نام پژوهشگر: امیر آتشی
امیر آتشی مسعود سلیمانی
پاروو ویروسb19 عامل بحرانهای آپلازی اریتروئیدی ، بیماری پنجم و سقط جنین در سه-ماهه اول بارداری می باشد. اخیرا شواهدی مبنی بر دخالت ویروس در بیماریهایی همچون آرتریت روماتوئید، میوکاردیت حاد و از کارافتادگی حاد کبد ارائه شده است. همچنین طیفی از مطالعات بالینی رابطه همبستگی بین عفونت حاد پاروو ویروسb19 در بیماران، با وقوع لوسمی حاد در آنان را نشان داده اند؛ ولی در سطح سلولی و ملکولی پژوهشی پیرامون بررسی این رابطه انجام نگرفته است. در این مطالعه به ارزیابی اثر ژن ns1 پاروو ویروسb19 بر تغییرات متیلاسیون پروموتر ژنp15ink4b که مهمترین ژن درگیر در انواع لوسمی های حاد می باشد، پرداخته شده است. به این منظور ژن ns1 در وکتور لنتی ویروسی lego-ig2 کلون شده و پس از تولید لنتی ویروس حامل، ژنns1 به سلولهای پیش ساز اریتروئیدی حاصل تمایز سلولهای cd34+ منتقل گردید. پس از اطمینان از بیان ژنns1 و پس از گذشت 72 ساعت؛ dna، rna و پروتئین از سلولهای گروه دریافت کننده ژنns1 و کنترل استخراج گردید. آزمونmsp کمی جهت ارزیابی تغییرات متیلاسیون ژنp15ink4b و آزمون rt-pcr کمی به منظور سنجش بیان ژن p15ink4b، سایر ژنهای مهارکننده کینازهای وابسته به سیکلین و ژنهای p53 و rb انجام گرفت. همچنین وضعیت سیکل سلولی مورد آنالیز قرار گرفته و برای بررسی آپوپتوز از آزمونهای سنجش annexin v و caspase-3 استفاده گردید. نتایج حاصل از بررسی ها نشان داد که ژنns1 اثری بر متیلاسیون ژنp15ink4b و نیز سطح متیلاسیون کلی ژنوم ندارد و نیز تغییر معناداری در بیان ژنp15ink4b ایجاد نمی نماید. بیان ژنهای cdkn1a، cdkn1b و cdkn1c به ترتیب 8/2، 2/4 و 9/18 برابر افزایش یافت و توقف سیکل سلولی در فاز g2 و آپوپتوز در سلولهای مورد آزمایش مشاهده گردید. بر پایه نتایج بدست آمده، ns1 یک القا کننده قوی آپوپتوز می باشد و مطالعات بعدی در این زمینه باید بر روی بررسی اثر سایر ژنهای پاروو ویروسb19 بر سلول میزبان ویروس معطوف شود.
امیر آتشی رضا نادری
با توجه به لرزه خیزی کشور ایران,وجود منابعی مناسب به منظور ارتقای دانش مهندسین یک امر ضروری است.یکی از الزامات مهم در توسعه دانش لازم برای ساخت سازه های مقاوم در برابر زلزله ,بررسی وتحقیق در مفاهیم پایه و تفسیر آیین نامه های ایران می باشد. با توجه به آیین نامه های زلزله موجود,به طور کلی سه نوع تحلیل برای سازه ها معرفی شده است(استاتیکی,دینامیکی طیفی,دینامیکی تاریخچه زمانی) که هر کدام از این نوع تحلیل ها مختص یه شرایط خاصی می باشد.هنگامی که یک سازه واحد تحت این سه نوع تحلیل قرار می گیرد جواب های متفاوتی می دهند. از این رو بررسی علت اختلاف این نوع تحلیل ها را جویا می شویم.همچنین با توجه به ضرورت استفاده از تحلیل تاریخچه زمانی و وجود سوالات متعدد و نبود یک منبع کامل و مفید برای مهندسین سازه که هنگام استفاده از این تحلیل به سوالات فراوانی بر می خورند,نیت بر این است به طور کامل و صریح تفاوت های تحلیل تاریخچه زمانی و بررسی اختلافات تحلیل را به طور کامل بررسی کنیم
مجید مختاری امیر آتشی
پیوند سلول های بنیادی خون ساز یک روش درمانی برای بدخیمی های خونی و ناسازگاری های مغز استخوان می باشد. خون بند ناف به عنوان یک منبع جایگزین برای بدست آوردن سلول های بنیادین خون ساز در پیوند آلوژنیک مورد استفاده قرار می گیرد و اکثر مشکلات ناشی از ناسازگاری hla و همچنین gvhd را بدلیل کمتر بودن لنفوسیت های t برطرف می سازد. محدودیت های استفاده از خون بندناف، مقدار کم سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک به دلیل حجم کم خون بند ناف است. بنابراین سیستم های تکثیر سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک در شرایط ex vivo درصدد غلبه بر این مشکل می باشند. هدف از این سیستم ها تولید کافی سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیکی است، که توانایی پیوند و خون سازی طولانی مدت را داشته باشند. روش متداول تکثیر سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک (سلول های cd34+ ) کشت در محیط دو بعدی مایع است و تنها اثر سایتوکاین های مختلف را بر روی سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک فراهم می آورد، در حالیکه فرآیندهای تماس سلول های cd34+ با ماتریکس،سلولهای استرومال، مهاجرت، چسبندگی و ویژگی های توپوگرافی سه بعدی مغز استخوان و سیگنال های اتوکرین و پاراکرین موثر بر سلول ها را فراهم نمی آورد. با استفاده از مواد زیستی مصنوعی از جمله نانو فیبرهای ساخته شده از پلیمر پلی اتر سولفون در جهت تولید niche های مصنوعی که ویژگی سه بعدی، شیمیایی، مکانیکی این نانو فیبرها موجب فعال شدن سیگنال های چسبندگی، تکثیری، تمایزی و مهاجرت سلول های cd34+ با بیشترین شباهت به ریزمحیط طبیعی مغز استخوان می شود می توان این شرایط را بهبود بخشید. با توجه به نقش مهم سلولهای رده مزانشیمی در سرنوشت سلول بنیادی خونساز در مغز استخوان از طریق تولید فاکتورهای ترشحی مختلف و همچنین ارتباطات سلول-سلول، در این تحقیق از سلولهای بنیادی مزانشیمی متصل به سطح زیرین بسترهای نانوالیاف جهت تامین نقش حمایتی آنها در محیط سه بعدی بر تکثیر سلول بنیادی خونساز استفاده گردید.نتایج این مطالعه امکانپذیر بودن استفاده از این سیستم را جهت تکثیر با حداقل تمایز سلولهای cd34+ اثبات نمود ومطالعات بیشتر به منظور بررسی شاخصه های مورد نیاز در پیوند سلولهای بنیادی و افزایش قابلیتهای کسب شده دراین سیستم را پیشنهاد می نماید.
فاطمه پرهیزکار امیر آتشی
زمینه و هدف: یک مسیر حیاتی که در لانه گزینی و حفظ و نگهداری سلول های بنیادی خونساز در داخل مغزاستخوان نقش دارد، اتصال sdf-1/cxcr4 است که در بدن sdf-1 یک ماده جاذب شیمیایی قوی برای سلول های cd34+cd38- مغزاستخوان از جمله سلول های بنیادی خونساز بیان کننده cxcr4، است. sdf-1 به طور وسیعی توسط اندوتلیوم مغزاستخوان انسان، سلول های رتیکولار، سلول های استئوبلاست اندوستئال و سلول های بنیادی مزانشیمی بیان می شود. نوروترنسمیترها به طور مستقیم به عنوان یک ماده جاذب شیمیایی برای hspcs می باشند و تیمار با نوراپی نفرین باعث موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز می شود. در این تحقیق اثرات داروی ایزوپروترنول به عنوان آگونیست بتاآدرنرژیک بر روی بیان ژن sdf-1 و همچنین وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن آن، به جهت شناخت مکانیسم های تنظیمی بیان این ژن، در سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان برای اولین بار مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه، سلول های بنیادی مزانشیمی از نمونه مغزاستخوان انسان جداسازی و در محیط dmem حاوی 15% fbs تا پاساژ سوم کشت داده شد. سپس سلول ها تحت تیمار 100 میکرومول ایزوپروترنول برای 12 و 48 ساعت قرار گرفتند. rna با استفاده از rnxtm(plus) استخراج شد و سنتز cdna انجام گرفت. بعد از rt-pcr، اندازه گیری کمی با استفاده از روش qrt-pcr بوسیله abi step one انجام شد. وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن sdf-1 نیز، با روش msp مورد ارزیابی قرار گرفت و با نرم افزار totallab آنالیز شد. نتایج و یافته ها: بیان ژن sdf-1 تحت تیمار با داروی ایزوپروترنول در ساعات 12 و 48 در مقایسه با کنترل به ترتیب 0/40±7/63و 0/15± 0/66 برابر شد که این اختلاف به لحاظ آماری معنی دار بود (p<0.05). وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن sdf-1 در 12 و 48 ساعت پس از تیمار با ایزوپروترنول افزایش داشت. نتیجه گیری: افزایش و کاهش در بیان ژن sdf-1 در سلول های بنیادی مزانشیمی انسانی تیمار شده با داروی ایزوپروترنول، با مطالعات گذشته بر روی سایر سلول های استرومال مغزاستخوان همراستا می باشد. در این مطالعه به طور واضح اهمیت نقش افزایش متیلاسیون پروموتر ژن sdf-1 و متعاقب آن کاهش بیان ژن sdf-1 ، به عنوان کلیدی در جهت موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز بوسیله عملکرد سیستم عصبی نشان می دهد.
