نام پژوهشگر: مریم بهاریه
مریم بهاریه فاطمه شاهرودی
درواقع انسان از بدو ظهور تمدن به دنبال بیان اعتقادات و مقاصد خود بوده است و بدین منظور هنر برترین وسیله برای او محسوب می شود. بوداییان هند و زرتشتیان ایران باستان نیز از این امر مستثنی نبوده و این مسئله با مشاهده آثار هنری آنان به وضوح احساس می شود. نظر به اهمیت و معرفی دو تمدن غالب هند و ایران و اثراتی که دین در طول سالیان سال بر هنرآنان گزارده است. درراستای این امرپژوهش حاضر قصد آن را دارد که مقایسه ای تطبیقی بین دو مفهوم فلسفی، نیروانای بودایی در هند باستان و فرّه ایزدیِ زرتشتی در ایران باستان و در قالب آثار هنری آنان(معماری، نقش برجسته و مجسمه سازی) به انجام برساند. درواقع وجود برخی سوالات ذهنی از قبیل اینکه ماهیت نیروانا و فرّه ایزدی چیست و آیا این دو با یکدیگر تعاملاتی دارند یا خیر؟ و اینکه چه اثراتی بر پیکره هنری خود وارد نموده اند؟ نیرویی برانگیزنده در پیشبرد طرح محسوب شدند. در این بین آنچه ضرورت پیگیری چنین مبحثی را دو چندان می کرد، عدم وجود منابع مناسب از نظر کمی و کیفی بود. نیروانا در اصل مقصد نهایی هر بودایی می باشد و بودا اولین فردی بود که بدین درجه نائل شد. مرتبه ای که در آن انسان ازخواهش های نفسانی که مولود رنج در زندگی او هستند، رها می شود. درمورد فرّه نیز نوری است از جانب اهورامزدا که در انواع گوناگون بوده و کسب بالاترین مرتبه آن از لحاظ ارزشی، یعنی فرّه ایزدی، بستگی به شایستگی فرد دارد. این دو دراصل یک مقصد و مقصود برای پیروان دو دین یاد شده می باشند که خط مشی زندگی خود را برپایه دستیابی به آنان تعیین می کنند. با مشاهده آثار گوناگون دریافتیم که این دو مبحث درقالب برخی نمادها، گاه مشترک بین دوتمدن، در محدوده هنری آنان ظهور کرده اند. همانند چهارتاقی های ساسانی یا استوپاهای بودایی و یا مجسمه های بودای خوابیده یا نشسته بر گل نیلوفر و اهورامزدا با بال های گسترده بر طاق آتشکده ها و یا سینه صخره ها، که همگی حکایت از نفوذ دین در بند بند هنر این دو سرزمین دارند. درخاتمه ذکر این نکته ضروری است که عدم دسترسی به آثار هنری هند از جمله محدودیت های طرح موردنظر بوده و برای کسب نتایج به منابع کتابخانه ای و بازدید میدانی از برخی آثار اکتفا شده است. همچنین از نقطه نظر فنی پژوهش حاضر از نوع موضوعی با استراتژی کیفی و راهبرد تفسیری می باشد.