نام پژوهشگر: محمد محمدی الموتی
محمد محمدی الموتی حمیدرضا آیت اللهی
هدف از این نوشتار معرفی بخش های اصلی نظام فکری و فلسفی کواین، با محوریت مقالاتی از سلسله کتاب-های انتشارات کمبریج به نام کواین، می باشد. در این چارچوب، در مقدمه با توجه به اهمیتی که آراء حلقه ی وین یا همان شاکله ی اصلی پوزیتیویست های منطقی و به اقتفای آنان دیدگاه های فلسفی ردولف کارنپ بر شکل دهی و جهت دهی به تفکر کواین داشته است، اشاره ی بسیار کوتاهی به سرخط تفکر آنان شده است. فصل اول به معرفت شناسی طبیعی شده ی کواین و تلاش او می پردازد که می خواهد معرفت شناسی را درون خود علم تجربی بنا نهد و بر پایه های آن استوار سازد. از نظر کواین معرفت شناسی مبنایی برای علم تجربی به دست نمی دهد بلکه این علم تجربی است که چارچوبی برای فهم خود در اختیار قرار می دهد. این باژگونی هسته ی انقلابی مفهوم معرفت شناسی طبیعی شده ی کواین را بیان می دارد. در ادامه نویسنده سعی می کند نشان دهد که به-رغم تعدیل هایی که کواین در مدل خود و نیز بخش های مختلفی از نظام فلسفی خود برای ایجاد امکان دفاع از نظریه اش ایجاد می کند، اولاً نمی تواند به طور کامل پای بند تجربه باوری خود باقی بماند و ثانیاً از میان احتمالات مختلف به سوی احتمالاتی می غلتد که وزنه ی طبیعت گرایانه ی آن کم تر است، به گونه ای که می توان آن را بازگشتی از رویکرد طبیعت گرایانه به شمار آورد. تمایز میان دو قضیه ی تحلیلی و ترکیبی، پس از کانت، به موضوعی اصلی در مباحث معرفت شناسانه و امکان فهم مورد توجه قرار گرفت. از جمله این موضوع در مباحث کارنپ، به عنوان یکی از اعضای برجسته ی حلقه ی وین، مورد اهتمام آشکار بود. کواین با چاپ مقاله ی "دو حکم جزمی تجربه گرایی" به این اصل، در کنار اصل تقلیل گرایی، حمله برد. فصل دوم از این پژوهش به ارزیابی مشروعیت مطالبات و بحث کواین توجه نشان می-دهد. کواین فقدان محتوای تجربی در تقسیم بندی قضایا به تحلیلی و ترکیبی را سبب آن می داند که این بحث به باوری متافیزیکی و در نتیجه ناپذیرفتنی بدل شود. البته در این زمینه تقابل اصلی میان کارنپ و کواین شکل می-گیرد. کواین، هم چنین، وجود معیاری تجربه گرایانه را در فهم پذیری تمایز تحلیلی- ترکیبی لازم می داند و این مطالبه ای است که مشروعیت و محتوای خود را از سنت تجربه گرایی به دست می آورد. اما مشکل آن است که کواین جزییات خواست خود را به شکل مبهمی بیان کرده است. از سوی دیگر نویسنده با توجه به آن که کواین تقلیل گرایی را به عنوان دومین حکم جزمی تجربه گرایی مورد تهاجم قرار می دهد، می کوشد نشان می دهد که وی در مخالفت با تمایز تحلیلی- ترکیبی در برخی جنبه ها هم تقلیل گرا می شود وهم اثبات گرا. درنهایت هم نشان می دهد که کواین، به رغم تعدیل هایی که در نگاه کل گرایانه ی خود می دهد، می پذیرد که "جملات از لحاظ شناختی معادلند، اگر جایگزینی یکی به جای دیگری تأثیر بر محتوای تجربی هیچ کدام از مجموعه جملات نداشته باشد" و این بیان برای حفظ تحلیلی بودن کافی است. فصل سوم به چهار موضوع می پردازد: