نام پژوهشگر: عباس منوچهری
ایوب حسن پور عباس منوچهری
چکیده سرمایهاجتماعی از جمله نظریاتی است که در چند دهه اخیر توسط کسانی همچون: بوردیو، کلمن، پاتنام و... مطرح شده است. با وجود اینکه این نظریه به لحاظ تدوین نظری یک نظریه جدید است، عناصر و مفاهیم تشکیل دهنده آن یا به عبارتی به وجود آورنده آن(سرمایهاجتماعی) همواره از زمانهای دور مورد توجه اندیشمندان، ادبا، صاحب نظران و .... بوده است. سعدی از جمله کسانی است که میتوان در آثارش کارویژههای عناصری سرمایهاجتماعی را یافت. در این پژوهش مفاهیمی همچون صداقت، اعتدال و تربیت در اندیشه سعدی انتخاب شده و ارتباط آنها با سرمایهاجتماعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته، و به این نتیجه رسیده که مفاهیم و مقوله هایی که در نظریه سرمایه اجتماعی مطرح اند به وفور در اندیشه سعدی یافت می شوند.
سید محسن علوی پور عباس منوچهری
پیوند هنر و اندیشه در طول تاریخ، پیوندی دوسویه بوده است که هم اندیشه و هم هنر را متاثر کرده است. در دوران معاصر نیز هنرهای جدید مانند عکاسی و سینما، از این قاعده مستثنا نیستند و پژوهش در زمینه شیوه های تعامل این هنرها با عالم اندیشه می تواند به چشم اندازهای نوینی در این ارتباط رهنمون شود. اندیشه سیاسی، اندیشه ای است که با تامل در بحران ها و مشکلات موجود جامعه، و با اتکا به مبانی معرفتی و فهمی از هستی و جایگاه انسان در عالم، هنجارهایی را برای برساختن جامعه ای مطلوب و برکنار از ناهنجاری ها و اعوجاجات ارائه می کند. بر این اساس، اندیشمند سیاسی با تبیین بحران موجود در جامعه و ریشه یابی آن، و همچنین تجویز هنجارهایی که امکان درمان دردها و حرکت به سوی جامعه مطلوب را فراهم می آورند، اندیشه ای را عرضه می کند که سامان نیک سیاسی را ترسیم می نماید. پژوهش حاضر با دغدغه کاوش در رابطه میان سینما و اندیشه سیاسی، آثار سینمایی دو کارگردان ایرانی و دو کارگردان اروپایی را به عنوان نمونه برجسته تعامل مورد بررسی قرار می دهد. بی شک، اندیشه ورزی سیاسی با برخورداری از مقولات بالا، می تواند شکل های مختلفی به خود گیرد که از جمله آنها اندیشه ورزی سیاسی در قالب سینما است. بر این اساس، پژوهش حاضر با اتکا به مبانی نظری و معرفتی که نسبت هنر سینما و اندیشه سیاسی و اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند، امکان وجود ژانری سینمایی را مورد کاوش قرار می دهد که می توان آن را سینمای هنجاری نامید. بر اساس یافته های پژوهش، اگرچه سینمای مسعود کیمیایی مولفه های سینمای هنجاری را کاملا در خود ندارد؛ عباس کیارستمی (کارگردانان ایرانی) و ویم وندرس و کریستوف کیشلوفسکی (کارگردانان اروپایی) با برخورداری از مولفه های اندیشه ورزی سیاسی در فیلمسازی خویش در درجات مختلف، سینمایی دارند که می توان آن را با نام سینمای هنجاری معرفی نمود.
محمدعلی توانا علیرضا حسینی بهشتی
هدف رساله حاضر ، ارائه نظریه ای هنجاری در باره شهروندی جهانی است که در آن برابری و تفاوت با هم سازگار باشند. بدین معنا که رساله حاضر تلاش می کند ، نظریه ای درباره شهروندی ارائه دهد که 1- فارغ از مرزهای قلمرویی همه شمول باشد 2- به همه انسان ها – فارغ از تفاوت های آنها - موقعیت سیاسی برابر اعطاء کند 3- تفاوت های گروه های فرهنگی را به رسمیت بشناسد. روش رساله برای دست یابی به این هدف روش تحلیل منطقی است. بدین معنا که با روش استدلالی نشان داده می شود که گزاره های جدید ( فرضیه ها ) با دانش متعارف سازگاری دارد. بر اساس چنین مقدماتی ، رساله حاضر تلاش نمود 1- بحران شهروندی در دنیای معاصر را نشان دهد 2- ناکارآمدی پاسخ های ارائه شده به این بحران را نشان دهد 3- راه حلی جدید برای این بحران ارائه نماید. این راه حل دارای دو بخش است.بدین معنا که نخست امکان شهروندی جهانی ( شهروندی همه شمول فراسوی مرزهای قلمرویی ) و سپس امکان رفع تعارض میان برابری و تفاوت را نشان می دهد. بر این اساس ، برای تحقق شهروندی جهانی 1- می بایست شهروندی از دولت و ملت جدا شود 2- به جای دولت و ملت ، می بایست عرصه عمومی چندلایه جهانی ( فراقلمرویی ) بستر اصلی شهروندی شود 3- عضویت فراقلمرویی ، حقوق بشر جهانی ، وظایف جهانی و مشارکت ارتباطی فراقلمرویی نهادینه شود. برای رفع تعارض برابری و تفاوت نیز می بایست شهروندان در پس زمینه مشترک زبانی ، در گفتگوی اخلاقی-عقلانی ، ضمن شناسایی تفاوت های یکدیگر ، فرصت مشارکت برابر می یابند. بدین معنا در عرصه عمومی چندلایه فراقلمرویی انسان ها – به مثابه شهروند – می توانند هم تفاوت های خود را حفظ نمایند و هم با هم برابر شوند.
مسعود عبدالحسین پورفرد مسعود غفاری
در پاسخ به این پرسش که چرا روشنفکری دینی ارگانیک پس از مدتی در جمهوری اسلامی ایران تبدیل به غیرارگانیک شد.این رساله می کوشد با استفاده از متدلوژی اسکینر وچارچوب نظری بازخود اندیشی تعامل بین روشنفکری دینی وجمهوری اسلامی ایران را مورد مطالعه قرار دهد. ابتدا مفهوم روشنفکری از ایده های گرامشی اقتباس شده وسپس مفهوم مورد نظر از روشفکری دینی نیز به همین شکل بسط داده شده است.آنگاه به طور گزینشی دو روشنفکر دینی یعنی عبدالکریم سروش ومصطفی ملکیان انتخاب شده اند. این انتخاب به دلیل این بوده است که این دو روشنفکر دینی نسبت به سایر گفتمان های روشنفکری دینی بیشترین تعامل را با جمهوری اسلامی ایران ونیز درنظریه پردازی قوی تر از دیگران وهمچنین ماهیت اجتماعی گفتمان آنان با اهمیت تر بوده است.این گفتمان در دهه شصت تعامل خوبی با جمهوری اسلامی ایران داشته و از این رو آنان را روشنفکران ارگانیک نامیده ایم.اما بعد از مدتی به علت خلاء تئوریک ایجاد شده آنهم به دلیل فقدان وجود شهید مطهری وبهشتی ونیز رحلت امام خمینی(ره) در خط مشی جدید جمهوری اسلامی ایران تغییراتی به وجود آمد که در مقابل جریانات روشنفکری منتقد قرار گرفت.در این مقطع گفتمان روشنفکری دینی منتقد اقدام به نقد فرهنگی از جمهوری اسلامی کردند که در نتیجه پاسخ جمهوری اسلامی ایران سیاسی و فیزیکی بود.این رفتار سیاسی از سوی جمهوری اسلامی ایران سبب شد به جای تعامل با یکدیگر درتقابل قرارگیرند و درنهابت روشنفکری دینی به روشنفکری غیرارگانیک تبدیل شد و سپس به تدریج همکاری ها و حمایت ها ی خود را ازجمهوری اسلامی ایران قطع کردند.
پگاه مصلح عباس منوچهری
چکیده ندارد.
