نام پژوهشگر: مصطفی اقلیما
کوروش رشادت مصطفی اقلیما
در این مطالعه عوامل اجتماعی موثر بر اعتیاد در معتادان مراجعه کننده به جمعیت تولد دوباره ی شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای است و طی آن معتادان مراجعه کننده به این مرکز، به عنوان گروه اصلی و یک گروه کنترل از میان افراد عادی شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفتند. روش نمونه گیری در گروه اصلی به صورت تصادفی ساده بوده و نمونه ی گروه کنترل بعد از همسان کردن آنها با گروه اصلی، به صورت خوشه ای دو مرحله ای انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه و یک چک لیست محقق ساخته در بین دو گروه معتادان و غیرمعتادان جمع آوری شد. در تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون های کای دو، t مستقل و u مان ویتنی استفاده شد. مطابق نتایج این پژوهش، تعهد اجتماعی، انزوای اجتماعی و کنترل اجتماعی در گروه معتادین به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (001/0 p<). در مورد نوع نگرش به مواد مخدر (087/0 =p) و میزان دسترسی به امکانات رفاهی- فرهنگی (067/0 =p) تفاوت آماری معناداری بین افراد معتاد و عادی مشاهده نشد. لذا به نظر می رسد متغیرهای تعهد اجتماعی، انزوای اجتماعی و کنترل اجتماعی، می توانند عواملی تعیین کننده در ابتلای فرد به اعتیاد باشند در حالی که متغیرهای نوع نگرش افراد به مواد مخدر و میزان دسترسی به امکانات رفاهی- فرهنگی نمی توانند عواملی تعیین کننده در این خصوص باشند.
موسی اسفنجاری کناری مصطفی اقلیما
این تحقیق با هدف تعیین رابطه رضایت شغلی با کیفیت زندگی در کارکنان کلانتری های تهران بزرگ در سال1388 انجام شد. پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه این پژوهش را کلیه کارکنان کلانتری های تهران بزرگ تشکیل داده بود که به صورت خوشه ای چند مرحله ای نمونه ای به اندازه 120 نفر انتخاب شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، شاخص توصیف شغل و پرسشنامه sf-36 بود. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده ازآزمونهای آماری کولموگروف ـ اسمیرنف، همبستگی اسپیرمن و پیرسون و رگرسیون خطی استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین رضایت شغلی با کیفیت زندگی، ابعاد و خرده مقیاس های آن رابطه مثبت معناداری وجود دارد (0/05<p)؛ ولی اطلاعات دموگرافیک قادر به پیش بینی تغییرات رضایت شغلی و کیفیت زندگی نبودند (0/05>p). رابطه رضایت شغلی با کیفیت زندگی می تواند به خاطر رابطه رضایت شغلی با سلامت جسمانی و روانی بوده، همچنین این رابطه می تواند بوسیله ویژگی های شغل پلیسی مانند استرس شغلی، خصوصیات شغل و محیط کار توجیه شود.
زهرا میرزائی غنچه راهب
این مطالعه که به منظور بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی برسوء مصرف مواد بر روی 212 نفر از جوانان 25-18ساله ساکن شهر تهران انجام شده است، از نوع علی-مقایسه ای می باشد. گروه اصلی، از بین مراجعه کنندگان سه کمپ ترک اعتیاد انجمن تولد دوباره شهر تهران (مرکز جوانان چیتگر،مرکز جوانان آهنگ، مرکز جوانان توسکا)، با در نظر گرفتن متغیرهای تعدیل کننده مورد نظر محقق (محدوده سنی، مجرد بودن، سکونت در مناطق22 گانه شهر تهران، وضعیت اشتغال، سطح تحصیلات، قومیت) به صورت تمام شماری و گروه کنترل نیز به روش همتا سازی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از دو پرسشنامه"فرم کوتاه شده پرسشنامه تطبیق یافته سرمایه اجتماعی" و پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک جمع آوری شد و باروش های آمار استنباطی شامل: آزمون کاسکور، اسمیرنوف-کولموگروف،uمان-ویتنی و آزمون همبستگی تجزیه و تحلیل شد.نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین سرمایه ی اجتماعی دو گروه به لحاظ آماری تفاوت معناداری وجود دارد. سرمایه ی اجتماعی گروه مصرف کننده درمقایسه با جوانان غیر مصرف کننده پایین تر است (p=0/002). یافته ها، وجود رابطه معنادار بین سرمایه اجتماعی شناختی وسوء مصرف مواد را نشان می دهد.بین سرمایه اجتماعی ساختاری و سوءمصرف مواد رابطه معنا داری یافت نشد.بین دو گروه مصرف کننده و غیر مصرف کننده تفاوت معناداری به لحاظ شاخصه های سرمایه ی اجتماعی شناختی مانند حضور در فعالیت های شهروندی، عضویت گروهی، سازگاری اجتماعی،احساس تعلق به جامعه و اعتماد موجود بوده است. ضعف و فقدان سرمایه اجتماعی می تواند از عوامل زمینه ساز روی آوردن جوانان به سوء مصرف مواد باشد.
محمد عزیزی فهلیانی مصطفی اقلیما
مقدمه: امروزه در رویکردهای ارائه خدمات به بیماران روانی به خصوص در زمینه مراقبت از بیماران اسکیزوفرنیا تغییرات عمده ای بوجود آمده است. عود و بستر ی های مکرر از خصوصیات بارز بیماران اسکیزوفرنیا می باشد. با توجه به این تغییرات و اینکه خانواده منبع اصلی و مهم حمایت و مراقبت از بیمار می باشد، توجه به نیازها و مشکلات خانواده از اهمیت و ضرورت ویژه ای برخوردار است.رفع مشکلات آموزشی و انجام پیگیریهای حمایتی برای این دسته از بیماران و خانواده هایشان می تواند از عود بیماری و دفعات بستری این بیماران بکاهد. هدف: این پژوهش به منظور بررسی تأثیر الگوی سیستمی مداخلات مددکاری اجتماعی بر کاهش دفعات بستری بیماران اسکیزوفرنیا در مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی رازی انجام گردیده است. روش: این مطالعه یک تحقیق کاربردی از نوع مطالعات شبه آزمایشی است. نمونه گیری به روش تمام شماری انجام شده است. بدین منظور بخش های فعال مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی رازی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. مشخص گردید که در بخش های مورد مطالعه 153 بیمار اسکیزوفرنیا بستری بودند که از میان آنها 70 بیمار اسکیزوفرنیا شرایط ورود به پژوهش داشتند. سپس نمونه های دارای معیار ورود به پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش( 35 نفر ) و گروه کنترل( 35 نفر ) تقسیم شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل سه پرسشنامه بود. دو پرسشنامه محقق ساخته مربوط به اطلاعات اجتماعی- جمعیت شناختی بیمار و مراقب بیمار بوده و پرسشنامه دیگر مربوط به سنجش کارکرد خانواده ( fad ) بود. روایی این ابزار توسط محققان داخل کشور و خارج از کشور مورد تأیید قرار گرفته است و اعتبار خرده مقیاس های آن نیز از 72/0 تا 92/0 از همسانی درونی نسبتاً خوبی برخوردار بوده که مورد تأیید محققان داخل کشور قرارگرفته است.در ابتدا هر دو گروه آزمایش و کنترل پرسشنامه های اطلاعات اجتماعی- جمعیت شناختی بیمار، مراقب بیمار و پرسشنامه سنجش کارکرد خانواده را تکمیل نموده و سپس برای گروه آزمایش مداخلات مددکاری شامل : آموزش روانی-اجتماعی به خانواده و حمایتگری و پیگیری پس از ترخیص که در 4 جلسه انجام گردید در حالیکه برای گروه کنترل هیچگونه مداخله ای ارائه نشد. پس از پایان مداخلات هر دو گروه آزمون و کنترل پرسشنامه های اطلاعات اجتماعی- جمعیت شناختی بیمار، مراقب بیمار و پرسشنامه سنجش کار کرد خانواده ( fad ) را مجدداً تکمیل نمودند. نتایج : ابتدا با استفاده از آزمون کولموگراف- اسمیرنوف نرمال بودن متغییرها مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از آزمون مجذور کای همسانی دو گروه آزمایش وکنترل بررسی شد. سپس به منظور مقایسه دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله قبل و بعد از مداخلات، از آزمون های مان ویتنی، ویل کاک سون و t استودنت مستقل و زوجی استفاده گردید. نتایج آزمون نشان داد که بین گروه آزمایش وکنترل پس از انجام مداخلات مددکاری اجتماعی در کاهش دفعات بستری بیماران اسکیزوفرنیا، بهبود عملکرد خانواده بیماران اسکیزوفرنیا و طول مدت بازگشت بیماران تفاوت معناداری وجود دارد( 001/0= p). در گروه آزمایش در مرحله قبل و بعد از مداخلات در کاهش دفعات بستری بیماران اسکیزوفرنیا و بهبود عملکرد خانواده بیماران اسکیزوفرنیا نیز تفاوت به صورت معناداری وجود داشت.( 001/ 0= p) در گروه آزمایش پس از اجرای مداخلات تنها 6 بیمار عود علائم منجر به بستری داشتند در صورتیکه در گروه کنترل همه بیماران در طول چهار ماه 1 تا 2 بار در مراکز درمانی بستری شدند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که بکارگیری الگوی سیستمی مداخلات مددکاری اجتماعی بر کاهش دفعات بستری بیماران اسکیزوفرنیا، طول مدت بازگشت بیماران و بهبود کارکرد خانواده تأثیر گذار بوده و رابطه معناداری دارد.
فهیمه عربیان مصطفی اقلیما
هدف از پژوهش حاضر شناخت رابطه میان باورهای ارتباطی و سازگاری زناشویی در معلمان زن و مرد شهرستان آران و بیدگل است. گروه نمونه شامل 245 نفر از معلمان متأهل شاغل در مدارس راهنمایی و دبیرستان شهرستان آران و بیدگل بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای چندمرحله ای انتخاب شده بودند. نتایج تحقیق حاضر بر اساس آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد بین باورهای ارتباطی و سازگاری زناشویی در معلمان رابطه معکوس و معنادار (05/0) برقرار است. همه خرده مقیاس های باورهای ارتباطی با سازگاری زناشویی، ارتباط معکوس ومعنادار داشتند که این ارتباط در مورد همه خرده مقیاسهای سازگاری زناشویی صدق می کرد. در همه خرده مقیاسهای باورهای ارتباطی بجز باور کمال گرایی جنسی زن ها نمره بالاتری در مقایسه با مردها داشتند و نتایج آزمون t مستقل نشان داد از بین خرده مقیاسهای سازگاری زناشویی، مردان در خرده مقیاسهای سازگاری زناشویی زناشویی و همبستگی دو نفره، و زنان در خرده مقیاسهای توافق دو نفره، ابراز محبت و همچنین نمره کل سازگاری زناشویی نمرات بالاتری داشتند.
عبدالناصر موسی زاده مصطفی اقلیما
این پژوهش با هدف بررسی رابطه عوامل فردی- اجتماعی با بروز رفتارهای تخریب گرانه (وندالیستی) در دانش آموزان دبیرستانی مناطق جنوب شهر تهران در سال تحصیلی 89-1388انجام شد. پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه این پژوهش را دانش آموزان دبیرستانی مناطق 19 و 20 شهر تهران تشکیل می دادند که از آن میان400 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، عبارت بودند از چک لیست اطلاعات زمینه ای (سن، جنسیت، وضعیت ارتباطی والدین، مشکلات والدین و روشهای تربیتی بکار گرفته توسط آنان) ، پرسشنامه محقق ساخته سنجش میزان وندالیسم دانش آموزان و متغیرهای پیش بین مرتبط با آن( احساس تعلق و پیوستگی به خانواده، احساس اجحاف، بیگانگی اجتماعی، مشاهده رفتارهای وندالیستی در مدرسه و ارتباط با افراد خرابکار). برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده ازآزمون های آماری کولموگروف ـ اسمیرنف، همبستگی پیرسون ، تی مستقل و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که تفاوت معناداری بین دانش آموزان پسر و دختر از نظر بروز رفتارهای وندالیستی وجود دارد(05/0>p). بروز رفتارهای وندالیستی با متغیرهای بیگانگی اجتماعی، احساس اجحاف، ارتباط با گروههای خرابکار ومیزان مشاهده رفتارهای وندالیستی در مدرسه رابطه مثبت و معنادار (05/0>p) و با متغیر میزان تعلق و پیوستگی دانش آموزان به خانواده، رابطه منفی و معنادار دارد (05/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز دلالت بر وجود ارتباط معنادار بین این متغیرها و توانایی پیش بینی تغییرات رفتارهای وندالیستی را به وسیله متغیرهای احساس تعلق به خانواده و مشاهده رفتارهای وندالیستی تأیید نمود. در مجموع می توان چنین نتیجه گرفت که اختلال در محیطهای خانوادگی و آموزشی نوجوانان در روابط اجتماع به عنوان عاملهایی که بر فرآیند جامعه پذیری موثر نقش اساسی دارند، باعث می شود که فرد به طور نسبی از کنترل اجتماعی خارج شده و همین امر بر تمایل فرد به رفتارهای وندالیستی تأثیر می گذارد.
