نام پژوهشگر: زهره تایبی نقندری
زهره تایبی نقندری محمود فتوحی رودمعجنی
در آثار امرسن، گرایش به فرهنگ و ادب شرق بسیار چشمگیر است. امرسن پژوهان، گرایش های شرقی امرسن را برگرفته از سه منبع ذکر کرده اند، فلسفه ودایی هندی، آیین کنفوسیوسی و اشعار عارفانه فارسی. پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی فرانسوی و بررسی درون متنی اشعار، مقالات و ترجمه های امرسن نشان می دهد در بنیاد های شرقی اندیشه و سبک امرسن، سهم شعر و ادب فارسی از زمینه های شرقی دیگر بیشتر بوده و از میان شاعران ایرانی علاقه ویژه او نسبت به حافظ به طور آشکار مشهود است. در این پژوهش، نخست کلیّاتی درباره زندگی امرسن و بنیان های شرقی تفکّر وی ارائه شده است. سپس مسیر آشنایی امرسن و حافظ و از طریق تأثیر حافظ بر گوته و تألیفات و ترجمه های شرق شناس اتریشی، هامرپورگشتال، از دیوان حافظ، مورد واکاوی قرار گرفته است. در ادامه، با تکیه بر شواهد درون متنی در آثار امرسن در دو بخش مقالات و اشعار وی، مشابهت های حافظ و امرسن مطرح گردیده است و در انتها، موضوع تأثیر پذیری امرسن از حافظ در سه مبحث تأثیرپذیری مستقیم، تأثیرپذیری در ترجمه ها و تأثیرپذیری به همراه تأویل بررسی شده است. بررسی تطبیقی دیوان حافظ و مجموعه آثار امرسن نشان می دهد وی در برداشت از شعر فارسی و اشعار حافظ، کوشیده است جهان بینی استعلایی، اندیشه و سبک شعر حافظ را در نوشته های انگلیسی خویش متبلور کند.
مجتبی ایزک شیریان خلیل قاضی زاده
برای روشن شدن مفهوم پسا-استعماری، ابتدا مفهوم بومی سازی تشریح می شود. بومی سازی واژه ای است که بیشتر توسط متخصصان جهانی سازی استفاده می شود و مفهوم آن بومی سازی یک محصول است که با توجه به جنبه های مادی با سنت های بومی منطبق می شود. اگر بخواهیم به این موضوع از دیدگاه ترجمه نگاه کنیم، می توانیم وضعیت یک زبان را به طور خاص در بازار آن مشاهده کنیم. واژه ی پسا-استعماری،آنچه که از ظاهر آن بر می آید، به معنی " پس از استعمار " است. روش های مختلفی وجود دارد که می توان آن را بررسی کرد. برای کشور هایی که مستعمره محسوب می شدند، این به معنی پیامدها و عواقب قوانین استعماری ، اقتصادی، فرهنگی و روان شناختی است که به معنی ساختارشکنی و تجدید نظر در فرهنگ و روایت های تاریخی خود با توجه به ارزش ها و فرضیاتی که در دوره ی استعماری توسعه پیدا کرد بوده و هم چنین تطبیق فرهنگ خود با مهاجرانی که در یک کشور قدرتمند وارد شدند و به اصطلاح قصد دارند در مرکز یک کشور امپراتوری زندگی کنند می باشد. دیدگاه پسااستعماری به مثابه چالشی علیه چنین میراثی ظهور می کند. این دیدگاه تلاش می کند قدرتی را که از طریق کشورگشایی بنا شده، نامشروع جلوه دهد. مردم بومی درگیر مبارزه علیه باورها، ارزش ها، عادات و سنت های فرهنگ تازه واردی می شوند که با فرهنگ خودشان ادغام شده و چه بسا آن را به چالش کشیده است. شرایط پسااستعماری شرایطی است که در آن مردم مستعمره آرزوی استقلال مجدد و رهایی از دست کسانی را می کنند که آنها را «استثمار» کرده اند. آنها در جست وجوی هویت از دست رفته خود هستند و تلاش می کنند به هویتی دست یابند که توسط پندارها و مفاهیم استعمارگران فاسد نشده باشد. ادبیات پسااستعماری ذاتاً خالق دو گروه استعمارگران و استعمارشدگان یا سرکوب کنندگان و سرکوب شوندگان است. این ادبیات تنها به فرآیندی نمی پردازد که از طریق آن مردم بومی خود را با شرایط جدید وفق می دهند، بلکه شامل ارتباطی میان تغییردهندگان و تغییرکنندگان (یا ارتباطی میان یک «خودی» و یک «دیگری») نیز هست. گرچه تعریف دقیق و جهانشمولی برای این نوع ادبیات به دست داده نشده است، اما می توان موضوعات اصلی آن را به چند دسته کلی تقسیم کرد: 1.