نام پژوهشگر: زکیه آذرمهر
زکیه آذرمهر زهره توازیانی
چکیده قواعد محالات در فلسفه یکی از پر کاربرد ترین قاعده های مباحث فلسفی و از ارکان ضروری شناخت محسوب می شود که با ارجاع به وجود شناسی مجوز ورود به مباحث فلسفی یافته و فیلسوفان با این قاعده ها توانسته اند به بسیاری از پرسشهای کلامی و فلسفی پاسخ دهند. قاعده های مهم محالات که پژوهش حاضر به آنها پرداخته عبارتند از: قاعده «استحاله اجتماع مثلین»، قاعده «استحاله تناقض»، قاعده «استحاله دور»، قاعده «استحاله تسلسل»، قاعده «استحاله علیه کل شیءِ لِنفسه»، قاعده «استحاله انفکاک معلول از علت تامه»، قاعده «استحاله توارد العلتین علی معلول واحد»، قاعده «استحاله ترجیح بلامرجح»، قاعده «استحاله اعاده معدوم»، قاعده «استحاله انتقال الاعراض». که علامه طباطبائی از این ده قاعده در حل مباحثی نظیر تجرد نفس ناطقه و علم حضوری آن به خود، اثبات واجب الوجود و صفاتش، افعال واجب الوجود و معاد استفاده نموده است. او با این کار نشان داده که قاعده های محالات قابلیت این را دارند که در حلّ بیشتر معضلات فلسفی به کار گرفته شوند. در راستای همین هدف در ابتداء برای ایضاح مفهومی محالات مراد از محال و کاربرد آن روشن شده است و سپس کاربرد این محالات در حل مسائل فلسفی از آثار علامه طباطبائی اخذ و گزارش شده است. کلید واژه : محالات، واجب الوجود، صفات واجب، نفس ناطقه، معاد