حمید نساج عباس منوچهری
رساله با نیت بررسی نگاه به "دیگری" در نزد ایرانیان (ابوریحان بیرونی) و انگلیس ها(ریچارد فرانسیس برتون) آغاز گشت. پرسش رساله آن بود که نوع نگاه به "دیگری" در نزد ابوریحان بیرونی با نگاه ریچارد برتون چه تفاوتی دارد؟ و با این فرض آغاز گشت که نگاه بیرونی بر خلاف نگاه برتون برای/به جای "دیگری" سخن نمی گوید و خود را در منزلتی فرادستانه قرار نمی دهد و مطالعات خویش را در نسبت و در ارتباط با قدرت تعریف ننموده است. برای تبیین تئوریک نیز از دو نوع رابطه من-آن و من-تو مارتین بوبر و نیز نظریه شرق شناسی ادوارد سعید بهره گرفته شده است. در مواجهه با دیگری به شکل من-آن، تنها "خود" یا "من" موضوعیت دارد و "دیگری" به حد یک "آن" یا ابژه ای برای شناخت تبدیل می شود. بنابر نظر بوبر، در این رابطه "من" نسبت به "دیگری" سلطه دارد و آن را به خود و تصورات خود فرو می کاهد. حاصل این نوع نگاه به "دیگری" پدیدار شدن ویژگی هایی است که سعید در شرق شناسی بر می شمارد. اثر برتون به خوبی مولفه های ادوارد سعید در باب نگاه به "دیگری" را نمایندگی می کند. بیش از آنکه کشف باشد بر ابداع و برساخت دیگری استوار است. سمت و سوی بخش عمده ای از مطالعات و حتی کاوشهای او به رفع نیازهای غربی ختم می شود. دانش او هم به شکل مستقیم از طریق توصیه هایش به امپراتوری بریتانیا و هم به شکل غیر مستقیم از طریق ایجاد باوری که فرادستی غربی و فرودستی شرقی را دنبال می کند، در خدمت قدرت قرار گرفته است. داوری های او بر اساس معیاری به نام "معیار بشر متمدن" صورت می پذیرد. او به خود حق می دهد بر اساس این معیار هم دیگری را تفسیر کند و هم به جای او بیندیشد. این معیار به همراه آب و هوا و خاک مهمترین دلایل برتون برای توجیه تمایز کامل و قطعی میان "ما"ی اروپایی و "آنها"ی غیر اروپایی است. به دلیل آنکه تمام هندیانی که در هند زندگی می کنند و حتی پرتغالی ها و انگلیسی هایی که مدت زیاد در این منطقه اقامت دارند از آب و هوا و خاک تاثیر می پذیرند، و تاثیر این آب و هوا در تباهی اخلاق و قوای جسمی و ذهنی مسلم است، عامیت و یکپارچگی فرودستی آنان و فرادستی اروپاییان که در هوای معتدل و مرطوب بزرگ شده اند و در معیار بشر متمدن نیز جای دارند، تردید نیست. کتاب برتون اگرچه شکل یک سفرنامه دارد اما کثرت ارجاع به مطالعات شرق شناسان ویژگی آرشیوی و تاریخمندی آن را نشان می دهد. اثر برتون علاوه بر آنکه نماینده خوبی برای شرق شناسی توصیف شده از سوی سعید و دیگر اندیشمندان نگاه پساکلونیال است، به خوبی نگاه سلطه آمیز و تعرض آمیز را نشان می دهد و پیوند قدرت و دانش را هم در نگاه خدمتی (توصیه مستقیم دانش به قدرت) و هم در نگاه فوکویی (هویت دانش واره قدرت) متبلور می سازد. ویژگی های مورد نظر ادوارد سعید برای شرق شناسی با رابطه "من-تو" ناساگار یا کم سازگار است. نگاه بیرونی فاقد اکثر این ویژگی هاست. نگاه او نگاهی کشف محور است که "ابداع" در آن جایگاه ندارد. هدف اصلی کشف حقیقت است فارغ از آنکه این حقیقت، به "نیاز" ایرانی و حکومت غزنوی نسبت و ارتباطی بیابد. به همین دلیل به هیچ وجه در "خدمت قدرت" قرار نمی گیرد. مطالعه بیرونی از اطلاق ویژگی های "عمومی و یکپارچه" به تمام هندیان نه تنها بری است بلکه او می کوشد تا با جداساختن عوام و خواص از یک سو و هند گذشته و حال از دیگرسو، دانش خود را از دست یازیدن به تعمیمهای بزرگ برحذر دارد. اگرچه بیرونی در برخی موارد دین اسلام را به عنوان ملاک داوری مورد پذیرش قرار می دهد اما در دیگر مواردی که به عقل رجوع می کند، عقل او خصلت معقولیت دارد تا عقلانیت و از همین سوست که از "خودمحوری" در داوری ها فاصله دارد. اعترافهای بی شمار بیرونی به عدم درک درست برخی از علوم یا آداب و رسوم خواننده را متعاقد می کند که او "به جای دیگری نمی اندیشد". اگرچه بیرونی "تمایزی دقیق و کامل میان خود و دیگری" برقرار می کند و از این وجه به مطالعات شرق شناسی قرابت می یابد اما "خوبی ها و بدی ها" مسیر خود را به سرعت و به ترتیب به سوی "ما" و "آنها" نمی یابند. ملاک قضاوت، دین و عقل است و نه انتساب به ما و آنها. از همین روست که بیرونی در هنگام ذکر برخی عادات نادرست در زناشویی، ایرانیان و هندیان را در کنار هم در لیست قبایح قرار می دهد. همین نگاه سبب می شود که "فرادستی ما" و "فرودستی آنها" درنزد او اساسا موضوعیت نداشته و چه بسا چنین سوالی درنزد او طرح نشده بوده است. ذکر برخی عادات و رسوم هندی که با ملاکهای دینی یا عقلی قبیح می نماید، بیرونی را به دفاع از نافرودستی آنها وادار می سازد. نگاه گشتل وار و تعرض آمیز هم نسبت به طبیعت و هم نسبت به دیگران در اثر بیرونی غایب است.
مخمدمهدی محمدی عباس منوچهری
با بررسی اندیشه های شریعتی ونقدی که نسبت به سنت و مدرنیته دارد می توان مشابهت هایی را میان اندیشه های انتقادی نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت با تأکید بر مارکوزه و انتقادهای شریعتی از غرب را مشاهده کرد.شرعتی و مارکوزه در مباحث نقد خود مفاهیمی چون خرد ابزاری و الیناسیون یا به تعبیری از خوبیگانگی بکار می برند . هرچند این دو اندیشمند تعابیری که در این مفاهمی بکار می برند یکسان است ولی باید توجه داشت که هریک در دو دستگاه معرفتی متفاوت به آن می پردازند بدین معنی که در دستگاه معرفتی مارکوزه ما با نقد این مفاهیم به انسان خود بنیاد کانتی می رسیم که می خواهد خود حاکم بر سرنوشت خویش شود .ولی در دستگاه معرفتی شریعتی گرچه به حاکم بودن برسرنوشت خویش تاکید دارد ولی این انسان در بستر دین به آرمان خویش و رهایی می رسد
فیروز جعفری عباس منوچهری
اندیشه سیاسی در بستر تمدن ایرانی - اسلامی دارای شاخه های گوناگونی بوده است. سیاست نامه نویسی از جمله این شاخه ها محسوب می شود. خواجه نظام الملک و غزالی دو تن از شاخص ترین سیاست نامه نویسان محسوب می شوند که به ترتیب با نوشتن کتابهای «سیاست نامه» و «نصیح? الملوک»، سیاست نامه نویسی را به جریان تنومندی در اندیشه سیاسی در تمدن ایرانی – اسلامی تبدیل کردند که بعد از آنها بسیاری از متفکرین با تاسی به آنان در این مسیر قدم برداشتند. سعدی نیز از جمله افرادی بوده است که دارای تفکرات سیاسی از نوع سیاست نامه نویسی بوده است. در ابتدا مولفه های سیاست نامه نویسی را نزد خواجه نظام الملک و غزالی مشخص ساختیم که عبارت بودند از: حق الهی حکومت و جایگاه شاه، عدالت، امنیت، وزارت. سپس بر اساس سه کتاب بوستان، گلستان و نصیح? الملوک به استخراج این عناصر در اندیشه سیاسی سعدی پرداختیم. سعدی در بوستان و گلستان بر نقش شاه و عدالت تاکید می کند و در نصیح? الملوک نیز در کنار این دو مورد در باب امنیت نیز به بیان نظریات خود می پردازد. اما نکته ای که در سیاست نامه نویسی سعدی به چشم می آید این است که وی بر خلاف دو سیاست نامه نویس پیشین به مولفه وزارت تاکید چندانی نداشته است و این عنصر در اندیشه سیاسی وی کمرنگ تر می باشد.