مرضیه پورقاسمی مصطفی اقلیما
زنان دارای همسر معتاد اغلب مورد آزارهای جسمی و زبانی قرار می گیرند ، از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند، دارای مشکلات شخصیتی و ارتباطی با دیگرانند ، مدیریت خشم نداشته ،دارای آشفتگی ارتباطی ، خشونت ، نشانگان افسردگی ، استرس واضطراب و فشارهای عاطفی هستند (محمدخانی 1387، نوری 1387، )یافته های منتج از این پژوهش ها حاکی از عدم پردازش مناسب این افراد به نقشی که در خانواده دارند ، عدم شناخت از احساسات و عواطف خویش ، پایین بودن اعتماد به نفس و ابراز وجود واختلال عاطفی است ،که از عوامل کاهش عملکردهای فردی محسوب می شود. در زمینه سوء مصرف مواد نیز مشخص شده که چهار عامل ، عزت نفس پایین ، ناتوانی در بیان احساسات ، فقدان مهارتهای ارتباطی و تاثیر پذیری اجتماعی با مشکل ( مصرف مواد ) ارتباط دارد (کاویان 1380) ضعف در کارکرد فردی اعضاء خانواده بر کارکرد خانواده نیز بی تاثیر نیست ،که تحقیقات متعدد ناکارآمدی و وجود مشکل در عملکرد خانواده معتادان را نشان می دهد (منسئی 1378، شیبانی 1383،قوانلو1383،آقابخشی 1378) یکی از رویکردهایی که در چند ساله اخیر بدان پرداخته شده است و سبب افزایش توانمندیهای فردی و افزایش کارکرد می شود فراگیری مهارتهای زندگی است . آموزش مهارتهای زندگی به افراد و گروه ها با هدف تقویت مهارت های مقابله ای و افزایش توانایی های روانی - اجتماعی ، نقش بسیار تعیین کننده ای در پیشگیری از بروز مشکلات ، مواجهه و مقابله با آنها و در نهایت بهبود کیفیت زندگی وکارکرد خانوادگی دارد.مهارتهای زندگی شامل : مهارتهای خود آگاهی ، همدلی ، مقابله با استرس و هیجانات منفی ، کنترل خشم ، ارتباط موثر و بین فردی ، تصمیم گیری و حل مساله است . فقدان مهارتها و توانمندیها و عدم آگاهی در زمینه های برخورد مناسب در قرار گرفتن در شرایط بغرنج و پیچیده ای همچون زندگی در کنار فرد معتاد آسیب هایی را برای اعضاء خانواده بدنبال دارد. چنین شرایطی توانایی خانواده را در انجام وظایفی که بر عهده دارد با نقصان مواجه نموده و اعضای خانواده نقش های متناسبی که می بایست بر عهده بگیرند را نمی پذیرندو یا تخصیص نقش در بین اعضاء خانواده بصورت صحیح صورت نمی گیرد. ارتباطات کلامی روشن و واضحی بین آنان رد بدل نمی شود.همچنین خانواده نیازهای هیجانی اعضایش را بر آورده نمی کند و کیفیت علاقه و نگرانی اعضاء نسبت به هم در کمترین سطح ممکن قرار دارد.اعضای خانواده تاثیر محدودی از لحاظ حفاظتی و حماینی بر یکدیگر داشته و سبک های کنترل رفتاری غیر سازنده ای را بر هم اعمال می کنند .در تشخیص مشکل و حل مساله و راهکار هایی که در این فرایند از اعضاء خانواده انتظار می رود، کمترین توانایی را از خود بروز می دهند.این یافته ها بر اساس پژوهش هایی است که در رابطه با کارکرد خانوادههای معتاد صورت گرفته و حاکی از افت عملکرد و جنبه های کنشی خانواده است. (نوری 1387،احسانی 1385شیبانی1383 ، قوانلو1383، منشئی1378،لئونارد و روبرتر 1988) از مداخلات موثر و مفیدی که اثرات مثبت آن از طریق تحقیقات ثابت شده است آموزش مهارتهای زندگی به افراد است . این رویکرد آموزشی هم به لحاظ پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر و هم توانمند سازی افراد در نحوه عمل و رفتار در موقعیت های تنش زا به روش کارآمد، مورد ارزیابی قرارگرفته است .هدف برنامه های آموزشی ، هم افزایش عملکرد مربوط به تکلیف است و هم بر افزایش کفایت عمومی انسان در موقعیت های مختلف زندگی توجه می نماید (برنشتاین ، ترجمه سهرابی 1377). بر طبق پژوهشی که اسکیلینگ و همکارانش (2003)در مورد آموزش مهارتهای ارتباطی بر روی زوجین انجام داده اند ، نتایج موید آن بود که آموزش مهارتهای ارتباطی بر کاهش ارتباط منفی زوجین تاثیر مثبت دارد. همچنین یالسین و همکاران (2007)در یافتند با آموزش مهارتهای ارتباطی به زوجین تغییرات رفتاری در آنان مشاهده شده و تاثیر مثبتی بر ارتقاء روابط دارد.ناکوتری و راجرز (1995)نیز داشتن مهارتهای ارتباطی را بر وضعیت سازگاری زناشویی موثر دانستند. این در حالی است که یکی از ابعاد کارکرد خانواده یعنی ارتباط در این مداخله آموزشی (آموزش مهارتهای زندگی) به زنان دارای همسر معتاد دستخوش تغییر گردد و ارتباطات مثبت و سازنده ای بین اعضاء خانواده بخصوص زوجین شکل گیرد . در پژوهش های دیگر نیز نتایج مشابهی بدست آمد:افزایش عزت نفس با توانایی بیشتر حل مساله رابطه دارد ( تلادو و همکاران ????) مداخلات آموزشی مهارتهای زندگی ، تأثیر مثبتی در کاهش خشم و تظاهرات منفی خشم، ایجاد آرامش و کنترل هیجانات در افراد دارد (دفنباخر و همکاران ????) . آموزش مهارت حل مساله با کاهش افسردگی و افزایش میزان کفایت شخصی و توانایی در روابط بین فردی افراد تاثیر مثبت دارد(شریفی 1372).همانطور که پیش بینی مثبتی از آموزش مهارتهای زندگی در افزایش عزت نفس ، کاهش خشم ، حل مساله وکنترل هیجانات در افراد بدست آمده است . مداخله آموزشی برای افرادی همچون زنان دارای همسر معتاد که با گسیختگی های عاطفی و در معرض از هم پاشیده شدن خانواده به دلیل اعتیاد همسر مواجهند توانایی و مدیریت آنان را در جنبه های کارکردی خانواده را افزایش دهد.شاید افزایش مهارت و توانمندی زنان دارای همسر معتاد بعنوان عضوی از یک سیستم در کانون خانواده بتواند زمینه ساز تغییر شرایط و رفتار و کار آمد شدن کنش های خانواده باشد.کارکرد خانواده با توجه به مدل مک مستر از شش بعد برخورد دار است که استین هاور و همکاران (1967) کارکرد خانواده را توانایی خانواده در انجام وظایفی که بر عهده دارد بیان کرده اند .ابعاد شش گانه کارکرد خانواده شامل: ارتباط ، نقش ، پاسخگویی عاطفی ، همراهی عاطفی ، کنترل رفتار و حل مساله در نظر گرفته شده است . از آنجایی که کارکرد خانواده های معتاد از ضعف های بسیاری برخوردار است ، از یک سوء کنش های خانواده (کنترل رفتار ، نقش های اعضاء ، حل مساله )و از سویی دیگر ارتباطات اعضاء و ابراز احساسات و همدلی بین آنان دچار اختلال گشته است . این پژوهش به تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود کارکرد خانواده زنان دارای همسر معتاد پرداخته و این موضوع را بررسی می کند که آیا آموزش مهارت زندگی در ارتباط بین اعضاء خانواده، نقش ها و مسئولیت هایی که بر عهده دارند ، کنترل رفتار ، پاسخگویی عاطفی و حل مساله موثر می باشد ؟ روش پژوهش تحقیق حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی است که با استفاده از طرح تحقیق "پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل" انجام شده است.جامعه مورد پژوهش زنان دارای همسر معتاد شهرستان کرج می باشد . نمونه مورد مطالعه 30 نفر زنان دارای همسر معتادی است که به همراه شوهرانشان برای سم زدایی و بازتوانی آنان به مرکز امید سبز بهزیستی شهرستان کرج مراجعه کرده اند . نمونه مورد پژوهش با استفاده از نمونه گیری در دسترس از میان زنان دارای همسر معتاد انتخاب شده و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفته اند . اجرای پژوهش طی مراحل زبر صورت گرفت:ابتدا با هدف نمونه گیری ، همتا سازی آزمودنی ها و جایگزینی آنها در دو گروه "آزمایش " و "کنترل " سعی گردید تا افراد نمونه مورد انتخاب از لحاظ سن ، تحصیلات ، مدت زمان تاهل و تعداد فرزند همتا شوند تا بتوان به گرو ههای آزمایش و کنترل معادل دست یافت. از این رو ، آزمودنی ها در متغیر های مداخله گر "سن " ، "تحصیلات "، "مدت تاهل "، "تعداد فرزند"همتا گردیدند تا تاثیر آن ها روی متغیر وابسته (کارکرد خانواده ) به حداقل برسد.پس از جایگزینی تصادفی افراد در دو گروه آزمایش و کنترل ، هر دو گروه از نظر کارکرد خانواده مورد ارزیابی قرار گرفتند و در واقع پرسشنامه کارکرد خانواده (fad)به صورت پیش آزمون روی آنها به اجرا در آمد. در مرحله بعد به اجرای برنامه مهارت زندگی روی گروه آزمایش پرداخته شد . این برنامه بر اساس یک راهنمای آموزشی مدون که به منظور آموزش مهارتهای زندگی به افراد توسط سازمان بهزیستس کشور تهیه و تنظیم گردیده بود به مدت 8جلسه(دو ساعته)تنظیم و به آموزش مهارتهای خود آگاهی ، همدلی ، نحوه برقراری ارتباط موثر ، تصمیم گیری و حل مساله پرداخته شد. آموزش ها به صورت گروهی اجراء گردید و دراین روند از روشهای مشارکت فعالانه شرکت کنندگان از جمله ایفای نقش ، بحث گروهی و پرسش و پاسخ استفاده شد. لازم به ذکر است که در طول این مدت هیچ گونه مداخله ای روی گروه کنترل صورت نگرفت . در مرحله آخر ، پس از پایان یافتن برنامه آموزش مهارت زندگی ،هردو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ کارکرد خانواده مورد سنجش قرار گرفت.بدین ترتیب که مقیاس "کارکرد خانواده"بار دیگر به صورت پس آزمون به اجرا در آمد و داده های حاصل وارد مرحله تجزیه و تحلیل آماری گردید. نتیجه گیری و پیشنهادات فرضیه اصلی : آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود کارکرد خانوادگی زنان دارای همسر معتاد موثر است . همانطور که قبلآ آورده شده مولفه کارکرد خانواده از خرده مقیاس های ارتباط ، نقش ، کنترل رفتار ، پاسخ دهی عاطفی ، همراهی عاطفی و حل مساله تشکیل شده است و نتایج مقایسه هر یک از خرده مقیاس ها بطور جداگانه در پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش ، آورده می شود .از لحاظ مقیاس توانمندی ارتباطی زنان دارای همسر معتاد گروه آزمایش در نمره میانگین پیش آزمون و پس آزمون در سطح 95/0 در صد اطمینان تفاوت معنا داری مشاهده نشد. در مقیاس نقش بین نمرات میانگین پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش تفاوت معنا داری دیده نشد . در مقیاس کنترل رفتارنمره میانگین گروه آزمایش در پیش آزمون و پس آزمون با 95 در صد اطمینان تفاوت معنا داری وجود داشت. در نمره مقیاس پاسخ دهی عاطفی گروه آزمایش، بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشت . در مقیاس همراهی عاطفی، بین نمرات میانگین پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش تفاوت معنا داریمشاهده شد.همچنین در مقیاس حل مساله نمرات میانگین پیش آزمون و پس آزمون در گروه آْزمایش تفاوت معنا داری وجود دارد . در پژوهشی که یالسین و همکاران (2007) در مورد اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر 67 خانواده داوطلب در دو گروه آزمایش و کنترل انجام دادند.