نام پژوهشگر: زینب علیزاده لوشابی
زینب علیزاده لوشابی محمد فولادی
هنر و رویا ارتباط دوسویه و تنگاتنگی دارند؛ رویا بمانند هنر، ژرف ترین بخش روان آدمی را می کاود و به خود او عرضه می دارد. رویا حاصل ناخودآگاه است و داستان، آمیزه ای از ناخودآگاه و خودآگاه. رویا از یک سو همچون عنصری داستانی، در سیر عناصر داستان ها نقش ایفا می کند، از سوی دیگر پیوند میان این دو، در داستان نویسی گونه ای داستان را به وجود آورده که متن، سراسر در فضایی ذهنی و رویایی شکل می گیرد و پیش می رود. ما این نوع را، داستان های رویاگونه می نامیم. در این پژوهش خواب، رویا و رویاگونه از هم تفکیک شده است. از سبک های رویاگونه داستانی می توان به جریان سیال ذهن، داستان های سوررئال، داستان های رئالیسم جادویی و نیز داستان های پسامدرن اشاره کرد. این پژوهش، به بررسی نقش رویا در سه رمان کوتاه معاصر فارسی پرداخته است. در رمان گاوخونی، رویا همچون عنصری داستانی به کار رفته که به شکل گیری ساختار کلی داستان نیز کمک می کند. در این رمان، رویا بستری به وجود آورده که دیگر وقایع داستان در آن معنا پیدا می کنند؛ ولی در رمان های سلوک و شازده احتجاب، این کارکرد دیگرگونه است. این دو رمان که با منطق رویا روایت می شود، با داشتن رگه های پررنگی از جریان سیال ذهن، در ردیف رمان های رویاگونه قرار می گیرند. این دو رمان، بر اساس ذهنیت یکی از شخصیت های اصلی داستان نوشته شده و در سرتاسر کتاب، فضایی ذهنی و درونی به وجود آورده که ما را با زبان ذهن و ویژگی های خاص خود روبه رو می کند.