علی اکبر اسدی کویجی ابوالفضل شکوری
بحث از پیوند ها و ارزش های مشترک و نقش آن در تسهیل امور چه فردی ،چه جمعی در سده ی بیستم به اوج خود رسیده است .مفهوم سرمایه اجتماعی و تئوری پردازی ها در حول وحوش آن این مسئله رابه خوبی مورد تأکید قرار می دهد. توجه به تأثیر سرمایه ی اجتماعی در سیاست نیز تحت رویکرد نو دوتوکویل گرایی در سده ی بیستم رو به افزایش است .اینکه سرمایه اجتماعی چه نقشی می تواند در بهبود عملکرد سیاسی داشته باشد و یا به عبارتی در کیفیت حکمرانی موثر باشد ویا بالعکس تأثیر عملکرد سیاسی در افزایش و کاهش آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است .سرمایه ی اجتماعی به عنوان پیوند ها و هنجارهای مشترک و تعمیم اعتماد اجتماعی در سطح کلان نه تنها عامل تسهیل امور برای افراد و گروه هاست، بلکه عامل اصلی ثبات سیاسی در جامعه نیز می باشد. سرمایه ی اجتماعی زمانی توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی را در سطح کلان فراهم می آورد که عناصر آن چون شبکه ها از حالت درون گروهی با شعاع اعتماد کوچک به حالت برون گروهی با شعاع اعتماد گسترده تبدیل شوند. ابن خلدون نیزبا تئوری پردازی در حیطه عصبیت به تحلیل نظم وثبات سیاسی همت گماشته است. اوبرای تحلیل بی نظمی سیاسی واجتماعی عصر خود از کلید واژه ی عصبیت استفاده می کند. عصبیت در اندیشه اویک عامل وحدت بخش و متحد کننده است که از لحاظ روانی و تاریخی افراد را به هم پیوند می دهد. آنچه او ، آنرا در تشکیل دولتهای عصرش موثر میدانست ، عصبیت خونی هیئت حاکمه بود که با مرور زمان و غوطه خوردن در تجمل گرایی و استبداد زوال می پذیرفت و بی ثباتی سیاسی را در جامعه رقم می زد. اما نگاه او به عصبیت ، خاص بررسی روابط خونی نبود.و نقشی که او به حکومت شرعی میدهد و نکوهشی که از شهر نشینان به دلائل فساد اخلاقی و دینی و رفاه طلبی شان می کند و تفاصیلی که از عصبیت دینی ارایه می نماید ، همه گواه بر آرمان سیاسی اش در باب وحدت و ثبات جوامع اسلامی عصرش است. او به دنبال عصبیت عامی بود که حاکم با رعایت موازین عدالت و دین بتواند عصبیتهای خاص قبایل را جمع نماید و از انرژی و توان آنها برای جلوگیری از انحطاط جامعه بهره گیرد. عصبیت عامی که چون سرمایه اجتماعی مثبت با ایجاد پیوند های اجتماعی برون گروهی و گسترش شعاع اعتماد ،دولتی نیرومند راایجاد می کرد.. دولت دوستدار بازار و تنظیم کننده ای که با اصلاح و هدایت ارتباط خود با مردم آنها را امیدوار به کسب وکار می نماید و باحفظ ثبات سیاسی، تمدن و عمران را در جامعه به ارمغان می آورد و به محض اقدامات دولت در جهت عکس آن و کاهش این پیوند ها و هنجارها، زمینه زوال آن عصبیت و متعاقب آن زوال ثبات سیاسی را ، موجب می گردد.
ایرج رنجبر عباس منوچهری
چکیده سیاست و نسبت آن با اخلاق از جمله مباحث مهمی است که در فهرست موضوعی تأملاتِ نظریِ اغلب فیلسوفان در حوزه ی اندیشه و علوم سیاسی قرار گرفته و مورد مطالعه و بررسی می باشد. در تاریخ اندیشه و علوم سیاسی همواره نسبت این دو بویژه در سه پارادایم کلاسیک، میانه، و مدرن، هرچند با سبک وسیاق متفاوت، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. از این رو، نسبت این دو از منظرهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. هابرماس، نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه ی سیاسی را به طورکلی به دو دوره ی کلاسیک و دوره ی مدرن تقسیم می کند. از نظر وی، در دوره ی کلاسیک، اخلاق و سیاست در ارتباط با یکدیگر بودند، اما، در ابتدای دوره ی مدرن با دو تحول روش شناسانه و موضوعی، فلسفه ی سیاسیِ کلاسیک جای خود را به علم یا فلسفه ی اجتماعی داد، و اخلاق از سیاست جدا شد. بدین سان، سیاست از نهادی که در خدمت تحقق «سعادت» شهروندان است، به نهاد مدیریت و تکنیکِ کنترل روابط اجتماعی و غرایز انسانی مُبدل می شود. هابرماس این ارزیابی را به کانت هم تعمیم می دهد. سنجیدن الگوی نظری هابرماس از نسبت اخلاق و سیاست بر اساس مفهوم اخلاق و جمهوریت در اندیشه سیاسی کانت موضوع این پژوهش است؛ تا با توجه به مختصات اندیشه ی سیاسی کانت، نشان داده شود که ارزیابی مزبور به وی قابل اطلاق نیست. واژگان کلیدی: اخلاق، سیاست، جمهوریت، کمال، خودآیینی، هابرماس، کانت.
گیتی پورزکی کلویر عباس منوچهری
هدف: هدف از نگارش این رساله آن بوده است که به بحث مواجهه خود ایرانی با غیر خویش بپردازد. بنا به نظریات اخیر که در این پژوهش نیز از آنها استفاده شده است، غیر می تواند صورت های متفاوتی داشته باشد . لذا خود نیز در مواجهه با این اغیار نمی تواند ثبات و انسجام بنیادی داشته باشد. تعریف "خود" از خود در مواجهه با صور متفاوت غیر دچار تغییر می شود. هدف این رساله این بوده است که از طریق بازخوانی اندیشه های جلال آل احمد که متفکری تاثیرگذار بر تاریخ فکری معاصر ایران بوده است، به انواع مواجهات سیاسی که خود ایرانی در تاریخ معاصر با غیر خویش داشته است نگاهی دوباره داشته باشد. یکی از میدان های اصلی اندیشه ورزی متفکرین معاصر با توجه به اختناق و استبدادی که وجود داشت ساحت ادبیات بوده است. لذا داستان های آل احمد در دهه چهل به عنوان ساحتی از اندیشه ورزی وی مورد بررسی قرار گرفته است. روش روش مورد استفاده در این پژوهش ، روش تبیینی، کیفی و دیالوجیسمی است . نتایج نتیجه ای که از این رساله بدست آمد آن بود که 1- جلال آل احمد به عنوان روشنفکری تاثیرگذار در تاریخ فکری معاصر ایران برای ارائه تعریف از خود و شناخت نسبت به خود همواره نیاز به نگاه به غیر داشته است. 2- با کمک از نظریه باختین می توان گفت که جلال آل احمد از منظر سیاسی مواجهه خود ایرانی با غیر را رابطه ای مونولوگی و لذا بحران زده می دانست. 3- مواجهه مونولوگی می تواند منجر به سویه های متفاوتی از رویه های سیاسی باشد. این سویه های متفاوت را با کمک نظریه شانتال موفه می توان سه گونه دانست. پسا سیاسی، آنتاگونیسمی و اگونیسمی. در آراء آل احمد می توان ویژگی های هر سه نوع مواجهه را مشاهده کرد. آل احمد ضمن هشدار نسبت به مواجهات پسا سیاسی و آنتاگونیسمی که علائم آن را در جامعه پیرامون خویش مشاهده می کرد، رویکرد اگونیسمی نسبت به غیر داشته است.
سید مهدی تسلطی عباس منوچهری
مفاهیم "سلطه" و "هژمونی" از جمله مفاهیم بسیار مهم در عرصه فلسفه ی سیاسی به شمار می آیند. این مفاهیم البته نزد متفکران مکاتب منتقد مدرنیته و جوامع مبتنی بر سرمایه داری کاربرد بیشتری دارد. در این پژوهش سعی می گردد از طریق واکاوی آرای دو تن از متفکران برجسته ی مکاتب انتقادی یعنی گرامشی و مارکوزه به این مفاهیم پرداخته شود و حوزه ی کاربردهای عینی و ذهنی این مفاهیم از منظر فکری این دو متفکر عیان گردد. پیش از واکاوی اندیشه ی این دو متفکر، در این پژوهش تلاش شده تا سنت نظری و ادبیات پیرامون مفهوم "سلطه" بررسی شود؛ چرا که فهم تفکر گرامشی و مارکوزه در این حوزه بدون فهم این سنت امکان پذیر نمی باشد. به همین علت آرای متفکران و فیلسوفان برجسته ای نظیر هایدگر، وبر، آدورنو، هورکهایمر و... بررسی شده اند و چشم انداز فکری آنان در باب مفهوم "سلطه" روشن گردیده است. اهمیت تفکر گرامشی و مارکوزه در حوزه ی تبیین این مفاهیم، باعث شده که مهمترین دغدغه ی این پژوهش بررسی اشتراکات و افتراقات این دو متفکر در این زمینه باشد. در همین راستا در متن پژوهش، ابتدا، توصیفات گرامشی و سپس مارکوزه در مورد مفاهیم"هژمونی" و "سلطه" آورده می شود و سپس آرای آنان مورد مقایسه قرار می گیرد.
