نام پژوهشگر: fبتول شاهی
fبتول شاهی طیبه ماهروزاده
چکیده پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه ماهیت تفکر انتقادی از دیدگاه اسلام و پساساختارگرایی می پردازد. تفکر انتقادی ،با بن مایه ی سنجش آرا ،افکار و ادعاها و همچنین تصمیم گیری صحیح،مورد مطالبه ی فیلسوفان و جامعه شناسان است و از طریق این دو گروه به علوم تربیتی و روان شناسی وارد شده و در کنار مفاهیم دیگری چون روش حل مساله و تفکر خلاق قرار گرفته است.فیلسوفان ،ذات فلسفه را تفکر انتقادی می دانند. پساساختارگرایی به عنوان یکی از شاخه های پست مدرنیسم د رپی نقد ساختارها و بنیان ها و مفروضات ساختارگرای و هر نوع اندیشه ساختارگرایانه است که این مهم بواسطه تفکر انتقادی و مولفه های آن صورت می گیرد.با توجه به اینکه آموزه های تربیتی و فرهنگی پسا ساختارگرا به سرعت در حال انتشار است بنابراین لزوم آشنایی مسئولین تربیتی با این آموزه ها امری انکارناپذیر است و با توجه به اینکه اندیشه و فرهنگ اسلامی ،به منزله ی امری ریشه دار در تاریخ این مرز و بوم ،محتوا و جهت مشارکت مردم را مشخص می سازد بنابراین نوع نگاه دو رویکرد به تفکر انتقادی ،روشهای تربیت تفکر انتقادی ،موانع رشد تفکر انتقادی و در پایان وجوه افتراق و اشتراک این دو رویکرد با استفاده از منابع موجود و از طریق روش تحلیل کیفی (روش بردی)استخراج و مقایسه گردیده است.نتایج پژوهش نشان می دهد که برخی ناهمخوانی ها در زمینه های مختلف از جمله نفی فراروایت ها ،نفی تمامی الگوها و اسوه های اخلاقی و لزوم نقد آنها از دیدگاه پساساختارگرایی در تضاد با تفکرات اسلامی و تناقض مبانی اسلامی با مبانی تفکر انتقادی و تقاوت د راهداف تفکر انتقادی از دیدگاه اسلامی با تفکر انتقادی از دیدگاه رویکردهای غربی است.همچنین تفکر انتقادی در پساساختارگرایی و کلیه مکاتب غربی در جهت اهداف لیبرالیستی و آزادی فردی است حال آنکه هدف از تفکر انتقادی در اسلام رسیدن به آرمان های الهی و انسانی است.