نام پژوهشگر: گلریز رهنما
گلریز رهنما علیرضا علی نژاد
یکی از دلایل اصلی انجام این پژوهش، عدم اطمینان دست اندرکاران اوراق بهادار در زمینه صحت رتبه بندی سهام بورس بالخص صنعت مالی که یکی از ارکان اصلی بورس است می باشد. وجود تعدادی شاخص های بنیادی که همه دست اندر کاران بر روی آنها توافق داشته باشند، اصلی ضروری دررتبه بندی سهام به نظر می رسد. در این پژوهش سعی شده است تا با استخراج شاخص های مورد نیاز جهت رتبه بندی دقیق شرکت ها در بازار سرمایه تهران در پروسه خرید سهام کمک نموده و به عنوان راهنمای کلی مدنظر قرار گیرد. از دیگر اهداف اصلی این پژوهش، بکارگیری ترکیبی دو دیدگاه مهم در مسیر یافتن مطلوبترین سهام یعنی تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکی است. به طور کلی از یک سو اعتقاد به اینکه قیمت فعلی سهم، هیچ ارتباطی یه قیمت روزهای قبل ندارد (انتقاد به تحلیل بنیادی) قدری مشکل است و از سوی دیگر پیش بینی قیمت سهم بر اساس چند نمودار و توصیه خرید و فروش سهم به سرمایه گذار (انتقاد به تحلیل تکنیکی)، شاید ریسک زیادی را در پی داشته باشد. لذا به طور مشخص نمی توان گفت که کدام روش از ارجحیت برخوردار است. اما آنچه بطور مسلم می توان گفت این است که ترکیب این دو روش تحلیل، قطعاً می تواند نتایج مطلوبتری برای سرمایه گذار به همراه داشته باشد. لذا در این پایان نامه ابتدا پس از تعیین گروه تصمیم گیری (خبرگان بورس) و استخراج شاخص های اولیه از ادبیات موضوع، با استفاده از روش های آماری ناپارامتریک به تعیین شاخص های نهایی پرداخته شده است. سپس با استفاده از تکنیک مقایسات زوجی (در بهبود ahp) جهت تصمیم گیری گروهی به تعیین وزن معیارها با استفاده از تأثیرات متقابل آنها بر یکدیگر اقدام شد. سپس با استفاده از روش promethee و استخراج اطلاعات مربوط به صنایع مالی خدماتی، ابتدا به رتبه بندی این صنایع و پس از آن به رتبه بندی شرکت های فعال در صنایع برتر شناخته شده پرداخته شده است. پس از انجام تحلیل بنیادی، با مطالعه ادبیات تحقیق و آنچه که در حال حاضر در شرکت های کارگزاری به کار گرفته می شود، سه شاخص از مهم ترین و پرکاربردترین شاخص های تکنیکی را جهت تحلیل تکنیکی شرکت های برتر شناخته شده انتخاب و در انتها زمان مناسب جهت معامله در بازه زمانی سال 1388 تعیین گردید. با انجام این تحقیق مشخص گردید صنعت بانکداری (در بین صنایع مالی) در سال 1388 رتبه برتر را به خود اختصاص داده و همچنین بکارگیری ترکیبی از تحلیل بنیادی-تکنیکی منجر به بازدهی بیشتری نسبت به استفاده تنها تحلیل بنیادی می شود.