نام پژوهشگر: بهاره رضانژاد
بهاره رضانژاد اسماعیل بنی اردلان
چکیده: هنر در طول تاریخ و مفاهیم توصیفی تعاریف گوناگونی را داراست، این واژه امروزه مصادیقی همچون نقاشی و موسیقی و رقص و معماری و گرافیک و سینما و تئاتر را به ذهن می آورد اما در گذشته، یعنی کمتر از صد سال پیش، به این معنا به کار نمی رفته است و در معنای کلی فضیلت استفاده شده است. هنر در باور ایرانی با فن و معرفت همراه بوده است؛ اثر این معرفت موجب شده که هنر ایرانی با هنر سایر نقاط دنیا متفاوت باشد. این ایده و باور به صورت نقوش بر آثار هنری جای گرفته اند، از آنجا که هنرمند ایرانی تلاش خود را وقف زیباسازی اسباب و ابزار زندگی روزمره خود می کرده است، به همین علت در این پژوهش، صنایع دستی به عنوان نمونه ای از مصادیق این هنر، که بستری برای نقش بستن عقاید مردمان منطقه ی داشته، مورد پژوهش بوده است. چهار گرایش (حرفه) از هنرهای سنتی و صنایع دستی که در منطقه کردستان رواج دارد، بیش از دیگر هنر های سنتی شاخص است. این هنرها، عبارتند از قالی بافی، گلیم بافی، نازک کاری و ساخت زیورآلات سنتی، چراکه نقوشی که بر این آثار هنری نقش می بندد در میان نقوش سایر نقاط ایران متمایز هستند. به نظر می رسد آنچه که باعث می شود این نقوش یگانه باشند، از مردمی که به خلق آنها اقدام می کنند نشأت گرفته باشد و نیز این نقوش در باور مردم کرد معانی نمادینی را حمل می کند. جهت یافت معانی این نقوش، لازم است منشاء و بازنمود آن بررسی شود؛ مطالعات نشان می دهد، بیش از همه عقاید و باورهای مردم و محیط طبیعی و باورهای اجتماعی مردم است که موجب خلق نقوش بر روی این آثار شده است. در این راستا، سعی بر این است که اولاً مشخص شود هنرمندانی که این نقوش را خلق می کنند چه کسانی هستند و در طول زمان چه اقوامی در این منطقه ساکن بودند و در مرحله ی دوم عقایدی که آنان به آن باور داشته اند شناخته شود تا به این ترتیب معلوم شود که این نقوش سعی در بیان کدام باور و اعتقاد از این قوم داشته اند. برای نیل به این هدف، به ارائه ی نمونه های مستند از نقش مایه های این منطقه و تطبیق آنها بر باورهای قدیم و جدید مردمان کرد، پرداخته شده است. کلیدواژه ها: هنر کردستان، مبانی هنر، تصرف در شکل، هندسه، معنای هنر.