هما زمانی سعید کاویانی جبلی
زمینه و هدف: تا کنون در مطالعات مختلفی به بررسی موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز به منظور پیوند و اهمیت سیگنال های بتا آدرنرژیکی در القای این فرآیند، پرداخته شده است. با این وجود، اطلاعات کمی درباره نحوه اثر سیگنال های بتا آدرنرژیکی در موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز ، موجود است. sdf-1 در موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز، نقش کلیدی ایفا می کند. این کموکاین توسط سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان، بیان داشته و مشخص شده که mir-886-3p نیز در تنظیم بیان sdf-1 در سلول های مذکور، موثر است. در این تحقیق میزان بیان کمی sdf-1 و mir-886-3p و هم چنین وضعیت متیلاسیون پروموتور ژن mir-886-3p، به جهت شناخت مکانیسم های تنظیمی بیان این mir، در طی تیمار سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان با استفاده از داروی ایزوپروترنول (آگونیست بتا آدرنرژیکی)، مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه، سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان جداسازی و کشت شده و تحت تیمار با 100میکرومول ایزوپروترنول قرار گرفتند. استخراج rna تام و dna، در ساعات 2، 12، 36 و 48 تیمار و هم چنین از سلول های بنیادی مزانشیمی تیمار نشده به عنوان کنترل، انجام گرفت. سپس cdna ساخته شد و بیان کمی sdf-1 و mir-886-3p با روش quantitative real time pcrسنجیده شد.وضعیت متیلاسیون پروموتور ژنmir-886-3p نیز، با روش msp مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج و یافته ها: بیان ژن sdf-1 در ساعات 12 تیمار افزایش و در ساعت 48 کاهش داشت و این تغییرات در ساعت 12 به لحاظ آماری معنی دار بود (p<0.05).بیان mir-886-3p در ساعات 2، 12، 36 و 48 تیمار افزایش داشت که در تمامی ساعات تیمار، این اختلاف به لحاظ آماری معنی دار بود (p<0.05). پروموتور ژنmir-886-3p نیز پیش از تیمار، وضعیت متیله و پس از تیمار (در ساعات 2، 12، 36 و 48) وضعیت متیلاسیون نسبی و تغییر تدریجی از وضعیت متیله به غیر متیله را نشان داد. نتیجه گیری: بیان mir-886-3pدر سلول های بنیادی مزانشیمی انسان، به دنبال تیمار با ایزوپروترنول افزایش یافته و از متیلاسیون پروموتور ژن آن نیز به عنوان یک مکانیسم تنظیم بیان ژن، کاسته می شود و در ادامه mir-886-3p با هدف گیری sdf-1 و اثر مهاری بر آن، بیان این کموکاین را در سلول های مذکور کاهش داده و هماهنگ با مطالعات قبلی، می تواند به موبیلیزاسیون hsc ها به خون محیطی منجر شود. واژه های کلیدی: سلول های بنیادی مزانشیمی، sdf-1،mir-886-3p ، متیلاسیون، ایزوپروترنول
آزاده امیدخدا مسعود سلیمانی
فراوانی کم سلول های بنیادی خونساز در خون بندناف، مهمترین فاکتور محدود کننده استفاده از این منبع در پیوند می باشد. پیوند توام سلول های بنیادی خونساز حاصل از بافت جفت با سلول های خون بندناف همان نمونه می تواند راهکار مناسبی برای افزایش این سلول ها باشد. لذا در این مطالعه ابتدا با استفاده از روش آنزیمی حداکثر سلول بنیادی خونساز و استرومایی موجود در بافت جفت استحصال و خصوصیات این سلول ها بررسی شد. سپس آشیانه های جفتی سلول های بنیادی خونساز با استفاده از داربست نانو ساختار پوشیده شده با کلاژن در محیط کشت شبیه سازی و میزان تکثیر سلول های استحصال شده، در این آشیانه ها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج فاز اول این مطالعه این مطالعه نشان داد که 6/0±02/6 درصد سلول های استحصال شده از بافت جفت سلول های cd34+ بوده که توانایی تشکیل انواع کلونی های خونساز را دارا بودند. همچنین از کشت سلول های حاصل از جفت، سلول های چسبنده استرومایی با ویژگی سلول های بنیادی مزانشیمی به دست آمد. نتایج فاز دوم که به بررسی تکثیر سلول های بنیادی خونساز در آشیانه های شبیه سازی شده پرداخت، نشان داد که اگرچه تکثیر سلول های استحصال شده از بافت جفت در آشیانه تولید شده، با افزایش 6/3 برابری آنها همراه بود اما پتانسیل کلون زایی سلول های تکثیر شده نسبت به قبل از تکثیر کاهش معناداری پیدا کرد (0001/0>=value p). هم چنین درصد سلول های بنیادی خونساز پس از تکثیر افزایش یافت اما این افزایش معنادار نبود (05/0<value p). با توجه به کاهش کیفیت سلول های بنیادی خونساز حاصل از بافت جفت حین کشت، به نظر می رسد استفاده مستقیم از این سلول ها، روش موثرتری نسبت به تکثیر آنها باشد که البته این امر مستلزم ارائه روشی کم هزینه برای جداسازی سلول های بنیادی خونساز و استرومایی از تمامی بافت جفت می باشد.
منصوره عجمی امیر آتشی
زمینه: افزایش سن مانند بسیاری از صفات پیچیده از تعامل میان ژنوم و شرایط محیطی حاصل می گردد و اپی ژنتیک به عنوان یک مکانیسم رابط مرکزی، این دو عامل را به هم مرتبط می سازد. مطالعاتی برای یافتن صفات وابسته به سن و نشانگرهای زیستی که پیش بینی کننده طول عمر و خطر بروز مرگ می باشند انجام شده، اما هنوز هیچ توافق جامعی وجود ندارد. دوقلوهای همسان یک مدل مناسب برای مطالعه تغییرات اپی ژنتیک مرتبط با افزایش سن هستند. mirna ها ملکول های تنظیم کننده کوچک 22 نوکلئوتیدی هستند که به عنوان یکی از مکانیسم های اپی ژنتیکی دخیل در فرایند افزایش سن شناخته شده اند. مواد و روش ها: در این مطالعه تفاوت بیان mir-24، mir-106a ، mir-107 و mrna های هدفشان (به ترتیب p16, p21 و cdk6) که در تنظیم چرخه سلولی و فرایند افزایش سن نقش دارند بررسی شد. میزان بیان ژن های مورد نظر روی نمونه خون دوازده جفت دوقلوی همسان که از سلامت کامل برخورار بودند، در چهار رده سنی( نوزاد تازه متولد شده، 15 تا 17، 28 تا 30 و 45 تا 50 سال با استفاده از روش qrt-pcr مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها:عدم تطابق معنی داری در میزان بیان mir-24، mir-106a ، mir-107 و mrna های هدفشان ما بین دوقلوها در همه رده های سنی مورد بررسی در این مطالعه وجود داشت. اما بیشترین عدم تطابق بیان، در هر سه mirna ، در رده سنی 15 تا 17 سال مشاهده شد. یافته ها همچنین گویای افزایش میزان عدم تطابق در بیان cdk6، p16 و p21 در سن 15 تا 17سال نسبت به نمونه خون بند ناف بودند. میزان بیان هر سه mirna، در این چهار رده سنی، با افزایش سن به صورت معنی داری افزایش یافت . در هماهنگی با این افزایش بیان، کاهش معنی دار بیان mrnaهای هدف مورد بررسی با افزایش سن، مشاهده شد. نتیجه گیری: به طور کلی عوامل محیطی می توانند باعث عدم تطابق در بیان mirnaها و mrnaها در دوقلوهای همسان با ذخیره ژنتیکی یکسان گردند. در این میان به نظر می رسد بیشترین میزان تاثیر پذیری از عوامل محیطی در رابطه با بیان mirnaهای مورد بررسی و mrnaهای هدفشان تا سن 15 تا 17 سال رخ می دهد. به طور کلی افزایش بیان mir-106a، mir-24 و mir-107 و یا کاهش بیان cdk6، p16 و p21 طی افزایش سن را می توان شاخصی جهت افزایش سن تلقی گردد.
