نام پژوهشگر: زهرا عربی ستوده آرانی
زهرا عربی ستوده آرانی اسداله نقدی
از آغاز قرن حاضر شمسی تلاش دولت های پیش از انقلاب برای پیاده کردن الگوی نوسازی از بالا بر اساس مدل برینگتون مور و پیاده کردن برنامه های گوناگونی برای عبور دادن جامعه روستائی و سنتی ایران به سمت تجدد و شهری شدن، همراه با گسترش دیوانسالاری دولتی و بسط آموزش وپرورش ، دادگستری، نظام بهداشتی جدید و نیز استقرار صنایع و...سبب شد، جلال آل احمد این الگوی توسعه را وارداتی و ناهمگون با نظام اجتماعی و فرهنگی ایران ارزیابی و در برابر آن در قالب ادبیات روشنفکری قد علم کند و در عین حال نراقی به دفاع از الگوی توسعه و نوسازی کشور بر خاست، او اعتقاد دارد توسعه یافتگی غرب بر اساس کاروتلا ش است و برخلاف بعضی از سیاستمداران ایرانی و شرقی که توسعه ی غرب را بر اساس توطئه و چپاول می دانند، مدعی است که توسعه غرب عقل مدار است. بدین لحاظ امکان بهره گیری و مانند غرب شدن نیز وجود دارد. اندیشه های آل احمد و تاثیر افکار او بر نقد مدل توسعه فوق الذکر از جمله مهمترین واکنش ها محسوب می گردد، آل احمد تاثیرگذاری های عمیق و گسترده در نقد الگوی توسعه برونزا و گرته برداری از الگوی آلمان و امریکا در نظام برنامه ریزی توسعه داشته و توانست فضای فکری ایران را در دهه ی 1340 با طرح اندیشه ی غربزدگی تحت نفوذ و تاثیر خود در آورد،«در باب اینکه مشکلات اجتماعی جامعه ی ما در کجاست و چه باید شود کم و بیش آگاه ایم اما درباب اینکه چگونه و از کجا باید شروع به حل معضلات کرد، توفیق چندانی نداشته ایم، غالباً و به طور خاص( آل احمد ) گناه این ناکامی ها را به گردن بیگانگان و غربیان انداخته ایم»(کاظمی ،1382: 76). اما احسان نراقی از جمله جامعه شناسانی بود که ضمن تائید الگوی توسعه برون زا حتی مشاور چنین روند توسعه ایی بود. در دوران تجدد یعنی از زمان برخورد ایران با اندیشه و تفکر غرب و مدرنیته، بذرهای بالقوه سازنده سنت روشنگری و طی کردن دوران گذار به نوگرائی به تعبیر لرنر نتوانست در زمین عقیم سنت استبدادی ایران از یکسو و بافت اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر همانند تجربه ژاپن یا کره و نیز ترکیه انجام گردد و محصول آن جزء سرخوردگی، بدبینی و بی تفاوتی چیزی نبود.(لرنر،1383).تجربه سایر کشور های در حال توسعه نیز نشان می دهد که با ورود مدرنیته و نوسازی بسیاری از نهادها و مناسبات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی و... این ملل دستخوش تغییرات عمده ای شده است و در عین حال به دلیل بروز نوعی تاًخر فرهنگی در جریان اصلاحات اقتصادی و اجتماعی شاهد بروز واکنش های مختلف در برابر نوسازی بوده ایم که می توان آنها را به چهار نوع پاسخ ایدئولوژیک به نوسازی در کشور های درحال توسعه تقسیم کرد: 1- ایدئولوژی هایی که به طور صریح نوسازی را تصدیق و توجیه می کنند و امید به پیشرفت و آرزوها موجب می شود تا مدرنیته با آغوش باز پذیرفته شود، این برداشت رسمی دولت های پیش از انقلاب بوده است. 2- ایدئولوژی هایی که در مخالفت با نوسازی یا مقاومت در برابر آن به وجود آمده اند (ضد نوسازی) و به صورت جنبش های بومی گرایانه ظاهر می شوند، نظریات نقد غربزدگی آل احمد و بازگشت به خویشتن شریعتی در این دسته جای می گیرند0 3-ایدئولوژی هایی که با پذیرش برخی وجوه مدرنیته خواهان مهار یا محدود کردن آن هستند. 