نام پژوهشگر: وحید فرزام
وحید فرزام بهروز هادی زنوز
هدف از این تحقیق بررسی نقش انتقال دانش و شایستگ یهای کارآفرین در رقابت پذیری بنگاه های کوچک و متوسط در صنعت کاشی و سرامیک در منطقه میبد در استان یزد میباشد. محقق در پی بررسی گسترش رقابت پذیری در این صنعت با در نظرگرفتن نقش انتقال دانش در استفاده از فنّاوری در زمین ههای مختلف در تولید و مدیریت در تمام محدوده های تجاری به صورتی که نقش سرمایه انسانی نقش مهمتری را ایفا کند، می باشد. در این تحقیق تاثیر ظرفیت جذب دانش، توانمندی های ترکیبی دانش، و شایستگی های کارآفرینانه مدیران بر رقابت پذیری بنگاه های کاشی و سرامیک مورد بررسی قرار گرفت. مدل تئوریکی و الگوهای تحلیلی مناسب با استفاده از روش معادلات ساختاری انتخاب گردید. روابط علّی شناسایی و داده ها با استفاده از شاخص های اندازه گیری ساخته شده که بین 109 مدیر در 42 بنگاه کاشی و سرامیک در منطقه میبد یزد توزیع گردیده، جمع آوری گردید. در نهایت فرضیه های تحقیق به صورت ذیل مطر ح گردید: ظرفیت جذب تأثیر مثبت بر رقابت پذیری دارد توانمندی ترکیب تأثیر مثبت بر رقابت پذیری دارد شایستگی های کارآفرینانه تأثیر مثبت بر رقابت پذیری دارد فرضیه ها مورد آزمون و تأیید قرار گرفت و مدل اصلاحی پیشنهاد گردید. مدل تئوریکی ارائه شده، رقابت پذیری را تابعی از ظرفیت جذب، توانمند یهای ترکیبی دانش و شایستگی های کارآفرینانه از طریق انتقال دانش می داند. مبانی نظری تحقیق با استفاده از نظریه دانش بنیان،نظریه یادگیری، نظریه شایستگی ها از طریق مرور ادبیات ارائه می گردد. به منظور جمع آوری داده های تحقیق پرسشنامه ی مشتمل بر152 سئوال مرتبط با متغیر های شناسایی شده در میان مدیران 42 بنگاه کاشی و سرامیک در منطقه میبد یزد توزیع گردید. تعداد پرسشنامه های توزیع شده 220 می باشد که تعداد 109 پرسشنامه پاسخ داده شده جمع آوری گردید.با استفاده از نرم افزار excell و spss ویراست 17و amosویراست 18داده ها دسته بندی و تحلیل های آماری انجام پذیرفت. در پایان فرضیه های تحقیق مورد تأیید قرار گرفت و الگوی پیشنهادی ارائه گردید و پیشنهاداتی در جهت انتقال دانش در بنگاه های کاشی و سرامیک مطرح گردید
راضیه غلامی حسین مهرابی بشرآبادی
بررسی کارایی بخش های مختلف اقتصادی به خصوص بخش صنعت، همچنین بررسی عوامل تآثیر گذار بر کارایی در این بخش، یکی از مهم ترین مباحث اقتصادی است. روش های مختلفی برای اندازه گیری کارایی فنی به کار می رود که یکی از آن ها روش تحلیل تابع مرزی تصادفی است.در این پژوهش با استفاده از آمار و اطلاعات کارگاه های پنجاه نفر کارکن و بیش تر طی سال های 1373 تا 1390، توابع تولید مرزی تصادفی برای بخش صنعت و بر حسب استان های کشور برآورد شده و با استفاده از این توابع مرزی، میزان کارایی فنی در هر یک از استان ها مشخص شده است. علاوه بر این، اثر نسبت مدیریت و نسبت مالکیت دولتی، همچنین تعداد شرکت ها در هر استان به عنوان سه متغیر محیطی اثرگذار بر ناکارایی این صنایع در استان های کشور بررسی گردید.نتایج حاصل از این پژوهش نشان داده که میانگین کارایی فنی این صنایع در طی این دوره و برای کل استان ها برابر 79.56% است. مدیریت دولتی اثر منفی معنی داری بر کارایی فنی داشته و مالکیت دولتی و تعداد شرکت ها اثر مثبت و معنی داری بر کارایی فنی این صنایع در کشور داشته است.
سمیه حکیمی سیدانی وحید فرزام
مهم ترین چالش پیش روی دولت هاو ملت ها، چگونگی فراهم ساختن غذای سالم و پایدار قابل توجه برای جمعیت رو به رشد بشر خصوصاٌ در کشورهای در حال توسعه است. با وجود پیشرفت در ارتقای کمی و کیفی تولیدات کشاورزی به دلیل عدم تناسب در میزان تولید و رشد جمعیت در کشورهای مختلف، در برخی از نقاط جهان مازاد تولید و در برخی دیگر کمبود مواد غذایی مشاهده می شود. با شناخت روند رشد جمعیت امکان اتخاذ سازوکارهای اقتصادی متناسب در بخش های مختلف جهان میسر می گردد. بهرحال بررسی مسائل مرتبط با امنیت غذایی به بررسی جمعیت انسان و مولفه های مربوط به آن نیاز دارد. در این مطالعه که به روش کتابخانه ای در دوره ی زمانی 1391-1383 انجام شده، به منظور بررسی آثار رشد جمعیت بر امنیت غذایی استان های مختلف کشور، ضمن بهره مندی از مطالعات انجام شده در زمینه امنیت غذایی با استفاده از شاخص کل امنیت غذایی خانوارها و نتایج تفصیلی هزینه-درآمد خانوارهای شهری و روستایی، برآوردی از امنیت غذایی استان های کشور تعیین شده است. پس از محاسبه میزان رشد جمعیت و ضریب جینی به صورت استانی و شاخص تنوع زراعی(شاخص هرفیندال) در طی بازه ی زمانی مورد مطالعه، و همچنین با استفاده از داده های درآمد سرانه خانوار و شاخص قیمت غذا، تأثیر این متغیرها بر امنیت غذایی خانوار مورد بررسی قرار گرفته است.