نام پژوهشگر: مجید پیرهادی
مجید پیرهادی صمد دیلمقانی موحد
این پژوهش که به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم پ م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون می پردازد، بر پایه ی پرسشی اساسی است. پرسش این است که آیا کار یک فیلسوف با سیاست دوران او آمیخته است؟ این پرسش خود، در برگیرنده پرسش های دیگری نیزمی باشد، و همچنین نیازمند به بررسی های گسترده ای است. از این رو ناگزیر به بررسی چندین مولفه اساسی می باشیم. نخست بررسی زمینه های مهمی که سبب بوجود آمدن دوران قرن پنجمپ م شدند. سپس به بررسی جنبه های مهم و گوناگون اجتماعی و سیاسی قرن پنجم پ م پرداخته شده است. این بررسی، به عناصر شکوفایی و رشد جامعه یونانی در قرن پنجم پ م می پردازد. پس از آن بررسی زندگی و زمانه افلاطون آغاز می گردد، تا نشان داده شود که افلاطون خود در چه اوضاع سیاسی و اجتماعی می زیسته و واکنش سیاسی او در برابر کنش های سیاسی و اجتماعی دوران خود، چه بوده است. پس از اینکه زمانه و زندگی افلاطون را بررسی نمودیم، به بخش مهم این پژوهش، یعنی تاثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن پنجم پ م بر اندیشه های سیاسی افلاطون می رسیم. برای درک بهتر این تاثیرات، این فصل را به دو بخش تقسیم نمودیم. نخست بررسی شباهتهایی که در اندیشه سیاسی افلاطون و قرن پنجم پ م دیده می شود. و سپس تفاوتهای اندیشه های سیاسی افلاطون و سیاست و اجتماع این دوران بررسی می گردد. در پایان و در نتیجه گیری، بیشتر به همان پرسش آغازین که آمیختگی سیاست و اندیشه فلسفی فیلسوف است، بازخواهیم گشت. از این رو با توجه به اثر جمهوری که میان متافیزیک، اخلاق، تربیت و سیاست، پیوستگی جدا نشدنی برقرار می سازد، و همچنین با توجه به آنچه که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است، می توان سخن کویره را که از دیدگاه افلاطون سخن می گوید در نظر داشت؛ اینکه «به فلسفه و به سیاست پرداختن کار واحدی است.»