4- پست مدرنیسم: ایدئولوژیی که به مخالفت با نوسازی در کشورهای صنعتی بوجود آمده است. این ایدئولوژی خواستار بازگشت به زندگی مسالمت آمیز دوران گذشته است ( برگر و دیگران،1380). بنابراین با توجه به تقسیم بندی فوق آل احمد و افکار و آثار او به مثابه ایدئولوژی هایی که در مخالفت با نوسازی یا مقاومت در برابر آن به وجود آمده اند (ضد نوسازی) و به صورت جنبش های بومی گرایانه ظاهر می شوند واکنشی بود به این تغییرات و از آنجا که می دانیم یکی از ویژگی های جوامع رو به رشد مقاومت در برابر تغییرات است که با ورود مدرنیته این موج مخالفت با مدرنیته و جریان نوسازی آغاز شد این مخالفت ها توسط قشر تاثیرگذاری چون روشنفکران علیه نوسازی پیامد های بسیاری به همراه دارد. از سوی دیگر عده ای نوسازی را به عنوان روندی گریز ناپذیر اقدام عاقلانه ی هر جامعه می دانند و مدرنیته چیزی است که چه بخواهیم وچه نخواهیم خودش را به ما تحمیل میکند(کاظمی ،1382). اما آل احمد با ابداع مفهوم غربزدگی که تعبیر دیگری از غرب ستیزی است روند توسعه و نوسازی را در جامعه ما با نقد جدی مواجه کرد و با ابداع مفاهیم استعمار زده، امپریالیسم فرهنگی، قدرت قهریه غرب، و غربزدگی به این جریان دامن زد. و در برنامه های بعدی توسعه (پس از پیروزی انقلاب) و ادبیات روشنفکری این سنت نوسازی زدائی بعنوان ادبیات غالب توسعه درآمد و گروهی حتی توسعه را به اسب تروا تشبیه کردند(رفیع پور،1377: 547). و افکار جامعه شناسانی چون نراقی در زمره ی ایدئولوژی هایی که به طور صریح نوسازی را تصدیق و توجیه می کنند و امید به پیشرفت و آرزوها موجب می شود تا مدرنیته با آغوش باز پذیرفته شود، این برداشت رسمی دولت پیش از انقلاب نیز بوده است. نراقی راه برون رفت از مشکلات ایجاد شده در ایران را، استفاده ی بیشتر علم و دانش و تکنیک غربی و توجه به بنیان های فرهنگی ایرانی می داند و اعتقاد دارد اینکه یکسره غرب را تخطئه کنیم نادرست است و علاوه بر ا ین برخلاف راه حل جلال آل احمد (گذشته گرایی) نراقی اعتقاد دارد که بازگشت به گذشته ممکن نیست و فقط می توان از گذشته پند گرفت برای آماده شدن برای آینده. با توجه به مطالب فوق در این پژوهش سعی خواهد شد بر اساس تئوری نوسازی و مکتب وابستگی جنبه های نوسازی و توسعه ایران که در آثار آل احمدو نراقی مورد نقد و بررسی قرار گرفته را مرور و برای هر یک مصادیقی ذکر شود. می توان گفت: آنچه آل احمد می گوید به غرب ستیزی می رسد، اما نگاه نراقی در تقابل جلال آل احمد است، علاوه بر این، نراقی برخلاف آل احمد دیدگاه ایدئولوژیک نداشته است در حالی که آل احمد بازگشت به دین را به عنوان راه حل در برابر غرب ارائه میدهد، از سوی دیگر بازگشت به اصل و دغدغه گذشته از دست رفته برخلاف آل احمد در نراقی دیده نمی شود، و علاوه بر این نراقی خیلی از عناصر فرهنگ غرب را می پذیرد و همه را به یکباره رد نمی کند. در کل می توان با استفاده از آراء این دو متفکر و واکنش های این دو به مباحث توسعه و نوسازی و بیان نقطه ضعف ها و قوت های این دو متفکر سیاست های بهتری را در پیش گرفت، سیاست هایی که( ضمن برخورداری از نقطه ی مثبت آراء جلال آل احمد ) از دچار شدن ما به غرب زدگی و افتادن در دام تقلید بدون توجه به توانایی خود(که در گذشته شاهد آن بوده ایم ) و همچنین از تخطئه کردن غرب به طور کامل (چنانکه در حال حاضر و مقطع کنوتی شاهدآن بوده ایم) خودداری کند و بتواند در سیاست گذاری بهتر ما را برای رسیدن به توسعه مطلوب یاری رساند.