نام پژوهشگر: علی اصغر خندان

طراحی چارچوب مفهومی خط مشی گذاری عمومی مبتنی بر آموزه های اسلامی (با تأکید بر خط مشی های آموزش عالی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه امام صادق علیه السلام - دانشکده مدیریت 1391
  مهدی ثنایی   علی اصغر خندان

امروزه، سلطه کامل جریان اثبات گرایی در دانش تحلیل خط مشی شکسته شده و از نگاه های فرا اثبات گرایانه نیز به منظور تولید روش و محتوا استفاده می گردد. در واقع ناکارآمدی تکیه انحصاری بر اثبات گرایی، سبب فروریختن هیمنه آن بر تحلیل خط مشی شده و نیاز زیادی به منظور تولید محتواهایی که از این تکلّف روش شناختی خارج شده باشد، قویّاً احساس می شود. پژوهش حاضر در همین راستا، و در پاسخ به ضرورت وجود چارچوب های تحلیل خط مشی عمومی، بویژه با تأکید بر رویکردهای اسلامی تولید شده است. مفاهیم رشد و تربیت از زمره مفاهیم بسیار فراگیر و کلیدی در تعالیم اسلام می باشد که توسط اندیشمندان مختلفی مورد تأکید قرار گرفته است. محقق در این پایان نامه تلاش کرده است تا ماحصل تلاش علمی چند ساله خود را در قالب یک چارچوب مفهومی مبتنی بر مفهوم ربوبیت (به معنای تلاش آگاهانه مربی به منظور تعالی بخشی به استعدادهای متربی) ارائه کند، چارچوبی که کاربردی بوده و آن را بتوان در عرصه های مختلف از جمله در حوزه تحلیل خط مشی به منظور نقد و ارزیابی مورد استفاده قرار داد. چارچوب مفهومی ارائه شده در این پایان نامه از دو بخش اصلی تشکیل شده است: در بخش اول (که حاوی مولفه های این چارچوب است)، نشان داده شده است که آنچه زمینه ساز رشد می شود، «تعامل» مناسب میان دو موجودیت «مربی» و «متربی»، در راستای «غایت تربیتی» است. مربّی از طریق اعمال دو راهبرد اصلی «حمایت» (مانند حمایت همه جانبه والدین از کودکان خود) و «مسئولیت» (مانند واگذاری برخی تکالیف و مسئولیت ها از سوی والدین به فرزندان)، بصورت «تدریجی» و نیز «متناسب با میزان رشدیافتگی متربّی» زمینه توانمندی وی را فراهم می آورد. البته «راهبردها» و «اصول» دیگری نیز وجود دارد که در پایان نامه، به ترتیب اهمیّت و در ذیل حلقه های مختلفی به آنها اشاره گردیده است. بخش دوم این چارچوب مفهومی نیز حاوی دستورالعمل بهره مندی است، به این ترتیب که در طی پنج گام اصلی، توضیح داده شده که چگونه می توان از این چارچوب در مقام نقد و ارزیابی سیاست های مختلف بهره جویی نمود. موردکاوی پایان نامه، خط مشی حوزه «استعدادهای درخشان در آموزش عالی» است که با استفاده از چارچوب ارائه شده، و عمدتاً از منظر انتقادی به آن نگریسته شده است. این ارزیابی نشان داد که بزرگ ترین ضعف این خط مشی آن است که نتوانسته کلیّه سطوح تربیتی را شناسایی، و برای رشد همه آن ها برنامه ریزی کند. در حقیقت وزارت علوم، دانشگاه ها را یک مجری تصوّر کرده که تنها آیین نامه ها و مصوّبات را شناسایی و مصادیق آنها را اجرا می کند، در حالی که دانشگاه ها نیز خود موجودیت هایی هستند که بایستی برای رشد آن ها تدبیر و برنامه ریزی گردد. البته انتقادات به صورت تفصیلی تری مطرح گردیده، در انتها پیشنهاداتی نیز برای اصلاح و ارتقاء خط مشی مذکور ارائه شده است. لازم به ذکر است که این پایان نامه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش نظریه پردازی داده بنیاد با رویکرد گلیزر (نوظهور) صورت پذیرفته است. همچنین ربط و نسبت اصول اساسی این پژوهش با مبانی تفکر اسلامی بررسی و تلاش شده نوعی ابتناء نظام مند ارائه گردد که می توان این رویکرد را «مبناگرایی معرفت شناختی» نامید.

