نام پژوهشگر: حکیمه بابامحمدی اسدآبادی
حکیمه بابامحمدی اسدآبادی غلامرضا لطیفی
یارانه از ابزارهای اساسی مداخله دولت و از سیاستهای حمایتی مهمی محسوب می شود که به شکل مستقیم و غیر مستقیم توسط دولت و از طریق دستگاههای اجرایی مختلف برای حمایت افراد به اجرا در می آید. منطق حاکم بر پرداخت یارانه کمک و دستگیری از خانوارهای محروم و بی بضاعت، کمک به توسعه زیربناهای بخشهای تولیدی، فراهم نمودن دسترسی آسان به تسهیلات و خدمات و بازار... است تا از این طریق به بهبود جایگاه آنها در سیر حیات یاری رساند. با این وجود فقدان امکانات و خدمات، وجود اقشار آسیب پذیر و محروم در جامعه روستایی، روستاها را مستعد این نموده است تا دولتمردان و سیاستگذاران توجه بارزی به این قشر داشته باشند و سیاستهای حمایتی را در مورد آنها به اجرا در آورند. در حدود8 درصد کل بودجه مختصص به یارانه ها است که با اهداف مختلفی پرداخت می شود. با این وجود با این حجم بالای یارانه اعطایی، با رویکرد قابلیتی سن که مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم و به این نتیجه می رسیم که یارانه های غیر مستقیم به توزیع مجدد درآمد در میان روستاییان به خصوص اقشار آسیب پذیر این بخش موفق نبوده است. و و هنوز بالای 20درصد خانوارهای روستایی در فقر روزگار سپری می کنند که این خود نشان آن است که یارانه غیرمستقیم کالاهای اساسی نتوانسته است روستانشیان را در تهیه موادغذایی و داشتن سرپناه توانمند سازد. و نکته ای دیگر این است که یارانه اعطای در دیگر سطوح نیز باعث افزایش سطح مصرف خانوارها شده است. این پژوهش با مطالعات اسنادی و با توجه به مفهوم رفاه اجتماعی آمارتیاسن، متغیر یارانه بر رفاه اجتماعی خانوارهای بخش روستایی مورد بررسی قرار داد. یافته های تحقیق حاکی از این امر است که با توجه به رویکرد قابلیتی سن، اعطای یارانه غیرمستقیم در جهت افزایش سطح توانمندی روستاییان موفق نبوده است و این امر در مورد یارانه مستقیم اگر به طور هدفمند اجرا شود می تواند موفق باشد به شرط اینکه متغیر زمان، مکان، نوع محصول و یا خدمت در نظر گرفته شده، مورد توجه قرار گیرد.