نام پژوهشگر: مریم کشمیری
مریم کشمیری میرمهدی سیداصفهانی
پیش بینی قیمت سهام در بورسها از جمله چالش برانگیز ترین مباحث در مقوله پیش بینی می باشد که توجهات بسیاری را نزد سرمایه گذاران ، فعالان ، دست اندرکاران بازار سرمایه و نه تنها همه کسانی که به نوعی با این بازارها در ارتباط می باشد بلکه محققین و پژوهشگران بسیاری را نیز به خود جلب نموده است.در میان این الگوریتم های هوشمند مختلف که در علوم گوناگون جهت پیش بینی به کار گرفته شده اند ، شبکه عصبی مصنوعی جزء الگوریتم هایی ست که بسیار مورد استفاده قرار گرفته و نتایج خوبی نیز از آن حاصل شده است، ولی با وجود اینکه بورسها یا همان بازار های سهام منبعی از داده های گوناگون هستند که سرمایه گذاران به این داده ها بسیار وابسته بوده و در بیشتر مواقع مبنای تصمیم گیریهای آینده آنان می باشد ولیکن وجود بسیاری این اطلاعات بر اساس تئوری اطلاعات می تواند موجب از دست رفتن داده های مفید گردد بطوریکه پالایش داده های ورودی حذف آنچه که ممکن است موجب انحراف و گمراهی در فرایند پیش بینی گردد می تواند بسیار مفید و سازنده باشد. بدین جهت از الگوریتم اطلاعات مشترک جهت استفاده از داده هایی که بیشترین وابستگی را داشته به منظور پالایش داده های ورودی شبکه عصبی مصنوعی مورد استفاده قرار گرفته تا خطای پیش بینی کاهش یافته و پیش بینی ما به مقادیر واقعی نزدیکتر گردد. به بیانی دیگر هدف از این پایان نامه ارائه روشی نوین در پیش بینی روند بازار سهام با استفاده از روشهای هوشمندیست که درابتدا به آنها اشاره شده است.
مریم کشمیری زهرا رهبرنیا
پژوهش حاضر با هدف شناخت عوامل موثر بر پذیرش اجتماعی هنر مدرن و پیدایش هنر ملی آغاز شد. اهداف فرعی عبارت اند از شناخت تغییرات انگاره های ادراکی دریافت اثر هنری در ذهن مخاطب و نیز شناخت عوامل اجتماعی موثر بر رشد گرایش به هنر اروپایی از دوره صفویه تا پهلوی. بر پایه نظریه بُرد متوسط (theories of middle range)، الگوهای تبیینی و روش شناسی برگرفته از بررسی تاریخی و نظریه تمایز (differentiation)، شالوده پژوهش را شکل می دهد. بر اساس فرضیه پایه، فقدان گروه های اجتماعی مسلط در جامعه، سبب شد که دربار صفویه و قاجار در جایگاه حافظان ذوق و معیارهای زیبایی شناسی قرار گیرند؛ رشد طبقه های متوسط و متوسط جدید زمینه شکل گیری سبک های دیگری را فراهم کرد. تلفیقی از مفاهیم جامعه شناسیِ تمایز، و بررسی تاریخی مناسبات، ساختارها، گروه ها و نهادهای اجتماعی، شامل هنرمندان، حامیان، مخاطبان؛ مراکز فعالیت هنری، مدارس تخصصی هنر، و نگارخانه ها؛ و در دوره بعد، تغییر مناسبات میان هنرمند و حامی، و شکل گیری مخاطب؛ بررسی سطح خرد را به سطح ساختارها و نهادها تعمیم می دهد. منابع اسنادی و کتابخانه ای، نگاره های چاپی و آثار (موزه ای)، پایه بررسی بوده اند. بررسی تطبیقی تحولات دوره صفویه و قاجار از یک سو، و دهه های 1320 و 1330 ش. از نظر مناسبات، ساختارها و نهادها نشان می دهد که در فضای اجتماعی دهه 1330 ش. گروهی از هنرمندان توانستند ادراک انگاره های هنری را با درون مایه های مشترک گفتمان های شناور در جامعه درآمیزند و به شیوه ای مدرن و شخصی با مایه های بومی دست یابند. عواملی چون حمایت های رسمی، سرمایه های نمادین (اعتبار) و فرهنگیِ نویسندگان و منتقدان (نام گذاری، تفسیر و رمزگشایی)، و نیاز مخاطبان جدید به آثاری متناسب با انگاره های ادراکی خود کمک کرد تا این آثار به ذوق دسته ای از مخاطبان شکل دهد و آنان را جذب نماید.