محمد کمالی زاده عباس منوچهری
این رساله از زاویه اندیشه سیاسی بدنبال بررسی نسبت میان شعر به عنوان یکی از مهمترین وجوه فرهنگ و اندیشه ایرانی با اندیشه سیاسی است. در این رساله تامل در امر هنجارین و جستجوی سامان نیک (ترسیم وضع هنجاری در قالب ادبی) به عنوان مهمترین تضمن سیاسی اشعار نیما و شاملو مورد تاکید قرار گرفته و نشان داده می شود که دلالتهای هنجاری در اشعار نیما و شاملو، بیش از هر چیز متاثر از جهان بینی حاکم بر ذهن و زبان ایشان است. رویکرد «سمبولیسم» برای نیما و شاملو همانند نمایندگان اروپایی این مکتب، فرصتی بود تا بتوانند تمام آراء خویش را در قالب نوعی تفکر آرمانشهری سامان دهند. در این رویکرد شاهدیم که چگونه شاعر سمبولیست به جای تحلیل آرمانشهر خود بدنبال ترسیم تصویری کلی و خیالی از آن و القاء این تصویر به خواننده است. با بهره گیری از رویکردهای اسکینر و اسپریگنز نشان داده می شود که چگونه درک شاعرانه نیما و شاملو که رسالت پیامبری شاعر و بازتولید ذهنیت و تفکر اسطوره ای و آرمانشهری از مهمترین شاخصه های آن است، به پیوند میان شاعر و شعر او با گفتمان حاکم بر روشنفکری و ایدئولوژی های زمانه از یکسو و گسست شاعر و شعر او از جامعه و توده ها، از سوی دیگر، منتهی می شود. اصالت واقعیت عینی جای خود را به اصالت تخیل و واقعیت ذهنی – که بر آمده از ذهنیت حاکم بر ایدئولوژی زمانه است- می دهد و بدنبال آن، وضعیت بدیل و آرمانی نیز در اشعار ایشان در قالب نوعی تفکر آرمانشهری متاثر از ایدئولوژی های زمانه به تصویر کشیده می شود.
سید محسن علوی پور عباس منوچهری
پیوند هنر و اندیشه در طول تاریخ، پیوندی دوسویه بوده است که هم اندیشه و هم هنر را متاثر کرده است. در دوران معاصر نیز هنرهای جدید مانند عکاسی و سینما، از این قاعده مستثنا نیستند و پژوهش در زمینه شیوه های تعامل این هنرها با عالم اندیشه می تواند به چشم اندازهای نوینی در این ارتباط رهنمون شود. اندیشه سیاسی، اندیشه ای است که با تامل در بحران ها و مشکلات موجود جامعه، و با اتکا به مبانی معرفتی و فهمی از هستی و جایگاه انسان در عالم، هنجارهایی را برای برساختن جامعه ای مطلوب و برکنار از ناهنجاری ها و اعوجاجات ارائه می کند. بر این اساس، اندیشمند سیاسی با تبیین بحران موجود در جامعه و ریشه یابی آن، و همچنین تجویز هنجارهایی که امکان درمان دردها و حرکت به سوی جامعه مطلوب را فراهم می آورند، اندیشه ای را عرضه می کند که سامان نیک سیاسی را ترسیم می نماید. پژوهش حاضر با دغدغه کاوش در رابطه میان سینما و اندیشه سیاسی، آثار سینمایی دو کارگردان ایرانی و دو کارگردان اروپایی را به عنوان نمونه برجسته تعامل مورد بررسی قرار می دهد. بی شک، اندیشه ورزی سیاسی با برخورداری از مقولات بالا، می تواند شکل های مختلفی به خود گیرد که از جمله آنها اندیشه ورزی سیاسی در قالب سینما است. بر این اساس، پژوهش حاضر با اتکا به مبانی نظری و معرفتی که نسبت هنر سینما و اندیشه سیاسی و اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند، امکان وجود ژانری سینمایی را مورد کاوش قرار می دهد که می توان آن را سینمای هنجاری نامید. بر اساس یافته های پژوهش، اگرچه سینمای مسعود کیمیایی مولفه های سینمای هنجاری را کاملا در خود ندارد؛ عباس کیارستمی (کارگردانان ایرانی) و ویم وندرس و کریستوف کیشلوفسکی (کارگردانان اروپایی) با برخورداری از مولفه های اندیشه ورزی سیاسی در فیلمسازی خویش در درجات مختلف، سینمایی دارند که می توان آن را با نام سینمای هنجاری معرفی نمود.
سجاد گرجاسبی ورزقانی مصطفی یونسی
ارسطو به عنوان اندیشمندی سیاسی در دو رساله اخلاق نیکوماخوس و سیاست خویش به تبیینی عملی از فعل و فعالیت شهروندی در نظام سیاسی کمال مطلوب خویش می پردازد ، فعالیتی که متوجه کسب فضیلت است به منظور نیل به سوی غایت که همانا ، نیک زیستی و زندگی خوش است برای شهروندان.از همین رو مفهوم فرونسیس به عنوان عقل عملی در این پژوهش ، مفهومی کلیدی است،چراکه منجر به زیستی اخلاقی – عقلانی می شود و نیل به سوی کمال مطلوب می نماید، از همین رو سوال تحقیق آن است که ، بر چه مبنایی ارسطو نظام سیاسی کمال مطلوب خود را تبیین می نماید.ومتعاقب آن، این سوال بر فرضیه ای استوار می گردد که، نظام سیاسی کمال مطلوب ارسطو مبتنی است بر فرونسیس، و فرونسیس فضیلتی است جامع و میانه، اخلاقی و عقلانی. در راستای بررسی این فرضیه ، با استناد به امر مطلوب سیاسی به تشریح نظام سیاسی کمال مطلوب پرداخته و نگاه فیلسوف استاگیرایی را نسبت به این مهم شرح می دهیم ، و در نهایت با استناد به درآمیزی دو حوزه سیاست و اخلاق ، به بررسی مفهوم فرونسیس به عنوان عقل عملی که در شکل کنش خردورزانه ظهور می کند، خواهیم پرداخت و نسبت آن را با نظام سیاسی کمال مطلوب که موجب بهروزی شهروندان می گردد را بیان خواهیم نمود. ارسطو را می توان فیلسوفی عمل گرا دانست که سعادت شهروند را در کنش و عمل عقلانی او می داند ، سعادت شهروند در نیک زیستی می باشد و نیک زیستی، در غالب نظام سیاسی کمال مطلوب محقق گردد،ومنوط است به کسب فضایل ، خصوصا فضیلت عقل عملی، نظام سیاسی کمال مطلوب نیز برمبنای عقل عملی(فرونسیس) استوار شده است.
علی عبدی عباس منوچهری
آنچه در این پژوهش مدنظر ماس، شریعتی و اندیشه سیاسی اوست. ایده رهایی از مفاهیم کلیدی در اندیشه سیاسی دکتر علی شریعتی است که وی در آثار متعدد خود به ان اشاره داشته است و به آن پرداخته است. چنین به نظر می رسد که این ایده ، یکی از ارکان اصلی اندیشه سیاسی دکتر شریعتی بوده است. این پژوهش به رابطه میان ایده رهایی با مفهوم سوژگی در اندیشه سیاسی شریعتی پرداخته و آنرا مورد بحث قرار داده است. مسئله و پرسش اصلی در این تحقیق عبارت است از نوع رابطه و نسبت میان ایده رهایی با مفهوم سوژه در اندیشه سیاسی دکتر شریعتی. یعنی طرح این مسئله که این دو مفهوم کلیدی در اندیشه سیاسی شریعتی چگونه با یکدیگر مرتبط می شوند؟ پرسش های دیگر اصلی ما در این پژوهش عبارتند از: 1. مبادی نظری سوژه با واسطه شریعیت کدام است؟ 2. شاخص ها و ابعاد رهایی بخشی در اندیشه سیاسی شریعتی چیست؟ 3. سوژه با واسطه شریعتی چگونه با شاخص های رهایی بخشی در اندیشه سیاسی شریعتی ارتباط می یابند؟ فرضیه اصلی ما در این تحقیق اینست که سوژه با واسطه ستون فقرات و مقوم ایده رهایی شریعتی است. پیش فرض های ما در این پژوهش عبارتند از: 1. سوژگی نزد شریعتی نه سوژه خودبنیاد که سوژگی با واسطه است. 2. ایده رهایی مفهوم مرکزی اندیشه سیاسی شریعتی است. واژه های کلیدی: رهایی، رهایی بخشی، سوژه، سوژه بخشی با واسطه ، اندیشه سیاسی شریعتی
جلیل دارا ابوالفضل شکوری
چکیده ندارد.
