نام پژوهشگر: طاهره اخوان
طاهره اخوان محمد علی بصیری
پژوهش حاضر با هدف تشریح نقش ایالات متحده در انقلابهای رز در گرجستان و لاله در قرقیزستان انجام گرفته است. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی است. بعد از 11 سپتامبر2001 در ایالات متحده سیاست مداخله گرایانه فعال شد و نومحافظه کاران جمهوری خواه از دو روش همزمان برای تغییر در کشورهای هدف در راستای ددموکراسی سازی استفاده کردند. آنها در عراق و افغانستان از روش سخت و نظامی بهره بردند و در مناطقی مثل آسیای مرکزی و قفقاز از روش نرم استفاده کردند. در واقع سیاست استفاده از قدرت نرم ادامه سیاست واشنگتن پس از فروپاشی شوروی در منطقه اوراسیا بود که به طور سنتی منطقه تحت نفوذ روسیه محسوب می شد. دو کشور قرقیزستان و گرجستان که در این پژوهش انتخاب شدند با انواع مشکلات داخلی روبرو بودند. هر دو کشور از بحران هویت ، مشروعیت ، کارآمدی و بحران توزیع رنج می کشیدند. در شرایط گذار به دموکراسی از توسعه نامتوازن ضربه خوردند. حکومت اقتدارگرای آنها در عین حالیکه درصدد قبضه کردن قدرت و ثروت کشور بودند، عناصری از حکومت دموکراتیک مثل فضای باز رسانه ای ، فعالیت سازمانهای غیر دولتی ، تشکلهای دانشجویی و ... را نیز دارا بودند. این فضای دو گانه اجازه تشکیل اپوزیسیون شامل دانشجویان ، روشنفکران و بروکراتهای مخالف دولت را می داد. سازمانهای غیر دولتی عربی به خصوص بنیاد سوروس از طریق آموزش مستقیم و غیر مستقیم اپوزیسیون مستعد این دو کشور با صرف هزینه های هنگفت آنها را آماده اجرای تغییر دولت کرد. اپوزیسیون نیز از نارضایتی مردم بر اثر فقر ، فساد و تبعیض بهره برد و انقلاب رنگی کلید خورد. در واقع ایالات متحده بذر انقلاب رنگی را در بستر حاصلخیز کشورهای منطقه اوراسیا پاشید و با دقت با استفاده از روشهای نرم و مسالمت آمیز آن را هدایت کرد. انقلاب های رنگی زنجیروار و سریع در منطقه رخ دادندکه در سال 2003 به گرجستان و سال 2005 به قرقیزستان رسید. هرچند رویکرد دولتهای برکنار شده ضد امریکایی نبود ولی دولتهای حاصل از انقلاب رنگی تمایل بیشتری به غرب داشتند . ابزار ایالات متحده در انقلاب رنگی طیف متنوعی از ابزار سیاسی مثل سفارتخانه های امریکایی تا ابزارهای اقتصادی مثل کمکهای مالی و ابزارهای فرهنگی مثل سازمانهای غیر دولتی و موسسات پژوهشی را در بر می گیرد.