تغییرات یا فرسایش اجتماعی و فرهنگی؛ از جمله پرسش های کلیدی که پس از کسب استقلال مجدد کشورهای مستعمره مطرح می شود، این است که هویت فرهنگی مردم این کشورها چیست؟ 2. سوءاستفاده از قدرت و استثمار؛ گرچه کنترل قدرت برتر روی مردم مستعمره کاهش می یابد، اما به نظر می رسد اعمال چنین قدرتی، با شیوه های گوناگون، همچنان ادامه دارد. پرسش اصلی که در اینجا مطرح می شود، این است که چه کسی واقعاً در قدرت است؟ چرا؟ و کسب استقلال، در چنین حالتی، به چه معنی است؟ 3. رهایی از استعمار و بیگانگی؛ موضوع این ادبیات به طور کلی مربوط به افراد و نه کل جامعه تحت استعمار است. فرد از خود می پرسد که چگونه می تواند خود را با شرایط جدید وفق دهد و زندگی خود را اداره کند؟ 4. کاربرد زبان انگلیسی یا زبان کشورهای استعمارگر؛ در اینجا می توان این پرسش را مطرح کرد که اگر مطالعه و تجزیه و تحلیل ادبیات و فرهنگ پسااستعماری هدف است، آیا می توان با بی توجهی و نادیده گرفتن زبان بومی کشورهای مستعمره به آن دست یافت؟ حال موضوع اصلی که توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است این است که ترجمه نقش بارزی در توسعه ی این فرمانروایی دارد-از نقش مترجمان شفاهی برای سیاحان و فاتحان گرفته تا نقش ترجمه ی متون محلی، بالاخص متون حقوقی و مذهبی-که روشی برای تسهیل برقراری قوانین استعماری بوده است، مانند آنچه در بریتیش ایندیا رخ داد. علاوه بر این، تحمیل کردن زبان کشور استعماری و بی ارزش کردن زبان محلی به منظور از بین بردن وضعیت رسمی شان بدین معنی است که ترجمه و دو زبانگی پایه و اساس قدرت استعماری آنها بوده است. در عین حال، در این مفهوم برخی از مسائل مربوط به ترجمه مانند عدم امکان تولید یک ترجمه ی کامل در برخی از بازی های قدرت به کار گرفته می شود. از سویی دیگر، این امر برای منفعت دولت استعمارگر است. تاثیرات نظری عمده ای که در زمینه ی آثاری که در ارتباط بین پسا-استعماری و ترجمه انجام شده است برجسته کردن روش هایی است که ترجمه در روابط قدرت دخیل شده است، هم بر حسب فرایند رسمی ترجمه و هم بر حسب روابط کلی که بین زبان ها وجود دارد که هیچ گاه خنثی نبوده و همیشه در اشکال وسیع تر قدرت شامل شده اند. ارتباط استعمار و ترجمه با این بحث همراه است که ترجمه نقش فعالی در فرآیند استعمار و نشر تصوراتی با انگیز? ایدئولوژیک از مردمان استعمار شده بازی می کند؛ و این موضوعی است که اسپیوک در اثر خود بیان کرده است؛ اینکه چگونه مطالعات فرهنگی و به خصوص پسا-استعماری در طی ده? گذشته بر مباحث مربوط به ترجمه و مباحث فراملیتی و استعمار تاکید داشته است (ماندی، 2004: 134). همانطور که نظریه پردازان فمینیست بین شرح ترجمه های قراردادی مرد-محور و زن-محور توازن ایجاد کرده