زکیه عادلی مسعود غفاری
قانون اساسی به مثابه نخستین سندی که معرف چهره ی قانونی هرکشور می باشد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در افغانستان پس از استقلال از انگلیس ( 1919 م ) ( 1298 ش ) تا کنون هفت قانون اساسی رسمیت یافته است. تعدد قوانین اساسی مسأله ای است که پژوهش حاضر بدان پرداخته و عوامل موثر بر آن را مورد کاوش و تحلیل قرار می دهد. وابستگی و وضعیت پسا استعماری با تأثیر بر بی ثباتی دولت، سطح نازل دموکراسی و توزیع نامتوازن قدرت و منابع به عنوان دو متغیر اصلی تأثیر گذار در این رابطه مطرح می باشند. رساله حاضر که محدوده زمانی ( 1390-1301 ش ) را در بر می گیرد، عوامل موثر بر تغییر و تعدد قانون اساسی را در سه دوره تاریخی افغانستان ( دوره سلطنتی مشروطه، دوره کمونیستی و دوره جدید ) با استفاده از روش اتفاق جان استوارت میل مورد مطالعه و پژوهش قرار داده و روابط علی موجود را تبیین می نماید. در این رساله با استفاده از الگوی عوامل موثر بر تغییر قانون اساسی در تلفیق با مباحث وابستگی و وضعیت پسا- استعماری به عنوان چارچوب نظری پژوهش استدلال می گردد که سه عامل بی ثباتی دولت، توزیع نامتوازن قدرت و منابع و سطح پایین دموکراسی، خود در وهله ی نخست از مقوله وابستگی و وضعیت پسا استعماری متأثر بوده و سپس بر تغییر و تعدد قوانین اساسی در افغانستان تأثیر گذار بوده اند .
یدالله هنری لطیف پور عباس منوچهری
مطالعه«عرفان» به عنوان یک سنت کهن و ریشه دار و تأثیر گذار در تاریخ فکر و فرهنگ و حیات اجتماعی ایران و به ویژه نسبتِ آن با «اندیشه سیاسی» از موضوعات مهم و متنازع فیه در میان محققان بوده است. برخی از محققان با ابتناء بر مقومات و مبادی نظری و معرفتی عرفان، قائل به نسبتِ امتناع بین عرفان و سیاست بوده و هرگونه امکانِ استنتاج و تولید اندیشه سیاسی و مدنی را از اندیشه عرفانی منتفی و اساسا عرفان و سیاست را متعلق به دو پارادایم و ساحت فکری متعارض و قیاس ناپذیر دانسته اند. از این رو فهم سرشت و ماهیت «عرفان» به عنوان بخش مهمی از میراث فکری ایران و ارزیابی نسبت آن با «اندیشه سیاسی» وتبیین و ایضاحِ قابلیت و ظرفیت آن در تأسیس اندیشه سیاسی هنجاری و فضیلت مدنی هدف اصلی این پژوهش است. بر مبنای درکی از اندیشه سیاسی هنجاری که غایت آن دستیابی به معیاری برای خوب یا درست زیستن از طریق سامان و مناسبات نیک است، مدعای این جستار آن است که مطالعه عمیق سنت عرفانی در سده های میانی ـ با تأکید بر آثار اندیشمندان و عارفان بزرگی چون مولانا و سنایی ـ بیانگر این مهم است که عرفان به مثابه نوعی از خودآگاهی که جوهره آن عشق به خداوند و حقیقت هستی و محبت و حس همدلی و تفاهم و همبستگی با همه موجودات به عنوان آیات وجلوه ها و مظاهر حق و «دغدغه ی دیگری» داشتن است، دارای ظرفیت و امکان پرداختِ الگویی نظری از فضیلت مدنی و به تبع ِآن الگویی از زیست مدنی و اجتماعی است. برخلاف دیدگاههایی که عرفان را نافی وجود «فرد» انسانی و یا منادی و مروج تفرد و تنزه طلبی و گوشه گیری و انظلام دانسته اند، جوهر عرفان در وجه انسانی و انضمامی آن مدارا و «دیگر دوستی» و به تبعِ آن تحکیم «همبستگی» و «تفاهم» بین انسان ها است. برای مواجهه با آثار عرفانی مولانا و سنایی و فهم درست آنها، از رهیافت متنی و روش عقلی تفسیری استفاده می گردد.
رحمت مهدوی عباس منوچهری
آزادی یکی از قدیمی ترین مفاهیم در تاریخ اندیشه های سیاسی است؛ که تاکنون نسبت به آن واکنش های مختلفی از سوی اندیشمندان مختلف انجام شده است. جدا از این اندیشمندان، نظریه پردازان مختلفی هم بودند که با استفاده از آرای اندیشمندان به تبیین آن در قالب نظریه های مختلف نموده اند. هدف پژوهش حاضر نیز این است که با استفاده از نظریه های آزادی به تبیین اندیشه ی شهید بهشتی در مورد آزادی بپردازد. آرای شهید بهشتی در مورد آزادی را به دلیل اینکه وی یکدسته موانع بر سر فعالیت های فرد به خاطر رعایت مبانی اسلامی و همچنین محدود بودن اهداف فرد در قالب یک جامعه ی اسلامی قرار می دهد؛ نمی توان به ترتیب با استفاده از نظریه ی آزادی منفی و مثبت برلین تبیین کرد. بدلیل اینکه آزادی در اندیشه ی شهید بهشتی به معنای رهایی از نادانی، جهل، خرافات، فقر، قیود طبعیت، داشتن حق انتخاب و آگاهی است؛ نظریه ی مناسب برای تبیین اندیشه ی وی نظریه ی آزادی مترقی کرنستون است؛ که قرابت و نزدیکی بیشتری با این نظریه دارد.
ایوب حسن پور عباس منوچهری
امروزه در کنار سرمایه های انسانی و اقتصادی، سرمایه دیگری به نام "سرمایهاجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفته است. "سرمایهاجتماعی"، یا بعد معنوی یک اجتماع، میراثی تاریخی است که از طریق تشویق افراد به "همکاری" و "مشارکت" در تعاملات اجتماعی، قادر است به حل میزان بیشتری از معضلات موجود در آن اجتماع، فائق آید و حرکت به سوی رشد و توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را امکان پذیر سازد. "سرمایه اجتماعی" از جمله نظریاتی است که در چند دهه اخیر توسط کسانی همچون: بوردیو، کلمن، و پاتنام مطرح شده است. با وجود اینکه این نظریه به لحاظ تدوین نظری، جدید است، عناصر و مفاهیم تشکیل دهنده آن همواره از زمانهای دور مورد توجه اندیشمندان، ادبا، و صاحب نظران بوده است. آنچه را در "سرمایهاجتماعی" مطرح شده می توان در اخلاق سنتی هم دید. در اخلاق سنتی می توان مفاهیمی همچون، اعتماد، دوستی، فتوت، صداقت، جوانمردی، آزادگی، اعتدال، ایثار، تربیت، و...را دید که همانند سرمایهاجتماعی، باعث افزایش "اعتماد"، "همکاری" ، "مشارکت" بین افراد و گروهها می شوند. سعدی به عنوان یکی از نمایندگان فکری در حوزه اخلاق سنتی، از جمله کسانی است که می توان در آثار وی مبانی و عناصر "سرمایه اجتماعی" را یافت. در این پژوهش مفاهیم صداقت، اعتدال و تربیت در اندیشه سعدی انتخاب شده و ارتباط آنها با "سرمایهاجتماعی" مورد بررسی قرار گرفته است، نتیجه این پژوهش تائید این فرضیه است که مولفه-های نظریه "سرمایهاجتماعی"، در اخلاقیات سنتی، از جمله در آثار سعدی مورد تاکید بوده است.