ارائه ی خلاصه ای از مباحث کواین درباره ی کل گرایی معنا؛ نسبت میان کل گرایی، طبیعت گرایی و تحقیق پذیری معنا؛ طرح جزییات بیش تری از استدلال کواین درباره ی کل گرایی و ارتباط ادعای نامعقولی تمایز تحلیلی- ترکیبی با کل گرایی معتدل و ریشه ای؛ پرسش های بی پاسخ ناشی از مدعای کواین در زمینه ی کل گرایی. مسایل مربوط به ارجاع و وجودشناسی بخش قابل توجهی از آثار کواین را به خود اختصاص داده که در فصل چهارم مورد بحث قرار می گیرد. در این فصل ابتدا مختصری از دیدگاه راسل درباره ی ارتباط ذهن با جهان خارج طرح می شود که در تغایر کامل با نقطه نظرات کواین است. چگونگی دست یابی به معرفت و نحوه ی تماس ذهن با چیزهایی غیر از خود پرسش هایی است که کواین، در پاسخ، به آنها می پردازد. پاسخ هایی که از مسیر دیدگاه طبیعت گرایانه ی وی گذر می کند. اما نکته ی کلیدی در پاسخ های کواین پنداری است که او از جمله ی مشاهدتی دارد. از نظر او تمامی معرفت ما، هرچند تئوریک، در نهایت از طریق جملات مشاهدتی قابل پاسخ گویی است که وی آنها را مشاهده ی مطلق می نامد. از سوی دیگر، کواین، به نوعی مشابه با راسل، بر جنبه ی ارجاعی زبان تأکید دارد. لکن، این ارجاع را بنیادین، به معنای راسلی آن، نمی داند. به علاوه، مفاهیمی که از طریق آنها زبان اقدام به برقراری ارتباط با جهان می کند از دیدگاه وی ارجاعی نیستند. ارجاع از نظر کواین نسبتی میان زبان و برخی اصطلاحات زبانی و جهان است و قابلیت ارجاع یک قابلیت استفاده از زبان است. او هم چنین، از ارتباط میان کارکرد ارجاعی زبان و شاکله ی مفهومی ما سخن می گوید که البته از نظر وی این دو دو تلاش جدا از هم نیستند و درک ارجاع یک گام مهم به سوی توضیح مفهومی است درباره ی وجود. وجودشناسی، از منظر کواین، موضوعی تصنعی به شمار می رود و این رأی در کنار نوع نگاه او به زبان نوعی نسبیت وجودشناختی را تداعی می کند؛ هرچند وی چنین نسبیتی را انکار می نماید. در این فصل با بررسی نظرات کواین به زبان (زبان معمولی و زبان تابع) و رابطه ی آن با وجودشناسی و پرسش های ناشی از آن و در عین حال مقایسه ی آرای کواین و کارنپ دست به ارزیابی دیدگاه کواین زده می شود. فصل پنجم، هم دلانه تر، دو موضوعی را مورد نظر قرار می دهد که می توان آنها را از شاکله های اساسی اندیشه ی کواینی دانست: رفتارگرایی و تجربه گرایی. در این بخش تلاش آن بوده که با توجه به بخش های مختلف آرای کواین رابطه ی میان طبیعت گرایی، فیزیکالیسم و تجربه گرایی وی تبیین شود و معلوم گردد که تجربه گرایی که کواین آن را نوین می داند چیست و آن نقشی که در حوزه ی زبان ایفا می کند کدام است. البته باید در نظر آورد که زبان نیز در چارچوب نظام کواینی مولفه ای محوری است. از نظر کواین، در حوزه ی زبان شناسی، افراد یک انتخاب بیش تر ندارند: فراگیری زبان از طریق مشاهده ی رفتار دیگران به صورت بین الاذهانی. نتیجه ی این ادعای تجربی درباره ی یادگیری زبان، هم، ادعایی مبتنی بر معناشناسی است که بر اساس آن، هیچ معنای زبانی وجود ندارد که در رفتار پدیدار نباشد.