بررسی تطبیقی دیدگاه علامه اقبال لاهوری و استاد مرتضی مطهری درباره احیاء تفکر دینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1387
  بشیراحمد بت   علی اصغر خندان

از دیرباز دغدغه ی احیا فکر دینی جزو دغدغه ها و طرح های اساسی دینداران دین شناس، دلسوزان و تشنگان معرفت ناب و تفکر اصیل اسلامی بوده است. اقبال لاهوری و استاد مرتضی مطهری نیز نمونه های برجسته ای از حلقه متقکران احیاگران و شیفتگان واقعی فکر ناب اسلامی در جهان معاصر به حساب می آیند. آنها درصدد پیرایش و تصفیه تفکر ناب اسلامی از آسیب ها، بدعت ها، کج فهمی ها و نیز در پی توانمند ساختن دین و تعلیمات دینی در تلاطم آراء و تضارب افکار وکاتب گوناگون جهان معاصر می باشند. هردو در صدد پاخگویی به متقضایت زمان و نیازهای اساسی بشر براساس تعالیم نورانی اسلام، و به عبارت دیگر، به دنبال انطباق اصول ثابت تعالیم اسلامی با شرایط متغیر هستند. آنها خواستار احیاء درک و بازخوانی واقعی اسلام و تفکر اسلامی برای احیای جامعه اسامی و مسلمین می باشند. هر دو معتقدند انسان معاصر نیاز به تمدن انسانسازی دارد که جز به تعلیمات اسلامی با چیزی دیگر پیوند نمی خورد. اقبال لاهوری دامنه احیاگری را محدود به تصفیه و خلوص تفکر اسلامی نمی کند. وی از سویی به پیشرفت های علمی جدید بشری که آن را میراث تاراج شده و از دست رفته مسلمانان و حکمت گم شده آنان می داند دلبسته است و از طرف دیگر از جامعه شکست خورده و عقب مانده اسلامی رنج می برد. لذا درصدد بازسازی تفکر دینی برآمده برای بازسازی و احیاء آن مدل تجربه دینی را ارائه می دهد. چون معتقد است در پرتو علم جدید و تجربه دینی بازسازی فکر دینی امکان پذیر است. وی می کوشد تا جایگاه دین و تعلیمات دینی را در جهان معاصر تعیین و تبیین کند. اقبال تجربه دینی اجتهاد عقلانیت دینی روش استقرائی و بسیاری از مفاهیم اعتقادی اخلاقی و اجتماعی را در عرصه احیاگری بازسازی می نماید. قلمرو احیاگری استاد مطهری نیز تنها در تحریف شناسی آسیب شناسی عرصه های مختلف مفاهیم دینی و تفکر اسلامی محدود و خلاصه نمی شود بلکه وی اساسا درصدد ارائه مدل اصلی فکر دینی است. مطهری از سویی تلاش می کند تا برداشت ها تحلیل ها و تأویل های غلط را آشکار سازد و از سوی دیگر با جدیت ستایش برانگیزی سعی می ورزد تا قالب و حتوای واقعی تفکر اصیل خالص ناب اسلامی را روشن و معرفی نماید. با جرأت و بصیرت علمی کم نظیر وارد وادی شبهات شناسی می شود و به پاسخگویی شبه های چالش برانگیز در حوزه های معرفت دینی می پردازد. در پروژه احیاگری استاد مطهری عقل از جایگاه ویژه ای برخوردار است. یعنی عقل یک منبع اساسی و تصفیه کننده فکر اسلامی محسوب می شود. مطهری درصدد احیاء و بازخوانی بسیاری از مقولات و مفاهیم دینی اعم از اعتقادی اخلاقی فقهی اجتماعی و ... است.