن ها در قصه ها و افسانه های گیلان بررسی و کنش ها و خویشکاری شخصیت های داستان با توجه به نظریه یونگ و اندیشه های وابسته به آن چون کمبل و دیگران در این زمینه واکاوی می شود. کلید واژه : یونگ، کهن الگو، افسانه، ضمیر ناخودآگاه، گیلان