نام پژوهشگر: خدایار صایب
خدایار صایب حسینعلی قبادی
این پژوهش، با تقسیم بندی تحولات فکری نیما بر مبنای آثار منثورش (نامه ها، یادداشت های روزانه، مقالات و سخنان پراکنده اش) و تطبیق آن بر اشعارش، دوره ای را به عنوان دوران پختگی فکری و شعری او معرفی می کند (از 1316 به بعد) و ضمن تدوین نظریه ی منسجم شعری او در این دوره، بر پایه ی همین نظریه اساس و مبنا و عمده ی نوآوری او در شعر را، درآمیختن ذهنیت با عینیت یا دیالکتیک ذهن و عین می داند. در همین راستا و به منظور فهم بهتر شعر نیما از آرای زیباشناسان انتقادی بهره گرفته شده است. ضرورت ترسیم دستگاه شعری نیما بر مبنای نوشته های خودش و با استمداد از آرای زیباشناسان انتقادی، از آن روست که در حل پاره ای از ابهامات شعر نیما و به علاوه پاسخ به انتقادات گروهی از منتقدان، بسیار راهگشاست. روش تحقیق در این پایان نامه، تحلیلی- توصیفی است و بر مبنای مطالعه ی دقیق آثار نیما ( شعر و نوشته هایش درباره ی شعر و شاعری) و آثار نیماشناسان و آثار سرآمدان مکتب فرانکفورت در باب زیباشناسی و هنر و تجزیه و تحلیل آنهاست. در این پژوهش؛ ابتدا مختصری از زمینه ی تاریخی- اجتماعی پیدایش مکتب فرانکفورت و سیر آرای ایشان آمده و سپس چارچوبی مشخص و معین از آرای زیباشناسانه ی آنها ارائه شده است. در فصل دوم به زندگی نیما و تأثیر آن در شعرش پرداخته شده و بر همین اساس تحولات شعر او را تقسیم بندی کرده ایم و در فصل سوم که مهمترین فصل این پایان نامه است. ضمن ترسیم دستگاه منسجم شعری او و نزدیکی اش با آرای زیباشناسان انتقادی، تعدادی از اشعارش تفسیر شده اند. دیالکتیک ذهن و عین مهمترین جنبه ی نوآوری نیما و اساس نوآوری های دیگر اوست. با اصل قراردادن این جنبه و کشف جوانب پنهان آن می توانیم به معیار در خور و مناسبی برای سنجش و تقسیم بندی اشعار او و شاگردانش دست یابیم.