اند، استعاره ی مربوط به مستعمره نیز به مثابه ی رونوشت ترجمه ای تقلیدی و دست دوم به کار رفته است. نقش ترجمه در نشر این تصورات ایدئولوژیک بسنت و تریودی (1999: 5) را به آنجا کشاند که آن را " تاریخ شرم آور ترجمه " اطلاق نمایند (ماندی، 2004: 134). چیفیتز بر این باور است که ترجمه " عمل مرکزی استعمار اروپا و امپریالیسم آمریکا است " (چیفیتز 1991: 104). تجاسوینی نیرانجانا حتی از این مرحله نیز فراتر می رود و معتقد است " ترجمه در روابط نامتقارن قدرت که تحت استعمارگری عمل می کند شکل می گیرد " ( نیرانجانا 1992: 2). هارالدو دو کمپس معتقد است ترجمه ممکن است به مثابه ی تزریق خون باشد، که تاکید آن بر سلامتی و تغذیه مترجم است. بخش عمده ادبیات پسا-استعماری عکس العملی است در برابر گفتمان های استعماری. این ادبیات اغلب درگیر تحقیق و بررسی موضوعاتی مانند شیوه های رهایی از استعمار یا کسب استقلال سیاسی و فرهنگی مردمانی است که قبلا تحت انقیاد قوانین استعماری بوده اند. این ادبیات همچنین نگاهی انتقادی به متونی دارد که نژاد پرستانه و برای توجیه استعمار نوشته شده اند. از جمله تلاشهای ادبیات انتقادی پسا استعماری بازخوانی و بازبینی مجدد ادبیات کلاسیکی است که در ظهور و شکل گیری استعمار نقش داشته اند. به عنوان مثال ادوارد سعید در نوشته های شرق شناسی نوشته های بالزاک، بودلر، لاترمونت و ... را تجزیه و تحلیل کرده و تلاش می کند تاثیری که این ادبیات در شکل گیری خیالپردازی های اروپاییان در مورد برتری نژاد شان داشته است را نشان دهد. محل تلاقی اصلی مطالعات ترجمه و نظریه پسا-استعماری روابط قدرت است. یکی از محققان برجسته ای که در این زمینه تحقیق می کند تجاسوینی نیرانجانا است که در کتاب خود، ترجمه مکانی: تاریخ، پسا-ساختارگرایی و بافت استعماری، تصویری از نگرش پسا-استعماری را ارائه می دهد. این تصویر چنان است که " استعمارگرانی غایب از صحنه ایجاد می کند " (نیرانجانا 1992: 8). او به ترجمه تحت اللفظی به مثاب? یکی از گفتمان های اطلاع رسان ( مانند آموزش و پرورش، علوم الهی، تاریخ نگاری و فلسفه) به دستگاه های سلطه طلبانه که متعلق به ساختار ایدئولوژیک استعمار است، می نگرد. نیرانجانا به نقش ترجمه در ساختار قدرت اشاره می کند: ترجمه ایجاد کننده اشکال و پذیرنده صور مختلف در روابط نامتقارن قدرت است که زیر سلطه استعمارگری عمل می کنند (نیرانجانا، 34، به نقل از ماندی: 2004: 134). آدم خواری برزیلی جنبش پسا استعماری مهمی است که منشا آن در برزیل است که با داستان معروف آدم خواری و خورده شدن یک اسقف پرتغالی توسط بومیان برزیل مطرح شده و در ده? 1920 با بیانیه ی آدم خواری اسوالد دو آندراده آغاز شد. وییرا جنبش آدم خواری برزیلی را چنین شرح می دهد: آدمخواری استعاره ای است که در حقیقت برگرفته از آیین بومیان است که در آن کسی را می خورند یا خون کسی را می نوشند و این کار را با خوک خرطوم دراز خود که توتم آنهاست انجام می دهند؛ اشاره به پروژه ی گروه آدم خواری وسیله ای برای جذب قدرت دیگری است، نه نفی و انکار اثرات بد اجتماعی خوردن یک انسان بیگانه بلکه جذب و تغییر شکل آنچه از فرد بیگانه گرفته با افزودن دروندادهای بومی. در ابتدا، بکارگیری این استعاره به عنوان سلاح کلامی بی ادبانه ی بیانیه آدمخواری به منظور تاکید بر طبیعت سرکوب گر آدم خواری است....