صادق میرویسی نیک عباس منوچهری
این تحقیق درصدد است با روش تحلیلی تفسیری و در چارچوب اندیشه سیاسی به بررسی مهمترین مفروضات نظری«رویکرد قابلیتی» آمارتیاسن و آثار و نتایج آن در حوزه عدالت جنسیتی بپردازد. در اینجا بیان می¬شود که فهم توسعه و آثار آن در حوزه عدالت و برابری را نمی¬توان از مبانی نظری و فلسفی نهفته در آن جدا نمود. معمولاً این مبانی و نحوه نگرش آنها به انسان، جامعه، آزادی و سعادت، بر روش¬ها و استراتژی¬های توسعه اثر گذاشته و نتایجی را به همراه می¬آورند. در همین زمینه بررسی جنسیتی نظریه¬های توسعه و مبانی فلسفی آنها به عدالت حاکی از نارسایی رویکردهای توسعه در زمینه مسائل زنان و موانع جنسیتی آنها در برخورداری از فرصت¬ها و منابع واقعی زندگی است. این رویکردها یا نگرش انفعالی و رفاه محور به زنان دارند و یا با تلقی انتزاعی از آزادی و فرصت برابر از توانمندی آنها غافل می¬شوند. رویکرد قابلیتی و توانمندی که مبنای رویکرد انسانی آمارتیاسن به توسعه است در این زمینه چشم انداز جامعی را پیش روی ما می¬گذارد. سن با پیوندی که میان آزادی، عدالت و دموکراسی برقرار می¬کند، عاملیت بخشی به زنان را محور توسعه قرار می¬دهد. در این رویکرد، توسعه در درجه نخست باید با تمرکز بر توانمندسازی زنان آزادی¬های ابزاری آنها را محقق سازد و در مرحله بعد شرایط مناسب بیرونی را برای ابراز وجود و قدرت انتخاب¬گری آنها فراهم نماید. واژگان کلیدی: توسعه، عدالت، عدالت جنسیتی، توسعه انسانی، قابلیت، آزادی، توانمندی
فرید خاتمی عباس منوچهری
این پژوهش در زمینه اندیشه اجتماعی-سیاسی ایران معاصر و با رویکردی مبتنی بر مطالعات فرهنگی صورت گرفته است. تاکید بر اولویت عوامل فرهنگی، به ویژه اندیشه پردازی اجتماعی-سیاسی در چنین مطالعاتی به معنی نادیده گرفتن نقش عوامل ساختاری و عینی در حوزه های "سیاست- قدرت" و "اقتصاد- کار" نیست، بلکه از طرفی به دلیل محدودیت های پژوهشی و همچنین آثار ارزشمندی است که در این زمینه ها وجود دارد و از طرف دیگر علاوه بر تاکید بر نقش میانجی حوزه "فرهنگ– زبان" برای حوزه های دیگر، خلاقیت فکری اندیشه پردازان معاصر را در مسیر مدرنیته ایرانی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل ساختاری تغییر و تحول وجود اجتماعی برجسته ساخته است. موضوع اصلی این رساله «تبیین مفهوم "پراکسیس" در نظریه بازگشت به خویشتن علی شریعتی» است؛ مسئله مندی یا پروبلماتیک جریان فکری بازگشت به خویشتن در نزد صاحب نظران و ضرورت مطالعه آن به واسطه رویکردی انتقادی و مبتنی بر پراکسیس، که در اینجا به عنوان محور اصلی مطالعه اندیشه اجتماعی-سیاسی در نظر گرفته شده است، پیش از هر چیز اقتضا می کرد که بستر اندیشه پردازی معاصر ایران به واسطه رهیافت رئالیسم انتقادی مورد توجه قرار گرفته و دوره های مختلف آن به صورت فرآیند تاریخی مبتنی بر تداوم و گسست همزمان در نظر گرفته شود. پس از انجام چنین ضرورتی ترسیم جایگاه محوری نظریه بازگشت به خویشتن در سیر کلی اندیشه پردازی شریعتی مورد توجه قرار گرفته است. این موضوع به واسطه تلفیقی که از نوع شناسی اندیشه او با اولویت های نظری و عملی فعالیت هایش به دست آمده، انجام شده و نهایتاً به مقومات سه دستگاه فکری "ایدئالیسم ذهنی" (48-1343)، "ایدئالیسم عینی" (50-1348) و "پراگماتیسم ارزشی" (56-1350) در اندیشه او اشاره شده است. علی رغم تشابه موضوعات و محوریت نظریه بازگشت به خویشتن در دوره های مختلف اندیشه پردازی او آنچه این دستگاه های فکری را از یکدیگر متمایز ساخته، علاوه بر تغییر ترکیب مقومات و چارچوب های فکری اش در زمینه های "هستی شناسی-انسان شناسی" و "معرفت شناسی-روش شناسی"، استفاده از الگوهای مختلف دیالکتیکی در اندیشه پردازی او است. این الگوهای مختلف به ترتیب بر اولویت پراکسیس نظری بر مبنای فهم و شناخت، تجدید حیات یا رنسانس اسلامی با هدف ایجاد مکتبی آگاهی- رهایی بخش و نهایتاً بر اولویت پراکسیس عملی به منظور ایجاد ایدئولوژیی نجات بخش (رهایی+ رستگاری) تاثیر گذاشته است. متون اصلی ای که شریعتی در آنها مستقیماً نظریه بازگشت به خویشتن خود را مطرح ساخته است نیز در انطباق با سیر کلی اندیشه پردازی اوست؛ بنابراین علی رغم توجه وگرایش اولیه اندیشه او به مبانی تئوریک رابطه دیالکتیکی "من" و "دیگری" که بر اساس مفاهیمی چون خویشاوندی، امانت، دوستی، ارادت، تعارف، بازشناسی و ... که بر اساس قرائتی وجودگرایانه از مذهب و عرفان می توانست مبنایی برای طرح نظریه شهروندی به عنوان پراکسیس هستی شناسانه و راه حلی بیناسوژه ای(intersubjectivity) باشد؛ وی از طرفی با محدود ساختن این رابطه به حوزه مذهب و عرفان و از طرف دیگر با محوریت بخشیدن به مفاهیمی چون"استعمار"، "ایدئولوژی" و "روشنفکر" از گسترش این رابطه به سطحی فروملی اجتناب ورزیده و با رویکردی تقلیل گرایانه به سیاست نهایتاً پراکسیس را در نظریه بازگشت به خویشتن خود به سطح حادثی (actual) عمل فرو کاسته است.
سعید ملک تبار فیروزجایی عباس منوچهری
در این پژوهش، ابعاد تحقق مفهوم شهروندی در شورای شهر تهران، بر اساس الگوی شهروندی گفتگویی هابرماس، مورد تحلیل تطبیقی قرار گرفته است. هابرماس با طرح نظریات کنش ارتباطی و اخلاق گفتگویی و نیز پرداختن به زیست جهان و حوزه عمومی، فلسفه سیاسی گفتگویی خود را چارچوب بندی کرده است. نظریه شهروندی گفتگویی هابرماس نیز، از دل فلسفه سیاسی وی استخراج می شود که گفتگو و مباحثه میانشناسانه جهت حصول تفاهم و توافق، در یک حوزه عمومی گفتگویی ـ دموکراتیک، محور آن را تشکیل می دهد. از سوی دیگر، شورای شهر تهران نیز، که شور و گفتگو برای اداره امور شهر و قانون گذاری در موضوعات شهری را در بر می گیرد، بر شاخص مشورت و مباحثه تأکید دارد که از آیین نامه داخلی و نیز، نحوه مذاکرات اعضای شورای شهر تهران قابل استنتاج می باشد. پژوهش حاضر با توجه به مولفه های کلیدی شهروندی گفتگویی هابرماس و نیز آیین نامه و نحوه مذاکرات اعضای شورای شهر تهران، با «رویکردی اندیشه ای» درصدد تحلیل تطبیقی ابعاد تحقق مفهوم شهروندی گفتگویی هابرماس در شورای شهر تهران می باشد، تا مطابقت یا عدم مطابقت شورایی و گفتگویی بودن شورای شهر تهران با شهروندی گفتگویی هابرماس مشخص گردد.
لقمان کریمی مصطفی یونسی
اندیش? سیاسی ماهیتاً هنجاری است. از این رو، همواره در پی ارائ? بدیل و دستیابی به معیاری جهت رسیدن به زندگی نیک است. یکی از دلالت های هنجاری اندیش? سیاسی، نظری? شهروندی است که از یک طرف به تنظیم حقوق/ تکالیف متقابل شهروندان و زمامداران می پردازد و از طرفی هم چارچوبی برای تعامل افراد درون جامع? مدنی فراهم می کند. از این نظر، با ساحتی که سیاست در آن جریان دارد در ارتباط است. امر سیاسی که به چیستی سیاست و جنب? هستی شناختی آن می پردازد، به عنوان یکی از دلالت های تبیینی اندیش? سیاسی، در ارتباط تنگاتنگ با نظری? شهروندی قرار دارد. بر این اساس، این تحقیق در پی برقراری نسبتی بین فهم از چیستی امر سیاسی با نظری? شهروندی به عنوان بدیل هنجاری اندیشه در ساحت سیاست می باشد
مرتضی رفیعی زاده جوینانی عباس منوچهری
این تحقیق در پی آن است تا با روش «توصیفی – تحلیلی» و در چارچوب اندیشه سیاسی به بررسی رابطه «آزادی» و «عدالت» در آراء آمارتیا سن و نتایج آن در حوزه «اخلاق توسعه» بپردازد.همانطور که اندیشه سیاسی وجهی هنجاری دارد ،«اخلاق توسعه» که آمارتیا سن در چارچوب آن نظریه پردازی کرده است نیز از وجه هنجاری برخوردار است.
