نام پژوهشگر: غزال خطیبی

در آثار هنرمندان معاصر امریکا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده هنر 1390
  غزال خطیبی   محمد معمارزاده

از اوایل قرن بیستم میلادی و با ظهور عکاسی، سینما و شیوه های بازتولید و تکثیر آثار هنری در برخی جوامع غربی، اهمیت مطالعه و ارزیابی فرهنگ عامه بشکلی بارز خود را نمایان ساخت. در همان دوران، آوانگارد رادیکال به شیوه هایی گوناگون در پی از میان برداشتن مرزهای میان هنر و زندگی روزمره بود. گسترش فرهنگ توده ای مدرن در قرن بیستم از طریق رسانه های همگانی،واکنش های گوناگونی بر انگیخته است. به طوری که گروه های قدرتمند معمولا به فرهنگ توده به دیده تحقیر می نگرند و اغلب در پی اعمال کنترل فرهنگی بر می آیند. بسیاری بر این عقیده اند که دموکراسی به واسطه ی یکسان سازی، ارزش ها و فرهنگ را یکسان می نماید که باعث تنزل ذوق و اندیشه در میان فرهنگ مردمی می شود. از این دیدگاه فرهنگ مردمی هرج و مرجی است که در عصر مدرن پدیدار شده است. در مقابل برخی دیگر معتقد اند، فرهنگ مردمی که هنر پاپ از میان آن بر آمد را باید با سایر فرهنگ ها هم سطح و هم سنگ شمرد. برتری هنرمندان امریکایی به همان اندازه مدیون قدرت اقتصادی کشورشان است که خلافیت و نوآوری هنرمندانش. نمی توان نقش سیاست های فرهنگی وضع شده در ایالات متحده برای معرفی و حمایت از هنرمندان با استعداد را نادیده گرفت. بعد از سال های دهه ی 20 تمام بازیگران اقتصادی برای ظهور یک هنر کاملاً امریکایی وارد صحنه شدند و تا به امروز نیز فعال هستند؛ هنر پاپ با سنت هنرهای زیبا به پیکار می خیزد و اصرار می ورزد که فرهنگ مردم با شکل های انبوهش به اندازه ی هنرهای زیبا اعتبار دارد و همراه با آن به حیاتش ادامه می دهد. امروزه بسیاری از هنرمندان، حتی بیشتر با رویکردهایی انتقادی، هریک به شکلی، فرهنگ عامیانه را دستمایه ی خلق آثار خود قرار داده اند.