جواد احمدی سعید کاویانی
مقدمه: اخیراً چندین rna غیرکدشونده بلند مرتبط با سرطان از قبیل رونوشت مرتبط با متاستاز آدنوکارسینومای ریه یا malat1، hotair و anril شناسایی شده اند. مطالعات نشان داده اند که malat1، در بسیاری از تومورهای توپر افزایش بیان داشته و نقش تنظیمی مهمی در بیولوژی، متاستاز و عود سرطان دارا می باشد. لوسمی میلوئیدی حاد و لوسمی لنفوئیدی حاد گروهی از سرطان ها هستند که رده های میلوئیدی و لنفوئیدی سلول های خونی را درگیر می کنند و با رشد سریع سلول های سفید خون ، انباشت سلول های سفید غیرطبیعی در مغز استخوان و اختلال در تولید سلول های طبیعی خون شناسایی می شوند. مواد و روش ها: دودمان های سلولیkg1 و jurkat به ترتیب در محیط های کشت imdm و rpmi-1640 کشت داده شدند. rnaتوتال از دودمان های سلولی و سلول های طبیعی مغز استخوان استخراج و سطوح بیان ژن malat1 با استفاده از تکنیک qrt-pcr سنجیده شد. یافته ها: بیان ژن malat1 در دودمان سلولی kg1 در مقایسه با سلول های طبیعی مغز استخوان افزایش معنی داری داشت (p < 0.05)، درحالی که بیان ژن malat1 در دودمان سلولی jurkat نسبت به نمونه نرمال کاهش یافته بود (p < 0.05). نتیجه گیری: یافته های ما نشان داد الگوی بیان متفاوت ژن malat1 در این دو نوع رده سلولی سرطانی می تواند نشان دهنده وجود نقش بالقوه این rna تنظیمی در بیولوژی این نوع سرطان ها باشد و لذا یافته های این مطالعه که به عنوان اولین قدم در بررسی این rna تنظیمی در سرطان های خون انجام شد، می تواند از نقش احتمالی malat1 خبر داده و نیاز به بررسی بیشتر این rna در این نوع سرطان ها را قوت بخشد.
محبوبه بهلولی امیر آتشی
مطالعات نشان دادند که ph محیط خارج سلولی در بافت توموری نسبت به بافت نرمال کمتر می باشد. این اسیدیته خارج سلولی در بافت سرطانی تهاجم سلول سرطانی، مقاومت به داروی شیمی درمانی و تکثیر سلول ها را تحریک میکند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ph اسیدی خارج سلولی در تکثیر، تهاجم، آپوپتوز وابسته به درمان در سلول های لنفوبلاستیک حاد، رده سلولی jurkat می باشد. سلولهای jurkat در محیط rpmi حاوی %10 fbsبا ph 6/6 (اسید لاکتیک) و ph 7/4 (نرمال) برای 12 روز کشت داده شد. تکثیر و زنده مانی سلول ها با روش شمارش مستقیم و قدرت تهاجم در invitro به واسطه تست invasion assay مطالعه شده است . رده سلولی jurkat مواجه با µg/ml5/0 دوز داروی doxorubicin بعد از 24 ساعت انکوباسیون آپوپتوز وابسته به درمان با روش annexin v و propididium iodide و بیان ژن mmp-9 و baxکه به ترتیب آنزیم ماتریکس متالوپروتئیناز 9 دخیل در تهاجم سلولی و پروتئین پروآپوپتوتیک می باشد، بررسی شده است. این گزارش نشان داد که رشد سلول لوسمیک لنفوبلاستیک jurkat در ph6/6 نسبت به 7/4 افزایش داشته است (p≤0.05)و این سلول ها در ph 7/4 به آپوپتوز القایی در مقایسه به ph 6/6 حساستر بوده و درصد سلول آپوپتوز شده بعد از 24 ساعت مواجه با دارو به ترتیب 17/94% و 5/87% می باشد و بیان ژن bax در گروه باph 6/6 نسبت بهph 7/4 کاهش داشته است (p≤0.05). همچنین درph 6/6 افزایش در تهاجم سلولی در مقایسه با ph 4/7 وجود داشته و درصد سلول تهاجمی 25% و 5% به ترتیب می باشد. بیان ژن mmp در سلول ها در ph 6/6 در روز های 6 و 12 در مقایسه با کنترل ph 4/7 افزایش بیان را نشان می دهد (p≤0.05). می توان نتیجه گرفت که ph اسیدی باعث افزایش تکثیر، تهاجم و کاهش آپوپتور القایی در لوسمی لنفوبلاستیک حاد می شود. بنابراین میتوان از طریق کنترل سطح ph در ریز محیط بافت توموری، پیشرفت لوسمی را به حداقل رساند.
