نام پژوهشگر: محمد پاک نهاد
محمد پاک نهاد فرامرز حسین بابایی
در این پروژه یک کانال میکروفلوئیدیک به همراه یک حسگر گاز اکسید قلع بر روی زیرپایه ای از جنس pmma(polymethyl methacrylate) و با هدف ساختن یک تحلیلگر گاز مینیاتوری، مجتمع سازی شده است. گاز هدف با نفوذ در کانال بر روی حسگر گاز نصب شده در میکروکاواکِ واقع در انتهای کانال، اثر می گذارد. نرخ نفوذ گاز در کانال به ضریب نفوذ آن در هوا و اندرکنش مولکول های آن با دیوارهای کانال وابسته است. اطلاعاتی مرتبط با نوع گاز هدف، از پاسخ های گذرای دریافت شده از حسگر استخراج می-شود. این اطلاعات قابل نمایش در یک فضای ویژگی سه بعدی می باشند و دسته بندی گازهای هدف را ممکن می سازند. بر اساس نتایج آزمایشگاهی مشخص گردید که سامانه ی ساخته شده بر اساس یک کانال میکروفلوئیدیک با ابعاد 80 ?m x 3 mm x 50 mm توانایی تشخیص تمام گازهای تک جزئی اعمال شده به آن را دارد، این قابلیت دستگاه با جداسازی چهار ایزومر بوتانول از یکدیگر به اثبات رسیدی. همچنین نشان داده شد این افزار قابلیت تحلیل برخی مخلوط های گازی دو جزئی را دارد، از این نوع، مخلوط دو جزئی 1-بوتانول و 2-بوتانول است در این مورد قابلیت آن با تشخیص 15 ppm گاز 2-بوتانول در هوای آلوده شده به 1500 ppm گاز 1-بوتانول به نمایش در آمد که نشان از موفقیت سامانه ی میکروفلوئیدیک ساخته شده در تمیز دادن تمامی ترکیبات تک جزئی و مخلوط های گازی مورد آزمایش است. تحلیلگر گاز ساخته شده بادوام، ارزان، قابل حمل و مناسب برای بسیاری از کاربردهاست.
محمد پاک نهاد ابوالقاسم رادفر
چکیده مولانا جلال الدین محمد بلخی، آفتاب فروزنده ی آسمان ادب فارسی و عرفان اسلامی است. ذهن و زبان و روان وی ، عشق نامه ای آفرید که در میان آثار منظوم عرفانی، همچون گوهری تابان می تابد. بی تردید مثنوی مولانا به عنوان یک اثر عرفانی و ادبی در صدر قرار دارد و از گذشته تا به حال مورد توجه اهل ادب و عرفان قرار گرفته و تحقیقات گسترده ای در راستای آن انجام پذیرفته است.این استقبال بی نظیر،مرهون عظمت روح مولانا و به دنبال آن رفعت و جذابیت عمیق مثنوی است.در جست و جوی راز این جذابیت،زبان او کم ارج نیست. کشش ها و جوشش های روح بی پروا سبب شده تا در زبان وی روحی دیگر دمیده شود. مطالعه در ساختار دستوری زبان مثنوی گواه این حقیقت است. ساختار دستوری مثنوی دارای مختصات ، برجستگی ها، خلاف عادت ها و منطق گریزی هایی است که جز در نظام معنایی زبانِ آن، قابل بررسی نمی باشد. موضوع این رساله ، «توصیف ساختار دستوری زبان فارسی در مثنوی» است. منظور از توصیف تحقیق درباره ی یک زبان در یک مقطع زمانی معین و یافتن قواعد آن زبان بدون توجه به صورت و ساخت قدیمی آن می باشد. توصیف همزمانی زبان ، آن را در برابر دستور تاریخی قرار می دهد که تغییرات و تحولات یک زبان را در دوره های گوناگون بررسی ، گاه علل تغییر و تحول آن را نیز تحلیل می نماید. درباره ی هدف و ضرورت این پژوهش به طور خلاصه می توان گفت: تمامی متون کهنی که به زبان فارسی دری نگاشته شده اگر چه همه به زبان فارسی نگاشته شده اند ولی هر یک از آنها متعلق به یک گونه ی ویژه ای از این زبان است .