نام پژوهشگر: بهنوش رحیمی هرسینی

تجلی مفاهیم عرفانی در قصاید و غزلیات خاقانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه لرستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  بهنوش رحیمی هرسینی   علی حیدری

خاقانی از جمله شاعران عارف ادبیات فارسی است. اما از آن جایی که هنر غالب او در قصاید به ویژه قصاید مدحی، وصفی و زاهدان? اوست این جنبه از شخصیت او تا حدی مغفول مانده است. از طرف دیگر زبان فخیم و مطنطن و ناهموار او در قصاید نیز با موضوع عرفان و زهد، که زبانی نرم و هموار می خواهد همگون نیفتاده است. نگاهی عمیق یا حتی گذرا به سراسر دیوان خاقانی موید این سخن است. اگر چه عرفان زهد آمیز او در مقایسه با شاعرانی مانند سنایی، عطار و مولوی فروغی ندارد، اطلاع دقیق او از عرفان نظری و عملی و کاربرد گسترد? آنها در غزلیات و قصاید هر خواننده ای را متقاعد خواهد کرد و به سادگی نمی توان از تلاش او در روند پیشرفت غزل عارفانه چشم پوشی کرد. هر چند گاهی اوقات به ویژه در قصاید خیلی از اصطلاحات عرفانی را در معنی غیر مصطلح به کار برده است که مد نظر ما در این پژوهش نبوده است. عرفان و مفاهیم عرفانی در سراسر غزلیات و بخش قابل توجهی از قصاید او منعکس شده است. خاقانی در غزلیات و قصاید برای بیان این مفاهیم، زبانی دوگانه دارد، در قصاید بیشتر زاهدانه می گوید و مفاهیمی مانند زهد، عزلت، قناعت و... کاربرد بیشتری دارند اما در غزلیات، عرفان او بیشتر قلندرانه است که با بیانی معمولاً رمزی ارائه شده است که سلوک عاشقانه ی سالک را ترسیم می کند. لذا مفاهیمی چون زلف و خط و خال و... بسامد بیشتری دارند. در عرفان عاشقانه خاقانی، گوشه هایی از عرفان شرقی سهروردی مقتول جلوه می کند