زینب ساعی امیر آتشی
آنتی ترومبین یک ممانعت کننده سرین پروتئاز (سرپین) است که بسیاری از آنزیم های آبشار انعقادی را غیرفعال می کند. به طور عمده در کبد سنتز می شود. نقص آنتی ترومبین، که یک اختلال اتوزومال غالب ارثی است، یک ریسک فاکتور برای ترومبوآمبولی وریدی است. هپارین، فونداپارینوکس، انوکساپارین، ادوکسابان و کنسانتره آنتی ترومبین راههای درمانی اخیر در افراد با نقص آنتی ترومبین می باشند. امروزه سلول های بنیادی، به عنوان روش درمانی موثر در سلول درمانی، مورد توجه خاصی قرار گرفته اند. سلول های بنیادی مزانشیمی (mscs) به علت جداسازی و گسترش آسان در محیط کشت، مشکلات اخلاقی کمتر و خطر کمتر ایجاد تراتوما، به کاندیدای مورد علاقه ای در طب ترمیمی بدل شده است. mscs توانایی ایجاد هپاتوسیت های عملکردی را دارند. در این مطالعه mscs از خون بند ناف جداسازی و کشت داده شد و فنوتیپ سطحی سلول ها با فلوسیتومتری تائید شد. سلول های بنیادی مزانشیمی خون بند ناف (ucb-mscs) در معرض فاکتورهای رشد مختلفی (,its ,tsa ,osm ,fgf ,hgf دگزامتازون و نیکوتین آمید) برای 21 روز قرار گرفتند.rna سلولها، در روز 21 پس از تیمار و روز صفر از msc های تیمار نشده بعنوان کنترل منفی و همچنین از رده سلولی hep g2 بعنوان کنترل مثبت استخراج شد و تمایز کبدی بوسیله rt-pcr برای ژن های خاص کبدی شامل afp، alb، ck18، ck19، hnf4a، foxa2 و cebpa و برای ژن آنتی ترومبین iii، به عنوان ژن مربوط به انعقاد، بررسی شد. 21 روز پس از تمایز، سلول های با مورفولوژی چند وجهی و گرد، که از مشخصه های هپاتوسیت ها می باشد، مشاهده گردید. به علاوه تمایز موفق به سلول های شبه کبدی با سنجش بیان ژن های ویژه سلولهای هپاتوسیتی و نیز ژن آنتی ترومبین iii مشخص گردید. ucb-mscs پتانسیل تمایز به سلول های شبه کبدی بیان کننده آنتی ترومبین را در in vitro نشان دادند. اطلاعات کمی درباره استفاده از mscs برای درمان بیماری های کبدی خصوصا نقص فاکتورهای ضدانعقادی مانند نقص آنتی ترومبین وجود دارد. بر اساس نتایج این مطالعه، می توان از سلولهای تمایز یافته هپاتوسیتی مشتق از mscs به عنوان یک منبع بالقوه جهت مطالعه بر روی مدل های حیوانی نقص فاکتورهای ضد انعقادی استفاده نمود.
الهام سجادی امیر آتشی
مبحث rna غیر کد کننده امروزه بسیار مورد توجه پژوهشگران است. در بین آنها rna های غیر کننده ی طویل (lncrna)وجود دارد که کاوش در ارتباط با آنها همچنان ادامه دارد. lncrnaها نقش مهمی در تنظیم بیان ژن دارند. مطالعات اخیر بیان lncrna ها را در بسیاری از سرطان ها از جمله بدخیمی های خونی نشان داده اند که می توانند ابزاری جهت تشخیص و پیش آگهی بسیاری از بیماری ها و به عنوان یک جایگزین درمانی محسوب شوند. در این مطالعه تغییر بیان rna غیر کد شونده ی طویل pca3 در لوسمی میلوئیدی مزمن (cml)، که یک اختلال بدخیم در سلول بنیادی خونساز است، در مقایسه با افراد سالم بررسی شد و به بررسی این فرضیه پرداخت که در بیماران مبتلا به cml، میزان بیان ژنی pca3در مقایسه با افراد سالم دارای بیان افزایش یافته می باشد. از 30 فرد مبتلا به cml و 20 فرد سالم خونگیری انجام شده و پلاسما جدا شد. بیماران انتخاب شده هیچگونه سابقه ی درمانی نداشتند و در همگی آزمون bcr-abl مثبت بود. مبنای انتخاب افراد سالم بر اساس سن و جنس افراد بیمار بود و اینکه هیچ گونه سابقه ی بیماری خاصی نداشتند. rna تام از افراد بیمار و سالم استخراج و پس از ساخت cdna، سطح بیان ژن pca3 با استفاده از تکنیک qrt-pcr سنجیده شد. نتایج نشان داد که سلولهای لوکمیک بیماران مبتلا به cml و نیز افراد سالم دارای بیان ژنی pca3 هستند و همچنین اثبات گردید که بیان ژن pca3 در بیماران مبتلا به cml در مقایسه با افراد سالم افزایش معنی داری دارد(p<0.05). با توجه به افزایش نابهنجار بیان ژنpca3 در مبتلایان به cml، تحقیقات بیشتر پیرامون مکانیسم های ملکولی مسیرهای مرتبط با این rna غیر کد کننده و نیز بررسی قابلیت دستورزی در سلولهای لوکمیک جهت کاهش میزان بیان آن به عنوان یک راهکار درمانی پیشنهاد می گردد.