نتایج موید آن بود که تغییرات رفتاری در زوجین معنی دار بوده و آموزش ها تاثیر مثبتی بر ارتقاء روابط داشته است و می تواند در دراز مدت تاثیرات عمیقی بر رفتار زوجین داشته باشد . همچنین اسکیلینگ و همکارانش (2003) دریک پژوهش طولی مهارتهای ارتباطی 39 زن و 38 مرد که با برنامه آموزشی پیشگیری و ارتقاء رابطه تحت بررسی قرار گرفتند. یافته ها برای مردان ، کاهش در ارتباط منفی ، افزایش در ارتباطات مثبت و کاهش خطر در آشفتگی های ناگهانی در خانواده مردان را نشان داد و در مورد زنان نیز افزایش در ارتباط مثبت را گزارش کرد . در همین مقوله ، مارکمن و هالوگ (1998) طی آموزشی که در جهت ارتقاء رابطه بین همسران داشتند ، پیشرفت قابل ملاحظه ای را مشاهده کردند ، ولی در یک سوم موارد مدتی بعد، از کیفیت ارتباط مطلوب اثری دیده نشد. (به نقل از هالفورد و ساندرز، 1996) توضیحی در این اثر منفی در مطالعات ون فلت و همکارانش (1997)که تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی را مورد بررسی قرار دادند ، مشاهده می شود . آنها در یافتند که تحقیقات جهت بررسی نیازهای خانواده های خاص در افزایش رضایت آنها ناکافی بوده است . ( همان منبع ) همسو نبودن معناداری فرضیه اول با پژوهش های فوق چنین بررسی می شود که، ارتباط یک تعامل دو طرفه است، هم زن و هم مرد هر دو می بایست تحت آموزش قرار گیرند. مداخله آموزشی در صورتی دارای اثر مثبت و قابلیت پیش بینی است که زن و مرد در خانواده (زوجین ) آموزش مهارتهای ارتباطی را بطور مشترک دریافت دارند و اطلاعات آموخته شده را در خانواده به کار بندند . اگر چه زنان دارای همسر معتاد آموزش مهارتهای زندگی را دریافت کرده اند و نمرات میانگین پیش آزمون و پس آزمون نفاوت محسوسی داشته است . اما به نظر می رسد آموزش ندیدن شوهران معتاد در تعاملات دوطرفه و روابط کلامی بی تاثیر نبوده و شاید یکی از عوامل در عدم معناداری شدن مقیاس ارتباط در کارکرد خانواده گردیده است. در تشریح عدم معنادار شدن فرضیه دوم مبنی بر تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود نقش زنان داری همسر معتاد می توان بر اساس مدل مطرح شده اپستین (1996) ، نقش های به هم وابسته اعضای خانواده معتاد را چنین عنوان کرد که : آنها را در جهت بهبودی مقاوم می سازد (به نقل از داجن و همکاران ، ترجمه رنجگر1383)، این نکته ای است که روتاندا و همکاران (2001)نیز به آن اشاره کرده اند که همسر از شوهرش در برابر اعتیاد حمایت می کند و حتی در کنار وی همراهیش می کند . در واقع به عنوان یک توانمند کننده شوهر ، عمل می کند . طی مصاحبه ای که با این همسران شده ، از نظر آنها ، تغییر کردن ، مستلزم سازگاری مجدد با سایر نقش های خانواده است زیرا آنها طی مدتها ، نقش های فعلی را پذیرفته و به آن عادت کرده اند ، بنابراین در مقابل تغییر مقاومند . همچنین تاثیر عوامل جانبی ، از جمله، اقتصاد خانواده و سیستم های حمایتی خانواده ها در روند درمانی را نمی توان نادیده گرفت . وضعیت مالی ضعیف و همچنین عدم حمایت خانواده هر یک از زوجین بر شرایط روحی مراجعه کنندگان تاثیر داشته باشد . ( به نفل از قهساره 1387) شخصیت افراد تحت آموزش است که به صورت عاملی مداخله گر در اثر بخشی آموزش بوده و مقاومت مراجعین را افزایش می دهد. در پی زندگی با یک فرد مصرف کننده مواد مخدر ، خانواده به سوی آسیب پذیری سوق داده می شود . چنانچه موس 1990( به نقل از ریچتاریک 3و همکران ، 1997) بیان می کند ، افسردگی و آشفتگی های روحی و روانی در بین افرادی که همسر مصرف کننده دارند ، میزان استرس را در خانواده ها نشان می دهد و این ازدواج ها به روابطی پر از استرس ، فشار و نگرانی را برای همسران به همراه دارد به نظر می رسد برخی از ویژگی های شخصیتی ، با تشکیل جلسات مشاوره ای با برنامه ریزی آموزشی دقیق تر اصلاح شود . با توجه به همه آنچه گفته شد به نظر می رسد که ارائه پیشنهادات کاربردی و تخصصی با توجه به نتایج بدست آمده بتواند مفید واقع شود . این پیشنهادات به شرح زیر آمده است . -مداخلات مددکاری و کارشناسی در خانواده و سعی در بهینه سازی محیط آن و روابطی که بین اعضاء خانواده حکم فرماست با توجه به یکی از عوامل زمینه ساز و عود اعتیاد(خانواده ) می تواند بستر مناسبی برای تغییر و تثبیت رفتارهای صحیح و مطلوب در اعضاء خانواده بشمار آید. -آموزش افرادی که در کنار فرد مصرف کننده مواد مخدر زندگی می کنند اعم از آموزش در زمینه شناخت بیماری اعتیاد ، عوامل موثر در بروز آن ، مسائل و مواردی که در ارتباط با فرد معتاد وجود دارد و ارتقاء مهارتهای ارتباطی و موقعیت های استرس زا از اموری است که باید بطور ویژه بدان پرداخته شود . - آموزشهای ویژه مهارتهای زندگی با رویکرد پیشگیری از اعتیاد و بر اساس مسائل و مشکلات ویژه ای که خانواده های معتاد دارند. -آموزش مهارت های زندگی علاوه بر اعضاء خانواده های معتاد برای فرد سوء مصرف کننده مواد مخدر نیز توصیه می گردد. -توجه به مساله پیشگیری چند بخشی ، یعنی ایجاد فرصت های اجتماعی اقتصادی و قانونی و تامین اجتماعی متناسب با نیازها و مشکلات زنان ، مساله ای بسیار اساسی است. -از آنجا که افزایش آگاهی در یک طیف به تناسب آن نگرش را نیز تغییر می دهد، لزومآ افزایش آگاهی کوتاه مدت به تغییر در رفتار و ایجاد مهارت منجر نمی شود ، آموزش بلند مدت و کارگاهی با هدف ایجاد مهارت به افراد نزدیک به فرد سوء مصرف کننده مواد مخدر توصیه می شود که در طول زمان تکرار و تجدید شود .لذا اختصاص زمان طولانی تر برای ارائه آموزش مهارتهای زندگی و با تاکید بر بعضی از مهارتها با جزئیات و انجام تمرینات بیشتر به نظر کارساز می رسد . زنان دارای همسر معتاد معمولآ تلاش خود را برای حفظ و بقای نظام خانواده انجام می دهند و در کنار این تلاش همه مساعی خود را نیز برای بهبود شوهر مبذول می دارند . اما همسر و فرزندان در این روند دستخوش آسیب های نگران کننده ای می شوند که لزوم بخشهای حمایتی و پیشگیری کننده ضرورت یافته و پیگیری آن الزامی است . محدویت های پژوهش -1جامعه آماری محدود بود زیرا زنان دارای همسر معتاد نیز از بیماری هم وابستگی اطلاعی نداشته وبرای شرکت در جلسات آمادگی لازم را نداشتند و نسبت به تحت آموزش قرار گرفتن و حضور در مراکز ترک اعتیاد امتناع می کردند. 3-فشردگی مطالب آموزشی و ارائه آن در مدت زمان محدود از محدودیت های تحقیق محسوب می گردد. -4تعداد جلسات آموزشی برگزار شده 8جلسه بود که برای ارائه مفاهیم و مطالب به تعدا د بیشتر جلسات احتیاج بود. 5-اکثر زنان شرکت کننده در پژوهش خانه دار بودند و از لحاظ اقتصادی و مالی به همسرانشان وابسته می باشند . همین امر سبب شد تا در بعضی از جلسات به علت مشکلات اقتصادی و ضعف مالی حضور نیابند .
مسعوده باباخانیان مصطفی اقلیما
مقدمه:اختلال عملکرد جنسی، یکی از شایع ترین مشکلاتی است که افراد معتاد به مصرف مواد افیونی، با خود به درمان نگهدارنده متادون می آورند لیکن هنوز مطالعات گسترده ایی در این رابطه در کشور ما صورت نپذیرفته است. هدف : در این پژوهش، به مقایسه اختلالات عملکرد جنسی معتادان مرد در زمان استفاده از مواد مخدر و در حین درمان نگهدارنده با متادون (mmt) در شهرستان دامغان پرداخته شده است. روش بررسی : مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع شبه تجربی است. برای این منظور، تعداد 30 نفر معتاد در زمان مراجعه به درمانگاه چراغیان مطابق با معیارهای سوء مصرف مواد افیونی طبقه بندی اختلالات روانپزشکی آمریکا ( dsm.iv) انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند و پس از اطمینان از صحت پاک بودن آنان، مجددا مورد باز آزمون قرار گرفتند و عملکرد جنسی آنان، پیش و پس از درمان مورد بررسی قرار گرفت. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه بین المللی عملکرد نعوظی (iief-15) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و آزمون ناپارامتریک یومن ویتنی استفاده شد. یافته ها : از میان انواع اختلالات عملکرد جنسی مورد ارزیابی قرار گرفته، مشکلات نعوظی ، میزان میل جنسی و میزان رضایت جنسی در زمان استفاده از مواد مخدر ودر زمان درمان نگهدارنده تفاوت معناداری داشت . اما بین مشکل انزال زودرس، در زمان استفاده از مواد مخدر و در زمان درمان نگهدارنده متادون، اختلاف معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری : مردانیکه تحت درمان mmt بودند ، اختلالات عملکرد جنسی کمتری، نسبت به زمانی که سوء مصرف مواد داشتند ، نشان داند. شناخت این امر، به متخصصان مربوطه در امر درمان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد، در طراحی برنامه های مداخله ای مناسب برای بهبود عمکلرد جنسی این افراد کمک میکند. توصیفی و آزمون ناپارامتریک یومن ویتنی استفاده شد. یافته ها : از میان انواع اختلالات عملکرد جنسی مورد ارزیابی قرار گرفته، مشکلات نعوظی ، میزان میل جنسی و میزان رضایت جنسی در زمان استفاده از مواد مخدر ودر زمان درمان نگهدارنده تفاوت معناداری داشت . اما بین مشکل انزال زودرس، در زمان استفاده از مواد مخدر و در زمان درمان نگهدارنده متادون، اختلاف معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری : مردانیکه تحت درمان mmt بودند ، اختلالات عملکرد جنسی کمتری، نسبت به زمانی که سوء مصرف مواد داشتند ، نشان داند. شناخت این امر، به متخصصان مربوطه در امر درمان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد، در طراحی برنامه های مداخله ای مناسب برای بهبود عمکلرد جنسی این افراد کمک میکند.
عباس افروشه مصطفی اقلیما
تحقیق حاضر تلاشی است در جهت پاسخگویی به این پرسش که کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به اختلالات نافذ رشد استفاده کننده از خدمات مراکز درمان توانبخشی کودکان اتیستیک شهر تهران چگونه است ؟ وضعیت این مادران از نظر کیفیت زندگی در چهار بعد فیزیکی، اجتماعی، روانی و محیطی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. جامعه پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزند اتیستیک استفاده کننده از خدمات مراکز غیردولتی تحت نظارت ستاد ساماندهی درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن شهر تهران می باشد. حجم نمونه شامل 120 نفر که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند که از این تعداد 60 نفر شامل مادران کودکان استفاده کننده از خدمات از مراکز غیردولتی مذکور و 60 نفر مادران بدون دریافت خدمات بوده اند.
