نام پژوهشگر: محمدتقی رحمت پناه
محمدتقی رحمت پناه پرویز رستگار
جلال الدین محمد مولوی، نامی مانا و نامی در عرفان اسلامی است؛ نامی که آواز? کمتری در گستر? دانش آموزی و دانش اندوزی دارد که پُر رنگ شدن آن یک، کم رنگی این یک را در پی داشته است. در این رساله میکوشیم به این پرسش، پاسخ دهیم که آیا مولوی از دانشهای مدرسی و مکتبی روزگارش بهره مند بوده است؟ آیا از فقه و اصولش، حدیث و تفسیر، فلسفه و کلام، آموزههایی اندوخته بوده یا نه، «پارسی خوابیده و عرب بیدار شده است؟» و نیز اگر دانشی آموخته بوده، میزانِ بهره مندی اش چه اندازه است؟ در پیِ این پرسش با زیر و رو کردن منابع نگارش یافته دربار? مولوی، این پاسخ به دست آمد که او دانشمندی ذوفنون بوده و در دانش فقه و اصول، مفتی؛ در دانش حدیث و تفسیر قرآن، در روزگارش برجسته بوده است. در میان این دانشها، پس از آموزه های قرآن، دانش حدیث در کتابهای مولوی، برجستگیِ بیشتری دارد چرا که به عنوان نمونه در مثنوی کمابیش 745حدیث به کار رفته و با وجود این در درستی یا سستیِ حدیثهایش، پژوهشی انجام نگرفته است. پرسش بنیادی در این پژوهش، میزان درستی یا سستی حدیثهای مثنوی است که برآیند نوشتنِ دو بخش دربار? حدیثهایش با کمک روشهای آماری و استقراء ریاضی، این شد که مولوی در دانش حدیث چیره دست بوده و حدیثهای بسیاری در یاد داشته است چرا که پیش از آَشنایی با شمس، خطیب و مُفتیِ شهر بوده؛ و آن گونه که روشن است برجسته ترین عنصر خطابه میان مسلمان، بهره مندی از حدیث و سنت بوده و هست و از ویژگیهای خطیب خوب، خاطری نیرومند در نگهداریِ حدیث و کاربرد آن در جایِ بایسته اش است و به راستی که مولوی در سخنانش از این ابزار به خوبی سود جسته است. وی در به کارگیریِ حدیث، از اندیشه های کلام ماتریدی تأثیر پذیرفته است. دانش کلامی که عهده دار سخن گفتن از بیشتر باورهای انسان است که با جانش گره خورده؛ و این باورهای اوست که سخنش و حتا زندگی اش را سمت و سو میدهد.