صفورا مزاری عباس منوچهری
چکیده ندارد.
ایرج رنجبر عباس منوچهری
چکیده ندارد.
مسلم عباسی عباس منوچهری
چکیده ندارد.
لقمان کریمی مصطفی یونسی
چکیده ندارد.
محمدمهدی امیری صفت علی رضا حسینی بهشتی
در سنت فکری لیبرال دو رویکرد عمده نسبت به نقش دولت در ترویج یا عدم ترویج زندگی نیک (خوب) در عین وفاداری نسبت به وجوهِ مختلف تکثر وجود دارد. این دو رویکرد عبارت است از رویکرد خنثی گرایانه و رویکرد کمال گرایانه. خنثی گرایان خواستار بی طرفی و خنثی بودن دولت در مواجهه با تعاریف مختلف و رقیب درباره ی زندگی خوب و نیک هستند. در آن طرف بحث، کمال گرایان هستند که خنثی بودن دولت را نا ممکن و حتی مضر به اصول لیبرالیسم و جوامع متکثر می دانند و آن را در روش و ماهیت نقد می کنند. پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی مفهومی رویکرد های خنثی گرا و کمال گرا، استدلال های این دو رویکرد را درباره ی نقش و کارکرد دولت در باب زندگی نیک بررسی و مقایسه کرده و با در نظر گرفتن اصول حاکم بر لیبرالیسم، پاسخ های منسجم تر را بسنجد. برای این منظور ابتدا تاریخ مفهومیِ چنین بحثی در غرب را بررسی کرده تا ریشه های چنین بحثی آشکار شود، آن گاه به بررسی اصول لیبرالیسم و سپس مواضع خنثی گرایان در رابطه با دولت و نسبت آن با ترویج زندگی خوب پرداخته ام. در نتیجه گیری پژوهش، موضع منسجم تر از نظر خود را توضیح داده ام.
یاشار جیرانی علیرضا حسینی بهشتی
سر آیزایا برلین، فیلسوف سیاسی و تاریخ نگار اندیشه، یکی از اندیشمندان تاثیرگذار سیاسی قرن بیستم در دنیای انگلیسی زبان می باشد. او مولف دو نظریه معروف در مورد آزادی (مثبت و منفی) و پلورالیسم ارزشی است. این دو مفهوم، و رابطه آنها با یکدیگر، یکی از کلیدی ترین مسائل را در اندیشه لیبرالی معاصر شکل بخشیده اند. برلین در صورت بندی اش از پلورالیسم ارزشی از یک سو، به تکثر تقلیل ناپذیر ارزش ها و نبود هیچ فرا روایتی برای قضاوت بین آنها تاکید دارد، اما از سوی دیگر برلین در صورتبندی اش از مفهوم آزادی، آزادی منفی را به عنوان یک ارزش جهانشمول که نسبت به بقیه ارزشها برتری دارد به رسمیت می شناسد. در این تحقیق تلاش براین بوده است که به بررسی رابطه مشکل ساز این دو مفهوم در اندیشه آیزایا برلین پرداخته شود. این کار از طریق تبیین دقیق هرکدام از مفاهیم، و سپس سنجش رابطه آنها انجام شده است. این تحقیق سعی داشته است با سنجش انسجام درونی ادعاهای برلین در مورد رابطه این دو مفهوم، قدمی در راه شناخت آرای آیزایا برلین، و هم قدمی در مسیر حل رابطه مشکل ساز دو مفهوم مذکور بردارد.
مجتبی روستایی عباس منوچهری
چگونگی فهم ایرانیان از مفاهیم سیاسی مدرن در عصر مشروطه، موضوع پر مناقشه ای است که شناخت بهتر این دوره ی تاریخی را ممکن می گرداند. چهار مفهوم «حق»، «قانون»، «دولت» و ملت در این میان، و چگونگی فهم آنها توسط ایرانیان از اهمیت ویژه ای بر خوردار می باشد. طرح این مفاهیم در سفرنامه ها، برنامه های عملی مصلحان درباری و افکار و آثار روشنفکران این عصر، به آشنایی ایرانیان با این مفاهیم می انجامد. در این زمینه است که شعر عصر مشروطه به ظهور می رسد، این شعر خود بیانگر فهم عامه ایرانیان از مفاهیم سیاسی مدرن در این عصر می باشد.
سید محسن علوی پور عباس منوچهری
"دوستی" از جمله مقولاتی است که در تاریخ اندیشه ی سیاسی، همواره جایگاه ویژه ای را خود اختصاص داده است. این مقوله از دیرباز با مقولات دیگری چون عدالت، برابری و برادری پیوند داشته است و در ساخت جامعه ی آرمانی مورد نظر اندیشمند سیاسی مورد توجه بوده است. البته این مانع از آن نیست که اندشمندان سیاسی نظرات متفاوت و حتی متعارضی در این زمینه داشته باشند. "دوستی" در یونان باستان و روم و در سنت اندیشه ای آن، امری ممدوح و مورد ستایش بوده است. در این سنت، ارسطو جایگاه ویژه ای دارد و چنان که آثار او نشان می دهد، دوستی برای وی فضیلتی فراتر از فضایل دیگر نظیر عدالت بوده است. دوستی رکن اصلی تشکیل جامعه در نظر ارسطو است و در صورت فقدان آن، اجتماع افراد در کنار یکدیگر را نباید "جامعه" خواند، چرا ک.....
عاطفه سالاری عباس منوچهری
موضوع و هدف اصلی این پژوهش رابطه ی بین "تشخیص درد" و "وضعیت بدیل" در اندیشه دکتر علی شریعتی، روشنفکر معاصر ایرانی بود. پس از بررسی چیستی اندیشه سیاسی این نتیجه حاصل شد که؛ برخی از تحلیل گران اندیشه سیاسی از جمله اسپریگنز که مبنای کار ما در این پژوهش در بررسی اندیشه شریعتی است، نظریه سیاسی را مترادف با اندیشه سیاسی قلمداد نموده اند؛ با توجه به این بحث و با ابتناء به مدل اسپریگنز، شریعتی با وجود اندیشه ورز بودن "نظریه پرداز"ی سیاسی است که با نگاهی رادیکال انسان و اجتماع خود را مورد کنکاش قرار می دهد. و به دنبال یافتن راه حلی انقلابی برای وضع موجود و ارائه ی وضعی بدیل و ایده آل است. شریعتی الیناسیون و ازخودبیگانگی را به عنوان بحران جامعه امروز بشری و از جمله ایران معرفی می کند. او یک نظریه پرداز رادیکال و خوش بین به ذات انسان است، که ریشه ی مشکلات و نابسامانی-های پدید آمده را ناشی از عوامل مصنوعی و ساخته های دست بشر می داند. و استعمار، استبداد، استثمار و استحمار را به عنوان علل اصلی بحران الیناسیون در بین مردمان جهان سوم و جوامع اسلامی از جمله ایران معرفی می کند. شریعتی در بررسی علل الیناسیون صرفاً به عقب ماندگی اقتصادی نمی اندیشد بلکه نگران از دست رفتن روح خدایی انسان به عنوان مظهر آزادی، آفرینندگی و آگاهی در دوره ی جدید است. بنابراین مفهوم بحران در نظر او دو جنبه دارد یکی عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی و دیگری از دست رفتن روح خدایی انسان جدید است. از آنجایی که شریعتی به عنوان یک نظریه پرداز رادیکال و خوش بین به انسان، تحولی انقلابی را برای تغییر وضع موجود در جامعه طلب می کند، بنابراین به معرفی جامعه و انسان ایده آل می پردازد. به نظر او، اسلام شیعی احیاء شده جامعه ی ایده آلی را به وجود می آورد که؛ دارای سه بعد "عرفان،برابری و آزادی" است. و قادر خواهد بود که در این زمانه که روح انسانی در تکاپوی یافتن راهی برای رهایی است. اشکال موجود سلطه را از بین ببرد و انسان از خود بیگانه را به خویشتن حقیقی خود بازگرداند.
