نام پژوهشگر: مهدی صدفی

بررسی پدیدارشناختی اصالت حس در عرفان ابن عربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی شهید مطهری 1390
  مهدی صدفی   سید مرتضی حسینی شاهرودی

پژوهش حاضر درصدد بررسی ادراک حسی از نظرگاه ابن عربی با روش پدیدارشناسی است. روش پدیدارشناسی با به کارگیری اصول خود، سودای آن دارد که بنیان های امر حسی را بررسی کند تا اصالت آن در ادراک را نشان دهد. سعی شده در این پژوهش تأکید ویژه ای بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر بشود و براساس آن نحوه تقرب بی واسطه انسان به وجود بررسی شود. ادراک حسی از مهم ترین ادراکات انسانی است که به خاطر سرشت عقلی فلسفه در فرهنگ ما، اصولاً مورد بی مهری قرار گرفته است. از طرفی، با توجه به گشوده بودن بی واسطه آن با جهان خارج، نقشی محوری در فرآیند ادراک بازی می کند. ادراک شهودی نوع متعالی ادراک حسی است که باید مورد بحث قرار گیرد و از مهم ترین کسانی که به تحلیل زوایای ادراک شهودی پرداخته است و خود نیز از این ادراک بهره های فراوان برده، محیی الدین ابن عربی است. از طرفی دیگر روش پدیدارشناختی با محوریت اصل بازگشت به خود اشیا در نظر دارد که بدون هیچ تفسیری ذات شیء را برانگیزاند و مورد ادراک قرار دهد. در واقع پدیدارشناسی حضوراً و شهوداً نحوه ادراک را تجربه کردن می باشد. بنابراین هم از حیث روش و هم رهیافت با موضوع ما سنخیت دارد. به دیگر سخن، این روش، با التفات به ذات سرآغازین اشیا و حرکت به سوی آن ها می آغازد تا آن ها پدیدار شوند و از درون همین پدیدارهاست که ذات «حسی بودن» خود را به تدریج نشان می دهد. به تعبیر دقیق تر، تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی به منظور واکاوی ادراک حسی-شهودی در تقرب بی واسطه به وجود و چگونگی حضور و غیاب آن می باشد. غایت کاربست این روش این است که با روی آوردن به ادراک عقلی به عنوان ادراک با واسطه یا ادراکی که «چیزی را به جای چیزی دیگر می گیرد» زمینه ای را فراهم کند تا در پیکار و دیالکتیک بین این دو ادراک، ناپوشیدگی، باواسطه بودن و پرده پوشی عقل و بی واسطه و سره بودن به مثابه حیات زیسته «حس» در قرب و جوار وجود اشیا، بیش از پیش نمایان شود. جای خرده گیری بود اگر بخواهیم از روش و متدولوژی عقلی برای بخش بندی این پژوهش کمک گیریم به همین دلیل از امکانات روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی کمک گرفتیم و محور تقسیمات خود را بر «زبان» گذاشتیم. این نوع آوری ما در تقسیم زبانی، هم با روح عرفان سازگاری بیشتری دارد و هم به فراخور پدیدارشناسی هرمنوتیکی است. از همین رو، خلاف عقل و منطق و به دلیل وسعت وجود زبانی که پذیرنده تناقضات نیز می باشد، بررسی «حس» در عرفان ابن عربی را در دو بخش تدارک دیدیم: در بخش اول از ادراکات انسانی که طریق تقرب به وجود هستند سخن گفتیم. این انسان با زبان خود که مناسبت تامی با وجود دارد می تواند از هستی خود سخن گوید تا با ادراکی بی واسطه و سره گشوده به وجود حق تعالی باشد. زیرا در عالم تنها انسان است که از عدم به وجود نیامده و هستی او ازلی و ابدی است و زبان گویای حق تعالی می باشد. در بخش دوم به رخداد هستی اشاره می شود. جایی که با فروپاشی مناسبات انسانی، زبان به سکوت دعوت می شود. در این جا، زبان پای بست های وجودی خود را در تزلزل می بیند و در آستانه عدم درنگ می کند و می ایستد. بنابراین، طریقه ما در این پژوهش، روش و رهیافت پدیدارشناسی هرمنوتیکی در روی آورندگی به «حس» در گشوده ترین حالات او به هستی است.