فاطمه ممیزی مصطفی اقلیما
هدف این مطالعه شناخت و توصیف ارتباط مهارت های اجتماعی نوجوانان با مورد آزار قرار گرفتن آنان در منطقه 17 شهر تهران می باشد. این تحقیق از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی می باشد. جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع راهنمایی منطقه 17 شهر تهران تشکیل می دادند که از آن میان نمونه 144 نفر دانش آموز مقطع راهنمایی منطقه 17 به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات برای پژوهش، عبارت بودند از آزمون استاندارد مهارت های اجتماعی ماتسون(هنجاریابی و اعتباریابی توسط یوسفی و همکاران)، و آزمون استاندارد کودک آزاری(هنجاریابی و اعتباریابی توسط محمدخانی). جهت تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از آزمونهای آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان دادکه بین مهارت های اجتماعی نوجوانان با مورد آزار قرار گرفتن آنان در سطح اطمینان 99 درصد رابطه ی معکوس معناداری وجود دارد. در همین راستا بین دو زیر مقیاس مهارت های اجتماعی (شاملِ؛ رفتاراجتماعی مناسب، رابطه با همسالان) نوجوانان با مورد آزار قرار گرفتن آنان رابطه منفی معناداری وجود دارد و البته برخی از زیر مقیاس های مهارت های اجتماعی(شاملِ؛ رفتارهای غیر اجتماعی، پرخاشگری و برتری طلبی) نوجوانان با مورد آزار قرار گرفتن آنان دارای رابطه مستقیم معناداری بودند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از این بود که پرخاشگری و رفتارهای غیر اجتماعی و رفتارهای اجتماعی مناسب ، پیش بینی کننده های معنادار مورد آزار قرار گرفتن می باشند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که نقص در مهارتهای اجتماعی بویژه وجود پرخاشگری، رفتارهای غیر اجتماعی و عدم مهارت های اجتماعی مناسب در روابط دو سویه کودک و نوجوان با دیگران تأثیر می گذارد و باعث افزایش احتمال مورد آزار قرار گرفتن کودکان و نوجوانان می گردد. کلید واژه ها: مورد آزار قرار گرفتن، کودک آزاری، مهارت های اجتماعی، نوجوانان، آزمون مهارت اجتماعی ماتسون، آزمون سنجش کودک آزاری
بنفشه جلالی هنومرور مصطفی اقلیما
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر نوبتکاری بر کارکرد خانواده کارمندان اجرا گردید. در این پژوهش علی-مقایسه ای، 156 نفر از کارمندان روزکار ( 87نفر) و نوبتکار ( 87نفر) شرکت بهره برداری نفت و گاز گچساران به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت سنجش ابعاد کارکرد خانواده (حل مسئله، ارتباط، نقشها، پاسخدهی عاطفی، آمیختگی عاطفی، کنترل رفتار و کارکرد کلی ) از پرسشنامه سنجش خانواده (fad) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با روش های آماری تفاوت میانگینها برای گروههای مستقل t و من ویتنی مورد بررسی قرار گرفت. از هفت بعد مورد بررسی کارکرد خانواده، ابعاد ارتباط، نقشها، آمیختگی عاطفی، کنترل رفتار و کارکرد کلی در خانواده های نوبتکاران به صورت معناداری پایین تر از خانواده های روزکار بود. نتایج نشان دهنده این مطلب است که نوبتکاری از طریق محدودیت زمانی و سرایت روانی باعث تاثیر در ایفای صحیح نقشهای همسری و والدینی کارمند در خانواده شده و در تحقق ابعاد کارکرد خانواده خلل ایجاد میکند. پیشنهاد میشود تاثیر آموزش در زمینه روش های حل تعارض و مدیریت زمان جهت کاهش اثرات منفی نوبتکاری بر کارکرد خانواده بررسی شود.
لیلی افخمی گلی مصطفی اقلیما
مقدمه: امروزه از فرار نه به عنوان یک جرم، بلکه به عنوان یک حق انسانی یاد می گردد؛ هر چند که بر افراد استفاده کننده از این روش دفاعی برچسب «فراری» نهاده می شود، برچسبی که «فرار» از آن ناممکن و یا دشوارتر از تغییر در شرایط خود «فرار» است. فرار از خانه که امروزه در بسیاری از کشورهای جهان به یک پدیده ی اجتماعی حاد تبدیل شده است، یکی از آسیب های اجتماعی است که نتیجه ی تعامل پیچیده ی مجموعه ای از عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی می باشد. برنامه ی آموزش مهارت های حل مساله، یکی از موثر ترین برنامه هایی است که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر وسالم تری داشته باشند. هدف از این برنامه، کمک به آموزش گیرندگان جهت مدیریت شرایط تنش زا و حل کردن هرچه بهتر مسائل و مشکلات است. در سایه ی تامین چنین هدفی، ضمن ارتقای توانایی های روانی- اجتماعی افراد یک جامعه، می توان سطح بهداشت روانی- اجتماعی را در آن جامعه بالا برد و از آسیب های اجتماعی پیشگیری کرد. بدین جهت افزایش توانایی های حل مسأله در دختران فراری - که با انتخاب راه حل های سرنوشت ساز و به هنگام بر سر چند راهی های تاریک زندگی مواجه اند - ضروری به نظر می رسد. هدف: شناخت «تاثیر آموزش مهارت های حل مساله در کاهش گرایش دختران فراری به فرار از منزل». روش: در یک پژوهش شبه آزمایشی مستند بر طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، 40 نفر از دختران فراری ساکن مراکز آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی در شهر مشهد، ضمن گمارش تصادفی در دو گروه، با استفاده از روش نمونه گیری «در دسترس»، در پیش آزمون از نظر میزان گرایش به فرار با پرسشنامه ی پژوهشگر ساخته ی «سنجش گرایش دختران به فرار از منزل(rat) » مورد بررسی قرار گرفتند. به گروه آزمایش در مدت 8 جلسه ی 90 دقیقه ای، آموزش مهارت های حل مساله ارائه شد. در انتها دو گروه با همان پرسشنامه در پس آزمون ارزیابی گردیدند. نتایج: میانگین گرایش به فرار، در دختران فراری گروه آزمایش در پیش آزمون برابر با 80/82 بوده است؛ ولی این مقدار بعد از برگزاری دوره ی مهارت های حل مساله، در پس آزمون به 50/64 کاهش پیدا کرده است؛ یعنی شرکت دختران فراری در دوره ی مهارت های حل مساله باعث شده که میزان گرایش به فرار آنها به میزان 30/18 امتیاز کاهش پیدا کند. بحث و نتیجه گیری: اختلاف میانگین در پیش آزمون و پس آزمون معنادار می باشد، چرا که آزمون «paired samples test» و سطح معناداری به دست آمده نشان می دهد که بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون دختران فراری در گرایش به فرار اختلاف میانگین معناداری وجود دارد. واژگان کلیدی: فرار از منزل، دختران فراری، مهارت های حل مساله، کاهش گرایش به فرار.
زینب پولادچنگ نجف آبادی مصطفی اقلیما
چکیده هدف: پژوهش حاضر با بررسی و مقایسه کیفیت زندگی همسران جانبازان اعصاب و روان و همسران بیماران اعصاب و روان در شهرستان نجف آباد انجام گرفته است. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات علی-مقایسه ای است . جامعه آماری پژوهش همسران جانبازان اعصاب و روان و همسران بیماران اعصاب و روان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه شهرستان نجف آباد می باشد. نمونه مورد نظر 40 نفراز همسران جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بستری شده در بیمارستان توانبخشی شهید رجایی و 40 نفر از همسران بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بستری شده در بیمارستان روانپزشکی شهید آیت مدرس را شامل می شود که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. با توجه به اهداف پژوهش، 16 فرضیه در قالب شاخص های کیفیت زندگی مطرح گردید و جهت جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه استاندارد شده کیفیت زندگی ایوانز و کوپ و نیز پرسشنامه مربوط به اطلاعات دموگرافیک استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده از جداول و نمودارهای فراوانی و هم چنین با روش های آمار استنباطی شامل: آزمون کاسکور، آزمون ناپارامتری یو مان ویتنی، اسمیرنوف- کولموگروف و آزمون همبستگی استفاده شد. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین شاخص های رفاه مادی و محیطی، روابط زناشویی، روابط فامیلی، رفتارهای نوعدوستانه، رفتار سیاسی، رضایت شغلی، فعالیت های ورزشی و نمره کل کیفیت زندگی بین دو گروه به لحاظ آماری تفاوت معناداری وجود دارد و در تمامی این شاخص ها همسران جانبازان اعصاب و روان میانگین بالاتری را دارا بودند. هم چنین نمره کل کیفیت زندگی همسران جانبازان اعصاب و روان از میانگین نمرات همسران بیماران اعصاب و روان بالاتر می باشد. .
مرضیه میرزایی مصطفی اقلیما
چکیده: هدف: امروزه نسبت افراد سالمند در کشورهای دنیا از جمله در ایران روبه افزایش است. بررسی عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی و سلامت عمومی سالمندان در راستای تدوین هرچه بهتر سیاست های کلان بهداشتی و رفاهی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تحقیق حاضر با هدف شناخت تاثیر به کارگیری روش توسعه مددکاری گروهی با تمرکز بر آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود کیفیت زندگی و سلامت عمومی سالمندان بر روی سالمندان فرهنگسرای سالمند تهران در سال 1389 انجام پذیرفت روش بررسی: در این پژوهش مداخله ای و شبه آزمایشی، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 60 نفر (30 نفر زن و 30 نفر مرد) سالمند بالای 60 سال فرهنگسرای سالمند تهران انتخاب شدند. این گروه با در نظر گرفتن معیارهای ورود (عضویت در فرهنگسرای سالمند، سن 60 سال وبیشتر، داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن، عدم ابتلا به بیماریهای روانی و جسمی در یک سال اخیر، تمایل به شرکت در دوره آموزشی مورد نظر) برگزیده شدند و به دو گروه زن و مرد تقسیم گردیدند و با رویکرد مداخله ای مبتنی بر مدل توسعه گروهی مددکاری اجتماعی طی دو مرحله 1-مرحله تشکیل گروه، 2-اجرای برنامه آموزشی مهارتهای زندگی(شامل خودآگاهی و همدلی، ارتباطات اجتماعی و ارتباطات بین فردی، تفکر خلاق و تفکر انتقادی، تصمیم گیری و حل مساله، مقابله با هیجان و استرس) در 10 جلسه آموزش دیدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه های دموگرافیک محقق ساخته،کیفیت زندگی sf-36 و سلامت عمومی ghq-28 با روش پیش آزمون و پس آزمون کسب گردید. داده های حاصل با آزمون های کلموگرف-اسمیرنف، تی مستقل و وابسته مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این پژوهش کیفیت زندگی دو گروه جنسی شرکت کننده در مطالعه با یکدیگر متفاوت بوده و زنان به طورمعناداری از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار بودند (p=0.002). از نظر سلامت عمومی عدم وجود تفاوت معنادار در میان دو گروه جنسی دیده شد (0.99=p). تاثیر مداخله بر روی نمونه مورد مطالعه نشان داد که میانگین کیفیت زندگی سالمندان بعد از شرکت در دوره آموزشی در مقایسه با قبل به طور معناداری بالا رفته است(0.00=p)و میانگین سلامت عمومی سالمندان نیز پس از شرکت در دوره آموزشی نسبت به قبل از شرکت در دوره افزایش معناداری یافته است(0.00=p) . بحث و نتیجه گیری: به طور کلی مقایسه در میان آزمودنی های مطالعه قبل از مداخله، دو گروه جنسی از سلامت عمومی مشابه و کیفیت زندگی متفاوت برخوردار بودند. همچنین به کارگیری دیدگاه توسعه مددکاری گروهی با رویکرد آموزش مهارتهای زندگی بر کیفیت زندگی و سلامت عمومی آزمودنی ها و در دو گروه جنسی تاثیر مثبت داشته است. کلید واژه ها: سالمند، مدل توسعه مددکاری گروهی، مهارتهای زندگی، کیفیت زندگی، سلامت عمومی.
معصومه معارف وند مصطفی اقلیما
مقدمه: مداخلات اجتماع محور بر اساس یکی از مهمترین رویکردهای مددکاری جامعه ای انجام می گیرند که به توسعه محلی مشهور است و در آن مداخلات به طور مشخص با تمرکز بر اجتماعات محلی طراحی و در حوزه های مختلف اجرا می شوند. در این پژوهش که به روش اقدام پژوهی مشارکتی و به صورت mixed methods انجام شد، تأثیر مداخلات اجتماع محور بر پیشگیری از عود اعتیاد مورد بررسی قرار گرفت. روش: فاز اول: با مشارکت 23 نفر از مشاوران همتا در جلسات fgd تجربه های موجود در زمینه پیشگیری از عود ثبت و طبقه بندی شدند. در فاز دوم پروتکل پیشگیری اجتماع محور از عود اعتیاد با همکاری مشاروان همتا و کارشناسان در جلسات fgd تدوین شد. در فاز سوم به منظور کارآزمایی اجتماعی پروتکل 71 نفر معتاد به مواد افیونی که در مراکز درمان اقامتی کوتاه مدت پذیرش شده بودند، به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. مداخلات پیشگیری اجتماع محور از عود اعتیاد در 7 محله که گروه آزمایش در آنها ساکن بودند، در دو شهر تهران و کرج انجام گرفت. مراحل ارزیابی محله ها، بسیج اجتماعی، تشکیل تیم های محلی، طراحی و اجرای پروژه های پیشگیری از عود اعتیاد و ارزشیابی عملکرد تیم ها در محله ها انجام گرفت و وضعیت شرکت کنندگان از نظر عود در دو مرحله (45 روز و 90 روز پس از ترخیص) بررسی شد. یافته ها: 36 پروژه پیشگیری اجتماع محور از عود اعتیاد در محله ها انجام گرفت. تعداد معتادان دو گروه آزمایش و گواه که در پرهیز باقی ماندند، به طور معناداری متفاوت بود (0.004== 9.244, df=1, p ). علاوه بر این تعداد شرکت کنندگان گروه آزمایش که سابقه لغزش های مکرر داشتند و در پرهیز باقی ماندند، از افراد با سابقه مشابه در گروه گواه به طور معناداری بیشتر بود (0.008= p , 1df= , 8.046= ). میان مدت مشارکت افراد گروه آزمایش در فعالیت های محلی و مدت مانایی در پرهیز رابطه معنادار بدست آمد (023/0=p و 38/0=r). بحث و نتیجه گیری: مداخلات پیشگیری اجتماع محور از عود اعتیاد می تواند با تغییر نگرش افراد محلی فرایند شکل گیری شبکه های حمایت از بهبودی را تسهیل نموده اطلاعات افراد محلی را در مورد ضرورت مشارکت آنها در پیشگیری از عود افزایش دهد.
