نام پژوهشگر: رضا علیمیرزایی
رضا علیمیرزایی کامران احمدگلی
روابط شهودی آپولونی که در نمایشنامه شیر و جواهر نمود یافته اند در واقعیت دربردارنده روابط خواست قدرت به عنوان ابژه ای برای به رسمیت شناسی و خواست نهیلیسم می باشند که در رویکردهای فمینیستی شخصیت هایی همچون سیدی تبلور می یابند. این رساله همچنین برآن است تا موجودیت موهومی دیالتکیک هگلی خدایگان و بنده را از طریق تحلیل شخصیت های متفاوت این نمایشنامه از جمله لاکانل و باروکا به تصویر کشد و اثبات کند که مولفه های تضاد و تنافر هیچگاه جوهره هیچ نیرویی جز نیروهای واکنشی را تشکیل نمی دهند و چنین مولفه هایی نیز اگر در خدایگان ظهور یابند تنها وجهی فرعی و ثانوی از شخصیت او را تشکیل می دهند. این برده است که همچون لاکانل، تفکر مجرد تناقض را بر تفکر مثبت تفاوت، واکنش را بر کنش، و کینه توزی و حس انتقام را بر تهاجم سازنده غالب می نماید. آنچه لاکانل به عنوان یک برده از باروکا به عنوان ارباب ساخته است در واقع تصویر خود او است در زمانی که خود را در جایگاه اربابی می بیند و در زمانی که پیروز می شود. این رساله همچنین در مقام آن برمی آید تا هنر موسیقی و دیونیسوسی باروکا را در بستر مفهوم ترجیع بند از ژیل دولوز بازتفسیر کند و آن را به کشتی گرفتن باروکا و همچنین مراسم سنتی پس از آن تعمیم بخشد. سرانجام، این رساله می کوشد تا پدیده مدرنیته را در سیاق انگاره های اسطوره ای آن در نمایشنامه جای دهد و روشن سازد که دولت هنری باروکا به چه میزان از خواست قدرت دیونیسوسی فاصله می گیرد.