نام پژوهشگر: ایمان گنجی
ایمان گنجی شمس الملوک مصطفوی
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه ی بین هنر و سیاست از منظری فلسفی است. اهداف این پژوهش سنجش نظریات مختلف مطرح شده در این رابطه در سه دهه ی اخیر و به خصوص در فرانسه یا اروپا و دست یابی به نظریه ای منسجم برای بحث در باب چنین موضوعی است. به نظر می رسد نظریات این سه دهه از جانب دو سنت ماتریالیسم دیالکتیکی و ماتریالیسم درون ماندگار غیردیالکتیکی چکیده ی بحث ها در این حوزه در طی قرن اخیر و پس از ظهور جنبش های هنری مدرن، آوانگارد و معاصر باشد؛ به این معنا که همه-ی اندیشه ورزان دو سنت یادشده شیوه ی تولید هنری را در تناظر با شیوه ی تولید به طور کلی مورد بررسی قرار داده اند. فرض اصلی دقیقاً مبتنی بر تناظر شیوه ی تولید هنری با ماتریالیسم کلی شیوه ی تولید در جامعه-ی سرمایه داری است. آنچه تحت عناوینی چون انفعال هنرها در تعیین سرنوشت جامعه، بحران هنرها، بحران بازنمایی و پایان ژانرها و سبک های مختلف هنری همراه با زایش مفرط آنها بیان می شود، به بهترین شکل در رابطه ی بین هنر و سیاست پیگیری می شود. ازخلال این پژوهش، چنین به نظر می رسد که سنت ماتریالیسم دیالکتیکی قادر به رصد تحولات عمده ی هنر و اساساً جامعه ی مدرن و شیوه های تولید آن نیست و تنها با روش اندیشه ی درون ماندگاری می توان به این مهم دست یافت. بر اساس تحلیل های مبتنی بر اندیشه ی درون ماندگاری، دیگر تمایزهای کلاسیک بین شیوه ی تولید هنری (خلاقه) با تولید به طور کلی (تولید کالاها یا تولید یدی) وجود ندارد و مفهومِ سوژه ی منفرد هنرمند از دست رفته است. هنر هر چه بیشتر به سوی فعالیتی جمعی، همچون تولید مبتنی بر تعاون پیش می رود.