فاطمه صادقی غنچه راهب
امروزه در تمام جوامع، « سالمندی به عنوان یک مسئله مهم در آستانه ورود به قرن 21 مطرح است. کاهش میزان باروری نقش عمده ای در افزایش درصد سالمندان داشته است. درصد جمعیت سالمندان تقریباً در همه کشور ها بطور منظم رو به افزایش است. در ایران نیز با ظاهر شدن آثار کنترل جمعیت از سال 1370 به بعد بتدریج از نسبت افراد کمتر از 15 سال کاسته و بر نسبت افراد میانسال (64-15 سال) افزوده شده است. استمرار این وضع در آینده می تواند ترکیب سنی جمعیت را تغییر داده و به نحو محسوسی از نسبت افراد زیر 15سال بکاهد و جمعیت را بسوی سالخوردگی سوق دهد( زنجانی و دیگران، 1378: 57).در حالیکه سالمندی همواره با مفاهیم برکت،تجربه و دانایی مترادف بوده و آن را یک دستاورد می دانند،اما واقعیت این است که روی دیگر سکه که مسائل و مشکلات دوران سالمندی است ،همیشه و در همه اعصار و در همه جوامع وجود داشته و دارد.اساسا کهولت به علت فرسایش طبیعی اندام ها باعث بروز و پیدایش ضعف در قوای جسمانی و دماغی می گردد که بعضا موجب از کار افتادگی و خانه نشینی فرد سالمند می گردد.بدیهی است در این دوران احساس تامین نیازهای مادی و معنوی به اوج می رسد.نگرانی ازآینده،فقدان امکانات مالی،ترس از انزوا وتنهایی،نزدیک شدن به پایان عمرو...همه و همه مجموعه ای از عواملی هستند که اگر با ضعف در قوای جسمانی همراه گردند،ما حصل آن مسا له سالمندان را مطرح می سازد. اصولا سالمندان با مشخصات فوق اگر از خانواده و محیطی با جو مهر آمیز و وابستگی های عاطفی بر خور دار نباشند،قادر به ادامه حیات نخواهند بود(کریمی،207:138).بنابراین این نکته لزوم توجه به حمایت اجتماعی را در سالمندان یادآور می شود. یکی از مفاهیم روانشناختی که اخیرا توسط دانشمندان علوم تربیتی مطرح گردیده است حمایت اجتماعی می باشد و یکی از پیش بینی کننده های بهزیستی روانشناختی ،حمایت اجتماعی ادراک شده است. حمایت اجتماعی عبارت است از میزان ادراک فرد از اینکه مورد توجه وعلاقه دیگران بوده ،از دیدگاه آنان فردی ارزشمند است وچنانچه دچار مشکل شود به او یاری می رسانند. بسیاری معتقدند که برخورداری از حمایت اجتماعی مطلوب،فرد را به سلامت جسمی و روانی هدایت می کند(رابرتز،گاتلیب،1997) .سلامت یک مفهوم چند بعدی است.اما پژوهشگران حوزه بهداشت روانی بطور عمده تاکید بر جنبه های منفی آن داشته اند و جنبه مثبت سلامت روان(بهزیستی روانشناختی)که برگرفته از روانشناسی مثبت است کمتر مورد توجه قرار گرفته است.بهزیستی روانشناختی یکی از رویکردهای جدید در حوزه سلامت روانشناختی است که با دیدگاهی مثبت به بررسی سلامت روانشناختی می پردازد.بهزیستی روانشناختی به دستیابی فرد به توان کامل با لقوه روانی دلالت دارد(کار،2004).بهزیستی روانشناختی در این پژوهش در مدل شش بعدی رایف(1989)که شامل ابعاد:پذیرش خود،ارتباط مثبت با دیگران،خودمختاری،تسلط بر محیط،هدفمندی در زندگی و رشد شخصی است،تجلی می یابد.حال با توجه به مطا لب گفته شده وبا توجه به اینکه وجود سالمند بعنوان محور وحدت در جهت حفظ کیان خانواده و ارتباطات خویشاوندان و انتقال فرهنگ به نسلهای آینده و ایجاد هویت فرهنگی ملی و مذهبی در کنترل و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی می تواند مطرح باشدو از طرفی با عنایت به این نکته که مددکاری اجتماعی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی را سرلوحه وظایف خود قرار داده است (این حرفه نه تنها در ایران بلکه در جهان نیز بعنوان یک رشته علمی کاربردی و یک حرفه انسانی-اجتماعی جدید مطرح است و از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران و متفکران ،این حرفه حالتی بین رشته ای دارد یعنی با استفاده از علوم مختلفی مانند جامعه شناسی،روانشناسی و روانشناسی اجتماعی و نظایر آن و کاربردی کردن و تلفیق آن با مباحث خاص،مددکاری توان علمی لازم را بدست می آورد)،در پژوهش حاضر سعی بر این است که رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با ابعاد بهزیستی روانشناختی در سالمندان مورد بررسی قرار بگیرد و همچنین بررسی تفاوتهای جنسیتی دراین رابطه از اهداف این تحقیق می باشد.از سوی دیگر در ایران بیشتر پژوهش ها در حوزه سلامت روانی با دیدگاهی منفی به مطالعه سلامت روانی پرداخته اند یعنی عمدتا بر ابعاد منفی روانشناختی تاکید داشته اند ورویکرد مثبت (بهزیستی روانشناختی)کمتر مورد توجه بوده است.از این رو پژوهش حاضر یکی از پژوهش های پیشرو در این زمینه به شمار می رود. اهداف این تحقیق شامل موارد زیر می شوند: هدف کلی: شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و ابعاد بهزیستی روانشناختی در سالمندان زن و مرد اهداف اختصاصی: شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و خود مختاری در سالمندان زن و مرد شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و رشد شخصی در سالمندان زن و مرد شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و روابط مثبت با دیگران در سالمندان زن و مرد شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و هدفمندی در زندگی در سالمندان زن و مرد شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و پذیرش خود د ر سالمندان زن و مرد شناخت رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و تسلط بر محیط در سالمندان زن و مرد شناخت تفاوت بین حمایت اجتماعی ادراک شده در زنان و مردان سالمند شناخت تفاوت بین بهزیستی روانشناختی در زنان و مردان سالمند یافته ها:نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین حمایت اجتماعی ادراک شده باپذیرش خود،روابط مثبت با دیگران ،خودمختاری،تسلط بر محیط و رشد شخصی در بین سالمندان رابطه مثبت معنادار وجود دارد و همچنین بین بهزیستی روانشناختی در زنان و مردان سالمند تفاوت معناداری وجود دارد ولی حمایت اجتماعی ادراک شده در زنان ومردان سالمند تفاوت معناداری نداشته و همچنین بین حمایت اجتماعی ادراک شده و زندگی هدفمند رابطه معناداری وجود ندارد. نتایج:بین حمایت اجتماعی ادراک شده و ابعاد بهزیستی روانشناختی رابطه معنی داری وجود دارد.تاثیر حمایت اجتماعی ادراک شده بر ابعاد بهزیستی روانشناختی نشان می دهد که تغییر سیاست گذاری ها با هدف ارتقاء کیفیت و کمیت شبکه های حمایتی بویژه برای گروه های آسیب پذیر می تواند باعث تقویت اثرات محافظتی حمایت اجتماعی و در نهایت بهزیستی روانشناختی گردد.
وهاب علی نیا جنگلی مصطفی اقلیما
مقدمه: مددکاری گروهی روشی است برای کمک کردن به افراد با مشکلات سازگاری روانی ـ اجتماعی که توسط یک مددکار اجتماعی برای دو نفر یا بیشتر اجرا می شود. این پژوهش نیز به منظور بررسی تأثیر مداخلات مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد شناختی ـ رفتاری بر سازگاری اجتماعی کودکان بزهکار و ارائه یک الگوی مددکاری اجتماعی گروهی در افزایش سازگاری اجتماعی نوجوانان بزهکار انجام شد. روش: در این پژوهش تجربی (پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل)، 40 نوجوان بزهکار از بین کل کودکان 12 تا 18سال? حاضر در کانون اصلاح و تربیت تهران، انتخاب و به شیو? تصادفی در چهار گروه آزمایش و کنترل ده نفره قرار گرفتند. مطالعه برای گروه های سنی 14-12 سال و 18-15 سال تکرار شد. گروه های آزمایش در 9 جلسه کار گروهی شناختی ـ رفتاری شرکت کردند و گروه های کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها از طریق پرسشنام? سازگاری اجتماعی بل و راهبردهای مقابله ای لازاروس (تجدیدنظر شده) جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری t برای گروه های مستقل و کوواریانس استفاده شد. یافته ها: مداخلات شناختی ـ رفتاری مددکاری گروهی، بر افزایش سازگاری اجتماعی و توسع? مهارت حل مسئل? نظام مند در نوجوانان بزهکار موثر بوده است. اما این مداخلات نتوانستند در افزایش پذیرش مسئولیت نوجوانان موثر باشد. این مداخلات توانسته است گروه سنی 14-12 سال را در موقعیت های مشکل زا به ارزیابی مجدد مثبت از شرایط ترغیب نماید. بحث: امکان تدوین یک الگوی شناختی ـ رفتاری در مددکاری گروهی برای افزایش سازگاری اجتماعی بزهکاران وجود دارد اما به منظور کسب نتایج اثربخش در گروه سنی 14-12 سال، پیشنهاد می شود این مدل با تعداد جلسات بیشتری اجرا شود.
حسین رحیمی مصطفی اقلیما
هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط سبک های هویت و سلامت اجتماعی در نوجوانان ساکن مراکز شبانه روزی شهر تهران انجام شد. روش: این مطالعه از نوع همبستگی بوده و جهت نمونه گیری از روش سرشماری استفاده گردید. به این ترتیب، کلیه نوجوانان پسر 18- 15 سال ساکن مراکز شبانه روزی شهر تهران (83 نفر) وارد مطالعه شدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه های سبک های هویت برزونسکی (isi-6g) و سلامت اجتماعی کییز جمع آوری گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد که سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری با تعهد هویت، شکوفایی اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی ارتباط مثبت معنادار؛ و سبک هویت سردرگم/ اجتنابی با همه ی زیرمقیاس های سلامت اجتماعی ارتباط منفی معنادار دارد. بین تعهد هویت و زیرمقیاس های سلامت اجتماعی نیز ارتباط مثبت معنادار وجود دارد (05/0p<). نتیجه گیری: در مجموع، یافته ها نشان می دهدکه صرف نظر از شیوه ی مواجهه ی افراد با مسائل مربوط به هویت، وجود یا عدم وجود تعهد می تواند تعیین کننده ی سلامت اجتماعی باشد. نوجوانان اطلاعات مدار و هنجار مدار در مقایسه با همتایان سردرگم خود، تعهدات قویتر و سلامت اجتماعی بالاتری نشان می دهند.
