نام پژوهشگر: جلال پیرمرزآباد
جلال پیرمرزآباد کامران افشار مهاجر
سعی بر آن بوده که جایگاه تبلیغات، در فرایند برندینگ مشخص شود و این که استراتژی های تبلیغاتی چگونه می توانند نقش خود را به درستی ایفا کنند؟ برای همین در سه مورد نمونه، خودروسازی های فولکس واگن، جنرال موتورز و تویوتا، انتخاب شدند، که دلیل اصلی آن علاوه بر اهمیت تبلیغات این سه کمپانی، تفاوت میان نحوه مدیریت برندینگ و تبلیغات آن بوده است. فولکس واگن بیش از دو دهه فقط به تولید خودروی بیتل پرداخت و از گسترش خطی اجتناب کرد، تا بتواند واژه ی خودروی کوچک و ارزان را در اختیار خود در آورد و هیچ گاه طبفه بندی خود را تغییر نداد. تبلیغات آن نیز در راستای همین مدیریت برند پیش می رفت و اکثر کمپین های تبلیغاتی را با استفاده از واژه های تحت انحصار برند به وجود می آورد. اتفاقی که در جنرال موتورز شاهد آن نیستیم. استراتژی مدیریت برند و تبلیغات آن بر سود دهی کوتاه مدت استوار بود، نه جایگاه سازی و ارتقای برند. استراتژی مدیریتی تویوتا، در اوایل شکل گیری کمپانی تعریف شده که تا به امروز بر همین اصول استوار است. عامل اصلی موفقیت تویوتا، استراتژی خاص مدیریتی می باشد که تبلیغات آن نیز در هماهنگی کامل با مدیریت آن صورت می گیرد. نکته ی اساسی در نتیجه گیری بررسی سه مورد اشاره شده این است که: اولا جایگاه سازی و ارتقای برند، عواملی هستند که به کندی صورت می گیرند و درست نیست که آن را فدای سوددهی کوتاه مدت کرد؛ در این صورت تبلیغات فوق العاده نیز نمی توانند کمکی به برند بکنند. دیگر این که عناصر استراتژیک در فرایند برندینگ را، نباید به دلیل سوددهی و روح زمانه، با "مد" همراه کرد بلکه همراهی ظاهر با مد اکتفا می کند. مثل خودروی بیتل که هم در تبلیغات و هم خود خودرو، برای همراهی با مد در ظاهر آن با حفظ فرم اصلی، تغییراتی صورت گرفته است. به هر حال نمی توان منکر نقش سازنده ی تبلیغات در برند شد، و جایگاه آن را محدود به مرحله ای خاص در زمانی خاص کرد. اگر تبلیغات به صورت صحیح مورد استفاده قرار گیرد می تواند کمک شایانی در تمامی مراحل برندینگ از جمله: تولد، جایگاه سازی، ارتقاء و حفظ و نگهداری برند، به برند بکند. علاوه بر این در نتیجه گیری حاصل از این پژوهش آشکار می شود که اگر مدیریت قوی برند و استراتژی صحیح و هماهنگ با آن در تبلیغات، پشتوانه ی نام تجاری باشد، موفقیت صورت خواهد گرفت.