مونا اقا محمد حسین تجریشی امیر آتشی
rna های غیر کدکننده ی طویل (lncrna)، گروهی از rna غیر کد کننده هستند که امروزه در مقیاس ژنومی گسترده ایی مورد مطالعه قرار گرفته اند. lncrnaها دارای نقش های بیولوژیکی متنوعی در زمینه ی بیان ژن، تمایز سلولی و بیماریزایی هستند. مطالعات اخیر بیان lncrna ها را در بسیاری از سرطان ها ازجمله بدخیمی های خونی نشان داده اند که می توانند ابزاری جهت تشخیص و پیش آگهی بسیاری از بیماری ها و به عنوان یک جایگزین درمانی محسوب شوند. مطالعات گذشته بیان بالای نابهنجار ژن hotair را در سرطان های مختلف، ازجمله سرطانهای سینه، هپاتوسلولار، کارسینومای اسکواموس حنجره، کلورکتال، پانکراس و ریه نشان داده اند. این تحقیق به بررسی بیان rna غیر کد کننده ی طویل hotair در لوسمی میلوئیدی مزمن (cml)، که یک اختلال بدخیم در سلول بنیادی خون ساز است، می پردازد. تهیه بافی کوت خون از 30 فرد مبتلابه cml و 20 فرد سالم انجام شد. بیماران انتخاب شده هیچگونه سابقه ی گرفتن درمان نداشتند و در همگی آزمون bcr-abl مثبت بود. مبنای انتخاب افراد سالم در مقایسه از لحاظ سن و جنس با بیماران بودند و همچنین سابقه ابتلا به بیماری های زمینه ای را نداشتند. rna تام از افراد بیمار و سالم استخراج و سطح بیان ژن hotair با استفاده از تکنیک qrt-pcr سنجیده شد. با بررسی و مقایسه کمی و کیفی بیان ژن در بین دو گروه بیمار و نرمال مشخص گردید بیان ژن hotair در بیماران مبتلابه cml در مقایسه با افراد سالم افزایش معنی داری داشت (p<0.05). یافته های ما نشان داد که تغییر در بیان این ژن hotair می تواند در بیولوژی لوسمی میلوئیدی مزمن دخالت داشته و همچنین دارای یک عملکرد بالقوه به عنوان یک بیومارکر جدید برای تشخیص، پیش آگهی و درمان باشد.