رضا قاسمی مصطفی اقلیما
چکیده طرح مسئله: توجه به کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار به عنوان یکی از گروه های آسیب پذیر جامعه مورد توجه است. محور اصلی ارائه خدمات سازمانهای حمایتی به زنان سرپرست خانوار بحث توانمندسازی، خود اتکایی و استقلال مادی می باشد. هدف از تحقیق حاضر این است که آیاطرح گروه های همیار سازمان بهزیستی در مقایسه با حمایت های مادی و غیرمادی کمیته امداد در جهت توانمند سازی زنان سرپرست تا چه اندازه توانسته اند به اهداف مهم که همانا افزایش کیفیت زندگی می باشد جامه عمل پوشانده است؟
فریبا درخشان نیا مصطفی اقلیما
سلامت مفهومی بسیار وابسته به شرایط محیطی جامعه است از همین رو در هر جامعه و فرهنگی و در هر سطحی از توسعه یافتگی، تعریف و مفهوم خاصی از آن مطرح می شود. به دلیل چند بعدی بودن مفهوم سلامت تعاریف متعددی از آن وجود دارد ولی به نظر می رسد سلامت اجتماعی مفهوم پیچیده تری است و بستگی بیشتری نیز به شرایط بومی دارد. از آنجا که لازم است مفهوم جامعه سالم بر اساس ویژگی ها و مشخصات هر جامعه بررسی و تبیین گردد لذا مطالعه حاضر ، به دنبال رسیدن به تعریفی از سلامت اجتماعی بر اساس نظر متخصصین و صاحبنظران ایرانی در حوزه سلامت اجتماعی است. روش و مشارکت کنندگان : به همین منظور ، در این مطالعه کیفی تلفیقی که با استفاده از روش چند بعدی سازی انجام گرفته است، ویژگیها و ابعاد سلامت اجتماعی، بر اساس نظر متخصصین و صاحبنظران حوزه سلامت اجتماعی با استفاده از تکنیک دلفی ( در طول 3 مرحله (گردش) و نیز مصاحبه فردی با متخصصین و با بکارگیری روش تحلیل محتوای کیفی ، استخراج گردید. همچنین در راستای افزایش قابلیت اعتماد مطالعه ، برای دستیابی به ویژگی های جامعه سالم بر اساس تجارب و ادراکات شهروندان تهرانی ، بحث های گروهی متمرکز انجام گرفته و نتایج ، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی استخراج شده و در دور (راند) دوم جهت اطلاع و استفاده متخصصین ، ضمیمه پرسشنامه دلفی گردیده است. نتایج : نتایج مطالعه حاضر ، بر اساس نظر متخصصین ، ویژگی های ذیل را ، به عنوان ابعاد (طبقات ) اصلی سلامت اجتماعی تبیین نموده است: از نظر متخصصین ، جامعه ای سالم است که در ابعاد 10 گانه ی "نظام اقتصادی، جامعه مدنی، چتر حمایتی رفاه اجتماعی، سلامت همگانی،آسایش(well-being)، سلامت خانواده،فرهنگ و ارزشهای اجتماعی ، سلامت جسمی، مشکلات اجتماعی، جایگاه و روابط بین المللی "دارای شرایط مناسبی باشد.( هر کدام از این ابعاد دارای زیر طبقات و بیانگرهایی است که در فصل چهارم رساله ، بصورت مبسوط شرح داده می شود.) بحث و نتیجه گیری : مطالعه حاضر نشان می دهد که بخشی از نظرات متخصصین به عنوان ویژگی های جامعه سالم دارای اشتراکاتی با تجارب سایر کشورها ست. البته طبقه بندی ها متفاوت است ولی بیانگر هایِ زیر مجموعه، در تعدادی از شاخص های موجود دنیا در زمینه سلامت اجتماعی نیز مطرح شده است و می توان گفت عمومیت بیشتری دارد. از جمله : نظام اقتصادی، چتر حمایتی رفاه اجتماعی ،سلامت همگانی، آسایش (well-being)، فرهنگ و ارزشهای اجتماعی، سلامت جسمی و مشکلات اجتماعی .ولی بخشی دیگر از این ابعاد، مختص جامعه ماست .مانند بُعد "جامعه مدنی" و "جایگاه و روابط بین المللی" که بنا به شرایط جامعه ما از نظر متخصصین ایرانی مطرح شده است. پیشنهاد می شود بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه ، شاخص ترکیبی طراحی و وضعیت سلامت اجتماعی کشور (به تفکیک استانهای مختلف ) مورد بررسی قرار گیرد و امید است سیاست گذاران و برنامه ریزانِ حوزه سلامت اجتماعی ، از یافته های این مطالعه ، بهره برداری نمایند.
ملیحه عرشی مصطفی اقلیما
چکیده مقدمه: سیاست خانواده یکی از بخشهای مهم سیاست گذاری است که در بعضی کشورها بخشی جداگانه از دیگر فصل های رفاه را به خود اختصاص داده است. هدف این مطالعه تعیین شاخص های رفاه خانواده در ایران از نظر صاحب نظران و سیاست گذاران است. روش: این مطالعه با استفاده از روش ترکیبی انجام شده است. در بخش میدانی جمع آوری اطلاعات در دو فاز انجام شده است. فاز اول با روش دلفی و فاز دوم با روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی داده ها (ahp) صورت گرفته است. این مطالعه در فاز دلفی طی یک مرحله مقدماتی و سه دور انجام پذیرفته است که در مرحله مقدماتی 12 نفر، در دور اول 78 نفر، دور دوم 46 نفر و دور سوم 40 نفر از صاحب نظران و سیاست گذاران که با شیو? هدفمند و گلوله برفی انتخاب شده بودند، مشارکت داشتند. در طی این 4 مرحله نظرات و پیشنهادات متخصصین در خصوص شاخصهای رفاه خانواده در قالب کمی و کیفی دریافت شد. در فاز دوم بین 50 شاخص استخراج شده در انتهای دور سوم دلفی که دارای اولویت بودند، توسط 11 نفر از متخصصین، مقایسه زوجی با روش ahp انجام گرفت. در تمامی مراحل تحقیق قابلیت اعتماد پژوهش با استفاده از روشهای مختلف تعیین اعتبار مانند اشتغال و درگیری طولانی مدت، مثلث سازی، گزارش گیری از همگنان، تحلیل موارد منفی بررسی به وسیله اعضاء، تشکیل پانل متخصصین، مورد تایید قرار گرفت. یافته ها: در فاز اول تحقیق (دلفی) 146 شاخص در 10 بعد استخراج شد. همچنین با روش ahp وزن هر یک از ابعاد و شاخص ها در رفاه خانواده مشخص گردید. پس از بررسی و مقایسه نتایج دلفی و ahp، 23 شاخص دارای اولویت، 10 شاخص مهم و 5 شاخص جزء شاخص های ضروری قرار گرفت. 5 شاخص یا ویژگی ضروری برای رفاه خانواده در ایران از نظر صاحبنظران و متخصصین عبارت است از: اختصاص فصلی از برنامه توسعه به سیاست رفاه خانواده، نسبت خانواده های استفاده کننده از بیمه های درمانی پایه به کل خانواده ها، قانون آموزش رایگان برای کودکان تا پایان دوران متوسطه، نسبت کودکان استفاده کننده از آموزش رایگان تا پایان دوره متوسطه به کل کودکان در این سن آموزش، نسبت خانواده های زیر خط فقر به کل خانواده ها. بحث و نتیجه گیری: سیاست رفاه خانواده در ایران نیاز به فصل و برنامه جداگانه از دیگر برنامه های اجتماعی و رفاه دارد. آموزش رایگان برای کودکان و بهره مندی کودکان از این آموزش و توجه به نیازهای اساسی اقتصادی، فقر خانواده و بیمه های درمانی پایه نیز باید جزء سیاست گذاری های کلان قرار گیرد. واژگان کلیدی: سیاست خانواده، رفاه خانواده، شاخص، دلفی، فرآیند تحلیل سلسله مراتبی داده ها.
محمد باباپور غنچه راهب
چکیده : هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی ارتباط حمایت اجتماعی با رضایتمندی از زندگی و سلامت عمومی سالمندان ساکن در آسایشگاه کهریزک تهران بود. روش بررسی: مطالعه حاضر مقطعی – همبستگی بود.جامعه آماری این تحقیق شامل تمامی سالمندان ساکن در آسایشگاه کهریزک تهران بودکه نمونه آماری این پژوهش به تعداد 150 نفر(105 نفر مرد و45 نفرزن) سالمند ساکن درآسایشگاه کهریزک تهران بصورت نمونه گیری طبقه ای و تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه حمایت اجتماعی واکس(ss-a) و پرسشنامه رضایتمندی از زندگی داینر وپرسشنامه سلامت عمومی(ghq-28) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها ازنرم افزار spss17 و آمار توصیفی نظیر میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی نظیر آزمون همبستگی پیرسون، tمستقل، رگرسیون دو متغیره خطی به روش ورود وآزمون کلوموگروف- اسمیرنوف جهت بررسی پارامتریک بودن داده ها مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که رابطه معناداری بین حمایت اجتماعی وابعاد آن با رضایتمندی از زندگی سالمندان ساکن در آسایشگاهها وجود دارد،در این پژوهش بین حمایت اجتماعی، حمایت خانواده و حمایت دوستان با سلامت عمومی رابطه معناداری وجود داشت اما بین حمایت آشنایان وسلامت عمومی رابطه معناداری یافت نشد و همجنین تفاوت معناداری در حمایت اجتماعی و رضایتمندی از زندگی و سلامت عمومی در بین سالمندان زن و مرد یافت نشد(50/0p<) .نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از این بود که متغیر حمایت اجتماعی در سالمندان ساکن در آسایشگاهها دارای رابطه خطی با متغیر رضایتمندی از زندگی وسلامت عمومی است و می تواند تغییرات مربوط به آنها را پیش بینی نماید. نتیجه گیری: بر اساس نتایج تحقیق حاضر، دریافت حمایت اجتماعی از طرف خانواده، دوستان و آشنایان می تواند برای سالمندان ساکن در آسایشگاه جهت رضایتمندی از زندگی و سلامت عمومی آنان بیشتر کمک نماید. کلید واژه : سالمندی، حمایت اجتماعی، رضایتمندی از زندگی، سلامت عمومی
عفت بهاری مصطفی اقلیما
مقدمه: توانمندسازی در مددکاری اجتماعی به عنوان یک استراتژی مداخله برای کمک به خانواده هایی است که عوامل خطر سازی در رابطه با سلامت روان آنها وجود دارد.این پژوهش نیزبه منظوربررسی تأثیر یک الگوی توانمندسازی در بهبود سلامت روان زنان دارای همسر بیمار روانی مزمن انجام شد. روش: در این کارآزمایی بالینی ( با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون ـ پیگیری و گروه کنترل)، 40 نفر از زنانی که همسرشان مبتلا به اختلالات مزمن روانی هستند و در سال91 در بیمارستان روانپزشکی فرشچیان همدان بستری گردیده اند، انتخاب وبه شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل20نفره قرارگرفتند.گروه آزمایش در 8 جلسه توانمندسازی روانی-اجتماعی شرکت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها از طریق پرسشنامه سلامت روان scl-90-r جمع آوری شد.جهت تجزیه و تحلیل داده هاازتحلیل واریانس دو متغیری با اندازه گیری های مکرر روی یک متغیر(anova) و آزمون توکی استفاده شد. یافته ها:نمره سلامت روان زنان دارای همسر بیماری روانی مزمن در گروه مداخله درآزمونscl-90-r نسبت به گروه کنترل، در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری کاهش بیشتری(p=0/01)نشان می دهد. همچنین درابعاد شکایت جسمانی (p=0/01)، وسواس و اجبار(p=0/01)، حساسیت در روابط متقابل(p=0/01)، افسردگی (p=0/01)، اضطراب (p=0/01)، پرخاشگری (p=0/01)، ترس مرضی (p=0/01) و افکار پارانوئیدی (p=0/01) درهر دو مرحله پس آزمون و پیگیری در گروه مداخله کاهش بیشتری نشان می دهد. اما در بعد روان پریشی تاثیری نداشته است. بحث:الگوی توانمندسازی در ارتقاء سلامت روان زنانی که همسران آنها از اختلالات مزمن روانپزشکی در رنج اند موثر می باشد و بنابراین توانمندسازی با این الگو می تواند بالقوه منجر به بهبود سلامت هم در بیماران و هم اعضای خانواده آنها گردد.