علی گلیانی عباس منوچهری
مشروعیت سیاسی در تمام دوران های مختلف بر صور گوناگون و به عنوان کیفیت حکومت حاکمان در ارتباط با فرمانبرداران، مطرح بوده و به مقتضای شرایط تاریخی دستخوش تحول گردیده است . این مفهوم در طول تاریخ اندیشه سیاسی با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظام ارزشی حاکم، منضم به دیگر مفاهیم سیاسی مطرح شده، پس از قرون وسطی در قالب مباحث مربوط به تشکیل دولت ، رضایت و قرارداد اجتماعی بیان گردیده است . در این رساله ابتدا موضوع بحران مشروعیت و ابعاد گوناگون آن را مورد بحث قرار گرفته و به منظور تبیین رابطه میان بحران مشروطیت و بی ثباتی سیاسی، با ارائه نظریات برخی از دانشمندان، بحران مشروعیت در جوامع سرمایه داری پیشرفته، کشورهای در حال توسعه، مدل کمونیستی و نقش آن در پیدایش زمینه های بی ثباتی که رابطه مستقیمی با ضعف مشروعیت دولت ها دارد، بررسی گردیده، سپس به موضوع اصلی پایان نامه یعنی بوجود آمدن زمینه های بی ثباتی در رژیم پهلوی از سال 1332-1357 و وقوع انقلاب اسلامی پرداخته شده است . آنچه در این رساله مورد تاکید قرار گرفته، این است که رژیم پهلوی به دلیل ناسازگاری و عدم انطباق با قواعد مستقر، ناتوانی در توجیه قواعد قدرت از طریق ارجاع به باورها و اعتقادات مشترک و ناکارآمدی در جلب رضایت مردم دچار ضعف مشروعیت گردیده، زمینه های بی ثباتی را فراهم نموده است .
علیرضا جهاندی عباس منوچهری
در فرآیند توسعه سیاسی برخی از عوامل موجب شتاب بخشیدن به جریان شکل گیری نهادهای قرار دادی غیرشخصی ( نهادهای مدنی ) در درون جامعه می شوند و برخی از عوامل به مثابه مانعی بر سر راه شکل گیری این نهادها عمل می کنند . به نظر می رسد ساختار پاتریمونیالیستی قدرت در ایران بنا بر خصوصیات ذاتی آن به شکل اصلیترین مانع بر سر راه شکل گیری این نهادها عمل کرده باشد. در این نوشتار سعی ما بر آن خواهد بود تا نشان دهیم که چگونه ویژگیهای ساختار پاتریمونیال موجب ایجاد نوع خاصی از الگوی رفتار اجتماعی در درون جامعه ایرانی گردیده است که از آن بعنوان روابط حامی - پیرو یاد می کنند . ویژگیهای فراقانونی این روابط و اتکا آن بر روابط شخصی این الگوی رفتار اجتماعی را مبدل به یکی از اصلیترین موانع بر سر راه شکل گیری نهادهای قراردادی غیر شخصی می کند.
غلامرضا شول عباس منوچهری
این پژوهش به بررسی مفهوم آزادی از دیدگاه دو اندیشمند مذهبی، آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان، از اندیشمندان معاصر ایران می پردازد. در آرا طالقانی و بازرگان آزادی یک مفهوم کلیدی و پایه و اساس فکری آنها محسوب می شود. از نظر آن دو آزادی ناشی از حقوق الهی می باشد برخلاف مکتب لیبرالیسم که آزادی را ناشی از حقوق طبیعی می داند. بطور کلی آزادی در آرای آنها (طالقانی و بازرگان) رهایی از قید رقیت و استبداد است در حالیکه آزادی لیبرالی در برابر ((آزادی از)) مطرح می باشد. آن دو متفکر آزادی را به طور عمده با دادن وجهه مذهبی در مقابل استبداد مطرح کرده اند. از نظر این دو، آزادی تنها توسط قانون مشروط و محدود می شود اما قانون مورد نظر آنها، قانون الهی است. در اندیشه آن دو آنچه به انسان آزادی واقعی می دهد و انسان را رهایی می بخشد قوانین الهی می باشند. طالقانی آزادی را یکی از لوازم ضروری حیات می داند و آن را به عنوان موهبت الهی و مسیری جهت رسیدن به اهدافی دیگر نظیر کمال و عدالت و تقرب به خداوند می داند. بازرگان نیز آزادی را بعنوان هدیه الهی و اساس اندیشه آدمی برای رسیدن به اهدافی متعالی تر چون عدالت و خلیفگی و تقرب و ذات خداوند می داند. در آرا طالقانی و بازرگان، خودمختاری انسان طرح شده و هر دو متفکر به آزادی از جنبه مثبت (به معنای امروزی) می نگرند.
حسین جمالی عباس منوچهری
از بررسی آثار سیاسی کانت این نتیجه به دست می آید که خرد در همه وجوه تفکر کانتی، از جمله تفکر سیاسی، از محوریت برخوردار است. اندیشه ورزی کانت در حوزه سیاست ((خرد محور)) بوده و نظم سیاسی او بر بنیاد آن استوار می شود. بدین نحو، مطالعه سیاست از نظر کانت، در گام نخست، معطوف به خرد می شود. به عبارت دقیق تر، شناخت خرد کانتی بر شناخت نظم سیاسی او تقدم پیدا می کند. در تحلیل خرد از منظر کانت، این ایده حاصل می شود که خرد، به عنوان نقطه عزیمت، با مقوله ((امرمطلق)) به حوزه سیاست نظر می افکند؛ یعنی خرد در قالب متافیزیک اخلاق، و از طریق مقوله امر مطلق، تمهیدگر مبنا برای سیاست می شود. در نتیجه می توان گفت: ((امر مطلق)) بر اساس خردکانتی، برای نظم سیاسی او ((مبنا)) می شود. این مقوله در خرد کانتی، به مقولات دیگری چون ((انسان غایت فی نفسه))، آزادی، خصلت ذاتی خرد)) و ((استقلال و خود آیینی اراده)) می انجامد که آنها نیز همچون امر مطلق، هدایت کننده خرد در قلمرو سیاست اند. نظم سیاسی عقلانی کانت در پرتو این مقولات شکل می گیرد و عقلانی بودن سرشت آن است. این نظام سیاسی عقلانی بر عقلانی کردن قدرت بر پایه آزادی و حقوق اساسی انسان استوار است. نظم سیاسی عقلانی کانت که مبتنی بر محدود کردن قدرت بر این دو پایه است، یک نظم دمکراتیک است؛ زیرا دموکراسی، حداقل از کی منظر، محدودیت قدرت به منظور حفظ آزادی و رعایت حقوق اساسی انسانی است. بدین ترتیب، کانت با ضابطه مند کردن خرد مدرن با واسطه امر مطلق، نظم سیاسی عقلانی را تنها در شکل دموکراتیک آن محصور کرد و نظریه ها و نظامهای سیاسی اقتدارگرا در ردیف نظامهای غیرعقلانی قرار داد. پس، اندیشه سیاسی کانت، این نتیجه را آشکار می کند که خرد (مدرن کانتی) به نظم دموکراتیک حکم می کند.
مهدی براتعلی پور عباس منوچهری
یکی از مهمترین ومتاخرترین نظریات در مورد رابطه دولت و جامعه، نظریه حوزه عمومی است این نظریه وضعیت موجود را در جوامع مدرن بحرانی دانسته و خروج از آن را تنها از طریق به رسمیت شناختن سه حوزه متمایز اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ممکن می داند. حوزه اقتصادی، علایق خصوصی و جزئی افراد در تمامی فعالیت های آنها را بر جهت کسب منافع شخصی شامل می شود. در مقابل، حوزه سیاسی به اداره علایق کلی و انضمامی افراد که به شکل قدرت عمومی نمایان می شود. ارتباط پیدا می کند. در حد فاصل میان این دو حوزه، حوزه عمومی قرار دارد. این حوزه به مجموعه ای از کنش ها و نهادهای فرهنگی اطلاق می شود که این امکان را به افراد می دهد تا فراتر از منافع خصوصی و جزئی و فارغ از دخالت قدرت دولتی درباره مسایل کلان و عمومی و اظهار نظر و بحث و گفتگوی آزاد پرداخته و از این طریق به اجماع، توافق و علایق کلی و انضمامی دست یابند.این رساله به بهره گیری از مبنای تئوریک بالا به بررسی رابطه موجود بین نگرش های سیاسی، دینی کنون ایران در مورد حوزه عمومی و جدال فضیلت و آزادی می پردازد. بر این اساس، پرسش اصلی این است که محور اصلی تمایز بین نگرش های سیاسی - دینی کنونی ایران در مورد حوزه عمومی چیست؟ در فرضیه پیشنهادی، محور این تمایز تقابل غایت گرایی - انسان گرایی، اخلاق گرایی - حقو گرایی و ساختار اجتماعی - سیاسی عمومی - ساختار اجتماعی - سیاسی افقی دانسته شده است. بدین ترتیب، این پژوهش نخست در مرحله توصیف، امکان و عدم امکان حوزه عمومی را در هر یک از نگرش ها مورد بررسی قرار می دهد و سپس در مرحله تبیین، چرایی آن را در جدال فضیلت و آزادی جستجو می کند. بر این اساس، این پژوهش حول سه نگرش فضیلت مدار، آزادی محور و گزینشی - ترکیبی سازمان یافته است.