اعظم حبیبی مسعود سلیمانی
سلول های بنیادی خون ساز برای درمان طیف گسترده ای از اختلالات خونی استفاده می شوند . خون بند ناف انسان یکی از منابع سلول های بنیادی خون ساز برای پیوند است و استفاده از این سلول ها در حال افزایش است به دلیل خطر کمتر بیماری پیوند علیه میزبان ،تهیه آسان وعدم نیاز به تطابق کاملhla . با این حال ، به دلیل مقدار کم خون بند ناف بدست آمده از یک اهداکننده واینکه حاوی سلول های بنیادی خون ساز زیادی نیست ، استفاده از آن به طور عمده به کودکان محدود شده است .تلاش برای غلبه بر کمبود نسبی سلول های بنیادی خون ساز و پروژنیتور ها منجر به فن آوری های گسترش سلول های بنیادی خون ساز در شرایط آزمایشگاهی شده است .گارسینول ، اولین گزارش از یک مولکول کوچک مهار کننده هیستون استیل ترانسفراز تقویت کننده تکثیر برون تنی سلول های بنیادی خون ساز است. ابتدا شمارش سلولی :در این مطالعه کشت سلول های بنیادی خون سازcd133+ همراه با گارسینول و فاکتور های رشد scf ,tpo و fl بررسی شد . سپس تعیین دوز: جهت بررسی دوز بهینه عصاره گیاهی گارسینول و فلوسیتومتری :برای تشخیص میزان بیان مارکر cd133 در روزهای صفر و6 و 11. همچنین تست سنجش کلنی :برای ارزیابی تعداد سلول های بنیادی خون ساز کاربردی در کشت با گارسینول تست سنجش کلنی انجام شد و rt.pcr: میزان بیان ژن cxcr4 با استفاده از تکنیک rt.pcr مورد مطالعه قرار گرفت .نتایج حاصل بیانگر آن است که گارسینول به طور قوی سلول های بنیادی خون ساز cd133+ را گسترش می دهد همچنین گارسینول به طور موثر تعداد کلنی های سلول های بنیادی خون ساز را افزایش می دهد و تیمار سلول های بنیادی خون ساز با گارسینول منجر به افزایش 9.6 برابری در میزان بیان cxcr4 شد. گارسینول به عنوان اولین محصول طبیعی عمل کننده بر روی سلول های بنیادی خون ساز و پروژنیتورها می باشد و نشان می دهد مهار هیستون استیل ترانسفراز ها می تواند یک روش جایگزین برای اعمال نفوذ بر سلول های بنیادی خون ساز و پروژنیتور ها باشد.
سیما تقی زاده بروجنی سعید کاویانی جبلی
mir-125b, mir-9 ,mir-22 میکروrnaهایی هستند که در ایجاد سرطان رده های هماتوپوئیتیک نقش دارند و انتقال این میکروrnaها در پیشرفت سرطان میتواند نقش مهمی داشته باشد. از آنجایی که ارتباطات و انتقالات بین سلولی بوسیله میکرووزیکل ها انجام می شود حضور این میکروrnaها در میکرووزیکل های مشتق از رده های سلولی سرطانی jurkat و nb4 می تواند به ما در دریافت نحوه انتقال این میکروrnaها کمک کند و همچنین بعنوان یکی از راههایی که میتواند در درمان و پیشگیری از پیشرفت سرطان مفید باشد مورد توجه قرار گیرد.
احمدرضا ahmadreza محمدحسین یادگاری
مقدمه:سرطانها جزء بیماریهای کشنده می باشند. لوسمی میلوییدی حاد (aml)نوعی سرطان خون است که بر اساس یکسری ویژگیهای خاص به انواع مختلف تقسیم بندی می شود.. اریترو لوسمی یا aml-m6نوعی لوسمی میلوئیدی است .متوسط سن بیمار مبتلا به این بیماری 63 سال است.مواد شیمیایی معمول برای درمان لوسمی میلوئیدیcytarabine,anthracycline,daunorubicin,idarubicinمی باشد.شیمی درمانی بیماران درای یک سری معایب می باشداز جمله اینکه یک دوره طولانی درمانی نیاز دارد.از روش های درمانی جدید برای درمان سرطان که جایگزین مناسبی می تواند برای شیمی درمانی محسوب شود می توان به درمان سرطان با القاء آپوپتوز در سلول های سرطانی اشاره کرد. القاء آپوپتوز به وسیله فاگوسیتوز در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است.در این پژوهش از مدل مخمری برای ایجاد آپوپتوز در سلول های سرطانی استفاده شد. موادوروش ها: رده سلولیkg1در محیط کشت imdm کشت داده شد.اثرات مخمر بر روی سلول های kg1 ابتدا توسط تست mtt ارزیابی شد و سپس rnaتوتال از رده سلولی استخراج و سطوح بیان ژن های bax , mmp-9با استفاده از تکنیک qrt-pcr سنجیده شد.در نهایت اثرات این مدل مخمری بر روی رده ی سلولی با استفاده از فلوسایتومتری سنجیده شد. یافته ها:در این مطالعه میزان دز موثر مدل مخمری برای ایجاد آپوپتوز در سلول های سرطانی 1.107به دست آمد.همچنین مشاهده شد که میزان بیان ژن های bax و mmp-9 به ترتیب در طول زمان افزایش و کاهش یافته بود.نتایج حاصل از فلوسایتومتری نیز افزایش میزان آپوپتوز را برای این مدل مخمری تایید می کرد. مدل مخمری می تواند با القا فاگوستوز در سلول های سرطانی آنها را به سمت آپوپتوز پیش ببرد.