نام پژوهشگر: مارال امیرکیان تهران
مارال امیرکیان تهران رحمت امینی
تئاتر کشورمان در دهه ی اخیر با واژگانی چون دراماتورژی و بازخوانی سر و کار زیادی دارد.بحث های نه چندان جامع به صورت غیر متمرکز و یا در قالب نقد و نظرهای نشریات در این باره صورت می گیرد اما کمتر به چرایی و چیستی این وازه در تئاتر ما می پردازد. دراماتورژ کیست؟ حوزه فعالیت وی کجاست؟ دانش و تجربیات او در خلق یک اثر هنری تا چه میزان کارآمد است؟ دراماتورژی در مفهوم گسترده آن عبارت است از ؛ تکنیک و یا علم هنر دراماتیک که در آن سعی می شود اصول ساخت یک اثر بر اساس یک موضوع روشن و چه بر اساس نتیجه گیری ها بر مبنای یک سیستم تجریدی تبیین گردد. این مفهوم در تحول معنا و معنای جدید خود سعی دارد که از چارچوب مطالعه یک متن دراماتیک فراتر رود و اندامواره کلی متن، محتوا و فرم و اجرای صحنه ای را تبیین کند. از این رو بعد از شرح و توصیف این واژه به بررسی مفهوم اسطوره و شرح داستان های اساطیری زرتشت پرداختم و با انطباق مفهوم دراماتورژی بر ساختار داستانهای اساطیری زرتشتی به یک شیوه اجرایی نوین وپویا در راستای این گونه آثار دست یافتم. درواقع پیشینه دراماتورژی به عهد باستان باز می گردد یعنی تولد آن همزمان با تئاتر در عرصه تحولات بشری است. بحث تخصصی آن تحت عنوان دراماتورژی به حدود 200 تا 300 سال گذشته باز می گردد. زمانی پس از انقلاب کبیر فرانسه که در هر مقوله ای به رشته ها به صورت تخصصی توجه می شدقدمت یک کلمه ماهیت وجود و حضور معانی آن را از سالیان و قرن ها پیش اثبات می کند و دراماتورژی که امروزه در کارگردانی تئاتر مطرح می باشد بسیار پیش از مقوله ای سیستماتیک به نام کارگردانی وجود داشته است. در این پژوهش سعی شده تا با تفسیر و تعریف این واژه به درک صحیحی از عملکرد دراماتورژ ،در حیطه اجرای یک متن نمایشی دست یابیم تا ضرورت نگاه متخصصانه دراماتورژ از مفاد لایملک یک گروه تئاتری به شمار آید.