این گونه ی ویژه ، جدای از شناخت بیشتر از زبان فارسی در نشان دادن پیرنگ سبک هر شاعر یا نویسنده بی تأثیر نیست. نوع این تحقیق ، بنیادی ِکتابخانه ای و روش آن توصیفیِ موردیِ گذشته نگر می باشد. فصل چهارم که یافته های این تحقیق می باشد ، ده بخش را به خود اختصاص داده است . بخش اول، در هشت گفتار به فرایندهای واجی و دگرگونی حروف می پردازد. ابدال ، حذف ، تخفیف و سبک سازی افزایش ، قلب و نحت ، ادغام از این دگرگونی هاست . در بخش دوم مباحث مختلف اسم و گروه اسمی در سیزده گفتار به طور مفصل مطرح شده است.مباحث معرفه و نکره ، شمار ، نام آواها ، الگوهای نقش های اضافی و ندایی، الگوهای گروه های اسمی زنجیری، کنایات پرسشی و مبهم از اهم گفتار های این بخش می باشد.بخش سوم به عنوان متمم بخش اسم ، به ضمایر شخصی ، مشترک ، اشاره ، متقابل و اختصاص و کاربردهای نحوی آنها می پردازد . بخش چهارم درده گفتار ، صفت و گروه وصفی را از زوایای مختلف، بررسی و توصیف می نماید.کلیاتی درباره صفت بیانی ،احکام وصف و شیوه ی کاربرد صفت ، درجات صفت ، صفت و گروه وصفی عددی ، مبهم ، پرسشی ، تعجبی و اشاره از اهم این بخش است . در بخش پنجم به مباحث مختلف مربوط به فعل و گروه فعلی پرداخته شده است ؛جهت فعل ، افعال پی بستی ، معلوم و مجهول ، وجوه و زمان افعال و ... از مباحث عمده ی این بخش است . در بخش ششم قید و گروه قیدی با توجه به کاربرد ، معنا و ساختمان قیود به شیوه ای ویژه طبقه بندی شده اند. انواع قید در پنج گفتار به قید فعل ، قید جمله ، قید های اشاره ای ،قیدهای تأکیدی و قیدهای مختص و مشترک تقسیم شده اند . بخش های هفتم و هشتم به حروف اضافه و ربط و شبه جمله می پردازد . روش توصیف بخش های مذکور بی شباهت با قید نیست . بخش نهم به نحو مثنوی اختصاص یافته است.در این بخش در هشت گفتار الگوهای جملات ، شرح و توصیف شده اند. در گفتار اول جمله با اجزای همجنس مطرح می شود. گفتار بعد جمله های ناقص را در بر دارد .منظور از ناقص جمله هایی است که در اجزای اصلی یا احیاناً در اجزای وابسته ی آنها حذف هایی خاص صورت گرفته باشد. از مباحث عمده ی این بخش توصیف مفصل الگوهای صرفی و نحوی جمله های مرکب پیوسته و وابسته می باشد . انواع این جمله ها، با توضیح و توصیف حروف ربط ، الگوهای نحوی ، ترتیب جمله واره های وابسته و غیره با ذکر بسامد ، همراه می باشد.در گفتار های پایانی به الگوهایی از جمله توجه می شود که در علم بلاغت به آنها توازن و ترصیع می گویند ؛ با رسم الگوهای گوناگونِ جمله ، نشان داده می شود که در علم بلاغت فقط به آهنگ پایانی این نوع از جمله ها توجه و ازساختار دستوری جمله غفلت می شود. این گونه از توصیف شاید خود را به سبک شناسی ادبی نزدیک کرده باشد .در بخش دهم و پایانی در دو گفتار به الگوهای زایای واژه سازی در مثنوی و ساخت اشتقاقی واژه توجه شده است . این بخش ما را از پرداختن به ساختمان اسم و صفت وسایر کلمات در بخش های مربوط بی نیاز نموده است. به هر حال توصیف ساختار دستوری زبان فارسی در مثنوی ،گامی موثر و قابل توجه در راستای دستور تاریخی و تاریخ زبان فارسی است.در قلمرو همین مطالعات توصیفیِ است که سبک شاعران و نویسندگان مشخص می شود. مثنوی اثری است متعلق به قرن هفتم که با بررسی نظام دستوری آن، مختصات لهجه ای و گویشی ،سبک شناسی و جایگاه آن در زبان فارسی آشکار خواهد شد.