که در تلاشی آشکار برای رهایی دادن فرهنگ برزیلی از استعمار ذهنی، این بیانیه جریان تاریخ نگاری اروپا را مجددا هدایت می کند. دنیای جدید، به مدد انقلاب کارائیب، منشا تحولات و دگرگونی ها می گردد و نیای قدیم وامدار دنیای جدید خوانده می شود، زیرا بدون آن اروپا حتی اعلامیه ی ضعیف حقوق بشر خود را نمی داشت (وییرا 1999: 98-9). در مطالعات ترجمه، این به معنی پروژه ی ترجمه ای است (وییرا، ص 106) که نشان از آفرینش و بازآفرینی دارد؛ با جذب متن مبدا در پیکره ی متن تقویت شد? مقصد به آن حیات دوباره می بخشد، متنی که شکلی پر از انرژی و متفاوت از زبان استعمارگر را به خدمت می گیرد (ماندی 2004: 136). کتابی که در پی ترجم? آن هستم مجموعه مقالاتی از محققان ترجمه است که توسط سوزان بسنت و هریش تریودی به نام ترجم? پسا-استعماری، نظریه و عمل ویراستاری شده است. در مقدمه ی این مقالات آنان روابط قدرت را در کشمکش نابرابر زبان های محلی و زبان انگلیسی، یعنی زبان برتر دنیای پسا-استعماری-می بینند. بنابراین به ترجمه به عنوان عرصه ی مبارزه و نمونه ی بارز ابزار پسا استعماری نگریسته می شود. در پسا استعماری پیوندی نزدیک بین ترجمه و فراملیت وجود دارد، که اصطلاح دوم هم به معنی دولت های پسا استعماری است که بین ملت ها به عنوان مهاجر زندگی می کنند و هم در اصطلاح وسیع تر به معنی دور افتادگی مکانی است که توصیف کننده ی وضعیت کسانی است که در موطن اصلی شان می مانند و ذوب می شوند: بنابراین، در گفتمان نظری کنونی، صحبت از ترجم? پسا-استعماری قدری دوباره گویی است. در عصر ما ( که عصر تعیین ارزش های ) مهاجرت، تبعید و پراکندگی اقوام است، به نظر می رسد واژ? ترجمه یک دور کامل زده است و از معنای ادبی مجازی خود، یعنی تعامل بینا زبانی، به معنای فیزیکی ریشه شناختی خود، یعنی دور افتادگی مکانی، باز گشته است؛ به نظر می رسد ترجمه به اصل و منشا خود بازگشته است (بسنت و تریودی 1999: 13). این کتاب در نه بخش با مقالاتی از مریا تیموچکو، جی.جی.وی.پراساد، شری سیمون، آندری لفور و ...تنظیم شده است. این اثر برجسته محققان نامداری را (از انگلیس، ایالات متحده، برزیل، هندوستان و کانادا) به منظور بررسی ارتباط تعیین کننده بین نظریه ی پسا-استعماری و مطالعات ترجمه گرد هم آورده است. این کتاب، که ارتباط بین زبان و قدرت را در درون مرزهای فرهنگی بررسی می کند، نقش تعیین کننده ی ترجمه را در تعریف مجدد معانی فرهنگ و هویت نژادی مشخص می کند. در این مقالات موارد زیر بررسی می شود: • برقراری ارتباط بین مرکز و حاشیه در انتقال فکری • تغییر در عمل ترجمه از مطالعات استعماری به پسا-استعماری • ترجمه و روابط قدرت در زبان های هندی • نظریات آدم خواری برزیلی در انتقال ادبی این کتاب راهنمایی برای دانشجویان سطح پیشرفته است ؛ مجموعه مقالاتی با استاندارد بالا برای افراد بزرگسالی که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا را در مطالعات ترجمه اخذ می کنند. به علاوه این کتاب برای افرادی که پیوسته با موضوعات پسا استعماری و تاریخ فرهنگی سر و کار دارند، و هم چنین نویسندگان خاص و آثار ترجمه شده شان، مناسب است.