محبوبه قربانی محمدابادی مصطفی اقلیما
زمینه و هدف: خانواده یکی از بنیادی ترین هسته های تشکیل دهنده جامعه انسانی است، به طوری که سالم یا ناسالم بودن این هسته مرکزی، می تواند تمام سطوح جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین زندگی شغلی و خانوادگی دو جز لاینفک زندگی اکثر افراد جامعه به شمار می آید. ساختار شغل و ماهیت آن تاثیر بسزایی بر تعاملات و روابط انسانی و سلامت روان افراد بخصوص زنان خواهد داشت و از همین رو روابط و زندگی خانوادگی را نیز متآثر می سازد .این تحقیق به منظور بررسی رابطه ویژگی های شغلی زنان شاغل در بهزیستی و رضایت زناشویی همسرانشان در شهر تهران انجام شده است. مواد و روش تحقیق: روش تحقیق حاضر توصیفی (پیمایشی) و بر روی 120زوج انجام شده است. شیوه نمونه گیری، روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای است. در این پژوهش از چک لیست اطلاعات جمعیت شناختی و 2 پرسشنامه ویژگی های شغلی و رضایت زناشویی انریچ برای جمع آوری داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل آزمون های آماری بیانگر وجود رابطه معنی دار بین متغییرهای ویژگی شغلی زنان ورضایت زناشویی همسرانشان است. بدین معنا که که بین ویژگی هایی شغلی از قبیل تنوع مهارت، اهمیت وظیفه، هویت وظیفه، استقلال کاری و بازخورد از کار در زنان شاغل با رضایت زناشویی همسرانشان رابطه معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری و توصیه ها: هرگز نباید از این مسئله غافل شد که سلامت خانواده نقش بسزایی در تعالی افراد جامعه دارد و همچنین موجودیت و رشد سازمان ها تا حد زیادی به کارکنان و منابع انسانی آنها بستگی دارد از این رو بررسی ویژگی های شغلی آنها و بهبود وضعیت موجود سهم بسزایی در کیفیت زندگی خانوادگی افراد خواهد داشت. بدین معنی که می توان با ارتقا ابعاد ویژگی های شغلی، رضایت زناشویی را افزایش داد. چرا که بهبود ابعاد شغل سبب با معنی تلقی شدن کار، ایجاد احساس مسئولیت و آگاهی از نتایج عملکرد برای فرد می گردد در او ایجاد انگیزش کرده، سبب بهبود عملکرد شده و نهایتآ با سرایت به جنبه های دیگر زندگی فردی و خانوادگی، رضایت زناشویی و در واقع رضایت از زندگی را افزایش می دهد.
زهرا السادات ترابی مصطفی اقلیما
مراقبان خانگی مهمترین افرادی هستند که از بیماران حمایت می کنند. تحقیقات موجود نشان می دهد که تنوع و شدت نقش های مراقبتی می تواند به فشار روانی در مراقبان خانگی بیماران بینجامد. بار روانی تحمیلی ناشی از مراقبت یک بیمار روانی می تواند از کیفیت مراقبت ارایه شده کاسته و از سوی دیگر سلامت جسمانی و روانی مراقبان را نیز به مخاطره اندازد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بارخانواده با کارکرد خانواده در مراقبان بیماران روانی مزمن بستری در مرکز آموزشی درمانی رازی انجام شد. پژوهش حاضر، مقطعی-تحلیلی و از نوع مطالعات همبستگی است. نمونه این پژوهش را 118 نفر از مراقبان بیماران بستری در بخشهای حاد مرکز مذکور تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری منظم انتخاب شده اند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، عبارت بودند از پرسشنامه کارکرد خانواده (fad) و مقیاس بار خانواده (fbis) و یک چک لیست مشخصات جمعیت شناختی. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از آزمون های آماری کولموگروف ـ اسمیرنف، همبستگی اسپیرمن، کروسکال والیس و یو-مان-ویتنی استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین بار خانواده و کارکرد عمومی و نیز بین بارخانواد و خرده مقیاسهای حل مسئله و پاسخدهی عاطفی رابطه معناداری وجود دارد (05/0>p). در بین ویژگی های جمعیت شناختی، رابطه بار خانواده با ساعات حضور مراقب در کنار بیمار، نوع سازمان حمایتگر و درآمد خانواده مشخص شد(05/0>p). با سایر متغیرهای جمعیت شناختی رابطه ای یافت نشد (05/0<p). این پژوهش نشان داد که بار خانواده می تواند بر کارکرد خانواده بیمار روانی مزمن اثر منفی بگذارد. بنابراین، با تمسک به روشهایی که طی آنها احتمالاً بار خانواده می تواند کاهش پیدا کند می توان کارکرد خانواده ها را بهبود بخشیده و به تبع آن سلامت مراقبان و کل خانواده بیمار را ارتقا بخشید.
نیلوفر امامی نیا غنچه راهب
کیفیت زندگی مفهومی است، ذهنی، چند بعدی و پویا که بسیاری از فاکتورهای جسمانی، روانی و اجتماعی در آن تأثیرگذارند، یکی از متغیرهای اثرگذار بر کیفیت زندگی، متغیرهای روانشناختی اند، این پژوهش بدنبال بررسی رابطه خودآگاهی و خودکارآمدی بر کیفیت زندگی دانشجویان دختر مقیم خوابگاه می باشد. استان گلستان تعداد 385 نفر که در سال تحصیلی92-91 در خوابگاه اقامت داشته اند.حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 193 نفر انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های خودآگاهیscs ، خودکارآمدی عمومی "شرر" و پرسشنامه کوتاه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانیwhoqo-brief جمع آوری گردیدو با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیونی تجزیه و تحلیل شد. از بین ابعاد خودآگاهی، خودآگاهی خصوصی با کیفیت زندگی در سطح معناداری01/0p< رابطه مستقیم و معنادار دارد. و با ابعاد سلامت روان و سلامت محیطی کیفیت زندگی هر دو در سطح معناداری01/0p< رابطه مستقیم و معنادار دارد.اما با ابعاد سلامت جسمانی و اجتماعی کیفیت زندگی رابطه معنادار نداشت. خودکارآمدی نیز با کیفیت زندگی در سطح معناداری05/0p<، رابطه مستقیم و معنادار دارد و با ابعاد آن به ترتیب با بعد سلامت جسمانی در سطح معناداری05/0p< رابطه معکوس ومعنادار ، با بعد سلامت روانی در سطح معناداری01/0p<،رابطه مستقیم و معنادار ، با بعد سلامت اجتماعی در سطح معناداری 01/0p<، رابطه معکوس و معنادار و با بعد محیطی کیفیت زندگی در سطح معناداری01/0p< رابطه مستقیم و معنادار دارد.ضمنا" خودکارآمدی به ترتیب ، 4صدم(04/0=r2) از سلامت جسمانی، 18 صدم(18/0=r2) از سلامت روانی، 5 صدم (05/0=r2) از سلامت اجتماعی و 10 صدم (10/0=r2) از واریانس سلامت محیط کیفیت زندگی دانشجویان را پیش بینی می نماید. از بین ابعاد خودآگاهی، تنها خودآگاهی خصوصی با کیفیت زندگی و دو بعد سلامت روانی و محیطی آن رابطه مثبت و معنادار داشت .وخودکارآمدی نیز تنها با بعد سلامت روانی و محیطی کیفیت زندگی رابطه مثبت و معنادار داشت. در نتیجه تقویت خودآگاهی و باورهای خودکارآمدی می تواند درارتقاء سلامت روانی دانشجویان نقش ارزنده ای داشته و از سویی نیز آنها را در داشتن سلامت محیطی بیشتر یاری نماید.
نسرین خسروی تپه غنچه راهب
هدف:هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی معلولین جسمی-حرکتی مراکز آموزشی رعد می باشد. مقدمه: با توجه به اینکه معلولیت بر ابعاد مختلف اجتماعی و اقتصادی جامعه تأثیر می گذارد توجه به جنبه های مختلف زندگی این افراد، از جمله بعد سلامت و برنامه ریزی صحیح در جهت مراقبت و تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی و کیفیت زندگی آنان ضروری به نظر می رسد. مواد و روشها: در این پژوهش که از نوع توصیفی- همبستگی می باشد، تعداد 195 نفر از معلولین 35-18 سال مراکز آموزشی رعد (رعد الغدیر، رعد شرق و رعد مرکزی)، به شیوه نمونه گیری تصادفی سهمیه ای به نسبت سهمیه ای که هر یک از 3 مرکز به کل دارد و با روش تصادفی ساده تعداد مورد نظر انتخاب شد. جهت تعیین حمایت اجتماعی از مقیاس حمایت اجتماعی وکس و به منظور تعیین کیفیت زندگی نیز از پرسشنامه کیفیت زندگی لنکشایر، استفاده شد. اطلاعات از طریق تکمیل پرسشنامه ها توسط معلولین جمع آوری و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از ضرایب همبستگی اسپیرمن و پیرسون و همچنین از آزمون t برای بررسی تفاوت در جنسیت و از آنالیز واریانس f برای بررسی تفاوت بین متغیرهای چند گروهی استفاده شد. نتایج: نتایج بررسی ها نشان داد که بین بعضی از ابعاد حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی در میان معلولین، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (p<0.05, p<0.01). بحث: مطالعه حاضر نشان داد که بین حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی در معلولین رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. در نتیجه میتوان این عامل را در بین خانواده ها و همچنین دریافت حمایت را در بین معلولین تقویت کرد و آموزش داد.
فاطمه غلامی جم مصطفی اقلیما
مقدمه: صرع یکی از شایع ترین بیماری های جدی مغزی در سرتاسر جهان است. صرع تنها یک اختلال بالینی نیست، بلکه یک برچسب اجتماعی نیز هست. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه انگ اجتماعی و خودکارآمدی در افراد مبتلا به صرع انجام شده است. روش: این پژوهش از نوع مطالعات پیمایشی – هم بستگی (مقطعی) است. جامعه ی آماری پژوهش کلیه ی بزرگسالان مراجعه کننده به انجمن صرع ایران و درمانگاه صرع بیمارستان امام حسین شهر تهران می باشند. 145 بیمار واجد شرایط بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و در پژوهش مشارکت نمودند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل چک لیست مشخصات دموگرافیک، مقیاس انگ اجتماعی در افراد مبتلا به صرع و هم چنین مقیاس خودکارآمدی در افراد مبتلا به صرع می باشند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که بین انگ اجتماعی و خودکارآمدی در افراد مبتلا به صرع رابطه منفی معناداری وجود دارد. بین انگ و سبک زندگی بیماران، و هم چنین بین انگ و رفتارهای مربوط به مصرف دارو و پیگیری درمان در افراد مبتلا به صرع نیز رابطه منفی معناداری مشاهده شد. نتایج پژوهش نشان می دهند که بین سطح انگ و خودکارآمدی در گروه های مختلف وضعیت تاهل، اشتغال و سطوح مختلف تحصیلی تفاوت معناداری مشاهده می شود. سطح انگ در زنان و مردان تفاوت معناداری را نشان نمی دهد، در حالی که مردان خودکارآمدی بالاتری را در مقایسه با زنان نشان می دهند. نتیجه گیری: مداخلات و برنامه هایی که به کاهش انگ در افراد مبتلا به صرع بینجامد، خودکارآمدی آن ها را ارتقاء داده و به رفتارهای سلامت محورِ مرتبط با خود مراقبتی و کنترل بیماری کمک شایان توجهی می نماید. پژوهش گر انجام پژوهش هایی با هدف طراحی الگوی مداخله به منظور کاهش انگ ناشی از بیماری صرع را پیشنهاد می نماید.
مریم ذبیحی پورسعادتی مصطفی اقلیما
با شیوع روزافزون بیماری های روانی و تغییر نظام سلامت به سوی موسسه زدایی و درمان های مبتنی بر اجتماع، بار مراقبت از بیماران روانی بیش از پیش بر دوش خانواده های آنان است که چنانچه این امر مورد توجه متخصصان قرار نگیرد، می تواند سبب بروز بیماری های جسمی و روانی در مراقبان گردد. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر الگوی سیستمی مداخله مددکاری اجتماعی با رویکرد مدیریت مورد بر کاهش بار مراقبت در مراقبان خانگی بیماران دارای اختلالات روانی مزمن بود. این مطالعه از نوع مطالعات آزمایشی با گروه آزمون و شاهد بوده که بر روی 70 نفر از مراقبین بیماران دارای اختلالات روانی مزمن بستری در مرکز روانپزشکی رازی انجام شد. نمونه های پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه آزمون (35نفر) و شاهد (35) تقسیم شدند. گروه آزمون مورد مداخله 6 ماهه مدیریت مورد به شیوه یکپارچه قرار گرفت و گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پرسش نامه های دموگرافیک بیمار و مراقب و فشار مراقب (fbis) در زمان بدو ورود، 2 ماه و 6 ماه پس از شروع مداخله تکمیل گردید. داده ها بوسیله نرم افزار spss و با روش های آماری خی دو، یومان ویتنی و تحلیل واریانس مکرر مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان می دهد که در مراحل دو ماه پس از شروع مداخله و پایان مداخله، میانگین نمرات بار کلی مراقبت در مراقبان خانگی بیماران دارای اختلالات روانی مزمن در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری کاهش یافت. این الگوی مداخله در ابعاد بار عینی (000/0=p) و بار ذهنی (000/0=p) نیز معنادار بوده که به معنی ارتقای سطح این ابعاد پس از مداخله در گروه آزمون می باشد؛ به طوری که در مرحله پس آزمون نسبت به مرحله دو ماه پس از شروع مداخله کاهش بار بیشتری در هر دو بعد گزارش شده است. مراقبت از بیماران دارای اختلالات روانی مزمن در خانواده فشار زیادی را به مراقب اصلی وارد می کند. انجام مداخلات مددکاری اجتماعی با رویکرد مدیریت مورد می تواند در بهبود بار مراقبان موثر باشد.
