نام پژوهشگر: لیلا عسکری
لیلا عسکری مینور لمیعیان
پژوهش حاضر به روش طولی آینده نگر بر روی 538زن باردار 35-18ساله با سن حاملگی زیر20هفته در فاصله اردیبهشت89تا90صورت گرفت. اطلاعات فردی با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده و شاخص توده بدنی (bmi) افرادبر اساس وزن قبل از بارداری محاسبه گردید. اطلاعات تغذیه ای با استفاده از پرسشنامه استاندارد بسامد مصرف مواد غذایی(ffq) محاسبه گردید. واحد های پژوهشی با توجه به شاخص توده بدنی قبل از بارداری بر اساس گروه بندی استاندارد موسسه پزشکی آمریکا به 4 گروه و بر اساس وزن گیری بارداری به سه گروه تقسیم شدند. نمونه خون در فاصله 20-14هفته بارداری به منظور اندازه گیری سطح سرمی آهن و روی گرفته شد .آنالیز داده ها با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای، رگرسیون خطی انجام شد .سطح معنی داریp کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج : بروز چاقی در پژوهش حاضر33% می باشد. 9/55% دارای bmi طبیعی، 1/12% لاغر، 2/16%داری اضافه وزن و 8/15% چاق هستند. روندوزن گیری 57/34%افراد کمتراز مقادیر نرمال و6/28% بیشتر از نرمال گزارش گردید.کمبود روی و آهن سرمی به ترتیب در 6/29% و2/16% افراد وجود داشت. میانگین دریافت انرژی، روی و آهن در افراد مورد مطالعه کمتر از مقیاسrda و میانگین دریافت پروتئین و ویتامینb2 در حد rda و بالاتر بود(p?0.05).مقایسه میانگین روی سرمی در4گروه شاخص توده بدنی ابتدای بارداری اختلاف معناداری از نظر آماری نشان داد (p?0.05). بین میانگین روی سرمی در گروه اضافه وزن وگروه لاغر ونیز بین گروه bmiطبیعی وگروه لاغر اختلاف معنی داری از نظر آماری دیده شد(p?0.05). در پژوهش حاضر وضعیت تغذیه ای واحدهای پژوهشی موردمطالعه ازنظر دریافت انرژی،روی وآهن نامطلوب واز نظرپروتئین و ویتامینb2 مطلوب گزارش گردید. سطح سرمی روی در واحدهای پژوهشی لاغر نسبت به سایر واحدهای پژوهشی پایین تر گزارش شد. می توان نتیجه گرفت افراد لاغر نسبت به سایرافراد درخطر بیشتری ازنظر کمبود روی هستند. پژوهش حاضر نشان داد که bmi نقش تعیین کننده ای در افزایش وزن دوران بارداری دارد. در واقع انتظار می رود مادران لاغر نسبت به مادرانی که شاخص توده بدنی بالاتری دارند در دوران بارداری وزن گیری بیشتری داشته باشند تا بتوانند نوزادانی با وزن مناسب بدنیا آورند.
لیلا عسکری سید ناصر هاشمی
پهنه انتقالی زاگرس – مکران، که در بسیاری از منابع با نام خطواره عمان معرفی گردیده، بدلیل جایگاه زمین ساختی خود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این تحقیق، با استفاده از اطلاعات مرتبط با لرزه خیزی ناحیه مربوط به بازه زمانی 2011- 1956 میلادی و همچنین تحلیل داده های ناهنجاری گرانشی بوگه، ویژگی های لرزه خیزی، ژئوفیزیکی و لرزه زمین ساختی این پهنه مورد مطالعه قرار گرفته است. به این منظور، به کمک روش های تحلیل مکانی تغییرات مکانی و زمانی ویژگی های لرزه خیزی ناحیه، مانند فراوانی رخداد زلزله، عمق کانونی، مقدار انرژی لرزه ای آزاد شده و پارامتر لرزه خیزی b-value در دو جانب خطواره عمان بررسی شده است. با بررسی دقیق نقشه های تغییرات مکانی لرزه خیزی شامل تغییرات بزرگی، عمق کانونی و فراوانی رخداد زمین لرزه ها و همچنین میزان انرژی لرزه ای آزاد شده و پارامتر لرزه خیزی b-value در پهنه انتقالی زاگرس- مکران و مقایسه توصیفی این نقشه ها با یکدیگر می توان گفت خطواره عمان از دیدگاه فعالیت لرزه ای یک ساختار نسبتاً فعال محسوب می شود که جداکننده دو ناحیه زاگرس و مکران با ویژگیهای لرزه زمین ساختی کاملاً متفاوت می باشد. ویژگی های لرزه خیزی این پهنه انتقالی الگویی متفاوت نسبت به دو ناحیه ذکر شده داشته که این تفاوت در تغییر فراوانی رخداد زمین لرزه ها، عمق کانونی، بزرگی و پارامتر لرزه ای b-value زمین لرزه ها قابل مشاهده است. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق می توان گفت ویژگی های ناحیه ای لیتوسفر و همچنین الگوی آزاد شدن واتنش لرزه ای تجمع یافته در این پهنه انتقالی، تفاوت قابل توجهی با نواحی مجاور آن یعنی زاگرس و مکران دارد. علاوه بر این تحلیل و مقایسه توصیفی نقشه های تغییرات مکانی ناهنجاری گرانشی بوگه و لرزه خیزی ناحیه وجود رابطه معکوس بین مقادیر پارامتر لرزه ایb-value و ناهنجاری گرانشی بوگه را آشکار می کند. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق می توان گفت خطواره عمان به عنوان مرز بین دو پهنه زمین ساختی زاگرس و مکران از ساختارهای مهم پی سنگی ناحیه بوده که فعالیت نوزمین ساختی آن توسط شواهد لرزه زمین ساختی و ژئوفیزیکی قابل اثبات است.