گوهرشاد پوربافرانی غنچه راهب
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اختلالات رفتاری کودکان بی سرپرست و بدسرپرست 7 تا 12 سال مراکز نگهداری شبانه روزی دولتی و خصوصی شهر تهران انجام شده است. روش: روش تحقیق از نوع علی مقایسه ای و جامعه آماری مورد مطالعه کودکان بی سرپرست و بدسرپرست 12-7 ساله مراکز شبانه روزی تهران بودند. نمونه گیری به شیوه تمام شماری انجام شد و وضعیت 128 کودک ساکن مراکز شبانه روزی دولتی و خصوصی که دارای شرایط ورود به پژوهش بودند،از طریق پرسش نامه ارزیابی رفتاری راتر (والدین و معلم) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد که میزان رفتار نابهنجار،ناسازگاری اجتماعی،اختلال کمبودتوجه در بین کودکان ساکن در مراکز دولتی به طور معناداری بیشتر از کودکانی بود که در مراکز خصوصی نگهداری می شدند. در میزان رفتارهای ضداجتماعی و بیش فعالی-پرخاشگری تفاوت معناداری مشاهده نشد. میزان اضطراب-افسردگی در کودکان مراکز خصوصی به طور معناداری بیشتر از کودکان مراکز دولتی بود. کودکان بدسرپرست مراکز شبانه روزی،در مقایسه با کودکان بی سرپرست به طور معناداری اختلال رفتاری بیشتری داشتند. بحث: به نظر می رسد مراکز خصوصی نگهداری کودکان بی سرپرست و بدسرپرست موفق تر عمل کرده اند. نیروی انسانی متخصص و توزیع مناسب امکانات میان کودکان (به دلیل تعداد کم آنها در هر مرکز) می توانند بخشی از دلایل این موفقیت بشمار آیند.
مینا شهرسبزی مصطفی اقلیما
چکیده ندارد.
اعظم انصاری مصطفی اقلیما
چکیده ندارد.
مریم زمانی مصطفی اقلیما
چکیده ندارد.
سولماز سلیمانی فرد مصطفی اقلیما
مقدمه : برخورداری از مهارت های اجتماعی و ارتباطات ثمر بخش برای داشتن عملکردی موفق در زندگی ضروری است. مهارت های اجتماعی ازفرهنگ و گروه های اجتماعی که فرد در ارتباط با آنها قرار دارد تأثیر پذیرفته و میزان برخورداری از این مهار ت ها در سلامت رفتاری واجتماعی افراد نقش بسزایی را ایفا می نماید. هدف اصلی پژوهش حاضر شناخت میزان مهارت های اجتماعی نوجوانان بی سرپرست ساکن در مراکز شبانه روزی و نوجوانان ساکن در خاتواده و خانواده جایگزین در شهر تهران و مقایسه آنها با هم بود. روش: با توجه به محدود بودن جامعه آماری به نوجوانان 18 تا 15 ساله در شهر تهران، کل جامعه شامل 84 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند، اما به دلیل به وجود آمدن محدودیت هایی در اجرا 63 فرم دموگرافیک و تست مهارت های اجتماعی برای این گروه تکمیل شد. در مورد گروه نوجوانان ساکن در خانواده و خانواده جایگزین جامعه آماری 106 نفر بود که با استفاده از شیوه نمونه در دسترس 34 نفر انتخاب شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش تست سنجش مهارت های اجتماعی متسون ( messy ) و یک پرسشنامه دموگرافیک برای جمع آوری اطلاعات از خانواده های جایگزین این نوجوانان بود. این پژوهش با روش علی مقایسه ای انجام شد. در این پژوهش میزان مهارت های اجتماعی دو گروه از نوجوانان بی سرپرست ساکن در مراکز و نوجوانان ساکن در خانواده و خانواده جایگزین بررسی و مقایسه شد و نتایج آن با استفاده از آمار توصیفی واستنباطی به دست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که مهارت های اجتماعی نوجوانان ساکن در خانواده و خانواده جایگزین به طور معناداری بیشتر از نوجوانان ساکن در مراکز شبانه روزی است. در خرده مقیاس های مربوط به مهارت های اجتماعی نیز بین میانگین نمره پاسخ های مناسب به سوالات مربوط به رفتارهای غیر اجتماعی ومیانگین نمره پاسخ های مناسب به سوالات مربوط به پرخاشگری در دو گروه تفاوت معنادار بود و در مورد مهارت های اجتماعی مناسب و رابطه با همسالان و میانگین نمره پاسخ های مناسب به سوالات مربوط به برتری طلبی تفاوت بین دو گروه معنا دار نبود.
فرشته بینش پور مصطفی اقلیما
هدف از این پژوهش شناخت عوامل دخیل در مشروط شدن دانشجویان است .
محمدحسین سنایی مصطفی اقلیما
ساخت دهی به زبان از ویژگیهای اصلی انسانهای موفق است . اگر کسی هدفمند باشد و زمان زندگی را در جهت اهداف خود ساخت دهد . موفقیت و رضایت خود را تضمین می کند. یکی از ساختهای اصلی زندگی ، مقوله اوقات فراغت است و هنر انسانهای موفق نحوه ساخت دهی به اوقات فراغت است که تولید نشاط و رضایت می کند. پژوهش حاضر به منظور مقایسه نحوه گذران و تعیین صور اوقات فراغت نوجوانان شهر سنندج ، پایه تحصیلی اول ، دوم و سوم راهنمایی ( دختر و پسر) مشغول به تحصیل در مناطق مرکزی و حاشیه ، صورت گرفته است .
فریبا درخشان نیا مصطفی اقلیما
نتایج حاصل از پژوهش به قرار زیر است : 1 - نگرش مردم نسبت به پیامدهای مراکز نگهداری دختران فراری مثبت است . 2 - بین برخی از متغیرهای دموگرافیک و نگرش مردم رابطه وجود دارد. 3 - بین نقش زن و مرد تمایز وجود دارد. 4 - دولت و سازمان های بهزیستی طرحهایی جهت حمایت ارائه نمایند. 5 - دختران فراری به انواع سو استفاده ها دچار می گردند.
نسرین صانعی مصطفی اقلیما
هدف پژوهش : دستیابی به سطوح نیازهای رفاهی کارکنان حوزه های ستادی وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی و ارزیابی نگرش آنان نسبت به وضعیت موجود و امکانات مورد نیاز که باید برای تامین آنها برنامه ریزی شود.
محمدرضا حاجی بابایی مصطفی اقلیما
این پژوهش با هدف تعیین و مقایسه متوسط پرداختی به مستمری بگیران ( بازنشسته ، از کار افتاده کلی و بازمانده بیمه شده متوفی) تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی در استان تهران با متوسط هزینه های خانوار از سوی بانک مرکزی ایران اعلام می شود انجام شده است.
رضا جوادیان حسین حاج بابایی
پژوهش حاضر به برسی پدیده خشونت در خانواده های پدر معتاد و رابطه آن با نوع اعتیاد ، سابقه جنایی، وضعیت شغلی ، سنی و تحصیلی معتادان پرداخته است .
فاطمه زواره یی مصطفی اقلیما
پژوهش حاضر وضعیت خانوادگی، اجتماعی دختران 20-14 سال که از خانه فرار کرده بودند و در مقطع زمانی تیرماه تا شهریورماه 1379 به عنوان دختر فراری (بدون ارتکاب بزه) در مرکز موقت نگهداری دختران فراری وابسته به نیروی انتظامی، خانه ریحانه و همچنین مراکز: امیدوار، ارشاد و آصف؛ وابسته به سازمان بهزیستی نگهداری می شدند را مورد بررسی قرار می دهد. با روش نمونه گیری در دسترس یکصد نفر از این دختران به عنوان جامعه آماری (نمونه تحقیق) انتخاب شده اند. با توجه به مدل اصلی تحقیق و اهداف مورد نظر، 12 فرضیه طرح گردیده و از افراد جامعه تحقیق خواسته شده است که به پرسش هایی که براساس فرضیه های تحقیق تدوین شده، پاسخ دهند. چون امکان استفاده از آزمون های استاندارد برای سنجش روایی سوالها فراهم نبود، برای اینکه سوالها روایی مناسب را داشته و با مسایل فرهنگی و اخلاقی جامعه همخوانی کند، در تدوین سوالها با متخصصان و کارشناسان مربوط مشورت های لازم صورت گرفته است. از آنجا که دختران فراری در وضعیت و موقعیت روحی چندان مساعدی به سر نمی بردند، لازم بود که ابتدا جو اطمینان و تفاهمی بوجود آید که اعتماد و رضایت شان برای پاسخگویی به پرسش ها جلب گردد.
قاسم مهدوی مصطفی اقلیما
یکی از مسائلی که در شریعت اسلام اکیدا نهی شده است از بین بردن نفسی است که خداوند آنرا حرام کرده و عاقبت آنرا جز تباهی فرد در دو جهان نمی داند. خداوند که شرع مقدس اسلام را در نیکوترین صورت وضع فرموده در تشخیص و انتخاب این مصلحت سازمان کلی و حقایق ثابت حیاتی را گنجانیده است و انسان را به انجام زیبنده ترین کارها و اعمال پسندیده دعوت نموده است اسلام که توانسته است اختلاف و فساد را از درون و بیرون زندگی انسان به آسانی پاک سازد، هم از راه بنیادی ترین اندیشه های الهی نیز توانسته سلامت و سعادت را در منتهای اطمینان تضمین نماید شاید زیباترین معنای این کلام در آیه شریفه از قرآن کریم دریابیم: ((.... و آنانکه در راه خدا صبر و شکیبائی پیشه کردند و بر لطف و کرم پروردگار توکل نمودند. آناکه به خدا ایمان آوردند و به اعمال نیکو پرداختند البته آنان را به عمارات عالی بهشتی که زیر درختانش نهرها جاریست منزل دهیم...)). بهرحال بشر هرگاه بدون پایبندی به معارف و ارزشهای الهی سرمشقهای آرمانی خود را به امید فرآیندی از نجات و رستگاری به مقصدی جز آن سپرده و هرگاه نظامات روشن الهی را که محصول نظام آفرینش اوست نادیده شمرد. زنجیر پریشانی و فسادهای گوناگون اخلاقی و جنگهای خانمانسوز کشتارهای دسته جمعی، خودکشی و ... بر زندگی وی سایه می افکند. در قلمرو دنیای بی مقصد انسان بی خدا و حتی در به اصطلاح پیشرفته ترین محیط، محک اندیشه و عمل غیر خدایی انسان را از حیث نیازها و هدف هایش در خود می فشرد، خبر ترس و تبهکاری، تجاوز و ستم، سختگیری و آزار، فساد و آشوب و ظلم و بالاخره ظلم بر نفس خویش، اثری از فلاح و تقوی اخلاقی در آن دیده نمی شود. حال با توجه به موقعیت و شخصیتی که قرآن و اسلام برای انسان قائل شده و نقشی که هر فرد می تواند در جامعه و خانواده ایفا نماید، چه علل و انگیزه هایی سبب از هم پاشیدگی کانون خانواده و دل بریدن از فرزندان و ... می شود، چرا زندگی که برای هر انسان نعمت الهی است و با این همه وابستگی تصمیم به عمل خوکشی می گیرند؟ چه دلایلی موجب شده که خودکشی بین زنان بیشتر از مردان باشد؟ ما در این تحقیق سعی داریم که این شرایط و زمینه ها و علل و انگیزه هائی را که منجر به خودکشی می شود را شناسائی کرده و راه حلهائی جهت پیشگیری از این معضل ارائه دهیم.
هاشم مهدیزاده مصطفی اقلیما
این تحقیق با عنوان بررسی عوامل موثر دربروز و شیوع پدیده کودکان خیابانی شهر مشهد و با هدف شناخت علل و عوامل موثر در پیدایش کودکان خیابانی انجام گرفت.
اعظم رسولی مصطفی اقلیما
نتایج تحقیق نشان می دهد که اکثریت افراد در نمونه های مورد مطالعه ، تحصیلات پائین تراز دیپلم داشته ، همچنین بیکار و بدون منبع درآمد ، مستاجر و فاقد وسیله نقلیه شخص می باشند . همچنین با توجه به نتایج آزمون t ، بین شاخص های وضعیت سلامتی ، روابط زناشوئی ، روابط والدین با فرزندان ، روابط فامیلی ، رفتار سیاسی ، اوقات فراغت و نمره کل کیفیت زندگی در دوگروه بیماران تفاوت معنی داری وجود دارد که بیماران پیوندی در شاخص های وضعیت سلامتی و روابط زناشوئی میانگین بالاتری را دارا هستند و در سایر شاخص های ذکرشده ، همچنین نمره کل کیفیت زندگی ، میانگین نمرات دریافت کنندگان پیوند کلیه از میانگین نمرات بیماران دیالیزی پائین تر می باشد . البته شایان ذکر است که هردو گروه بیماران در سطح پائینی از کیفیت زندگی قرار دارند .
محمد ابراهیم چوپانیان طوسی مصطفی اقلیما
چکیده ندارد.