نام پژوهشگر: محمد محسن علیق

تبیین دیدگاه های زیباشناختی ابو حیان توحیدی در تعلیم و تربیت و نقد آرای زیبایی شناختی الیوت آیزنر بر اساس آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  محمد محسن علیق   سید مهدی سجادی

در جهان معاصر و در جوامع اسلامی ما با نقصی عمیق، غفلت و گاهی سوء تفاهم در رابطه میان تربیت و علم زیبایی شناسی، مخصوصاً در بحث تربیت اسلامی مواجهیم. به سبب تحقیقات کم و کمبود متخصصین و علمای تربیت، مثلث زیبایی شناسی- تربیت-دین تهی و مبهم مانده است. فلذا می بینیم که زیبایی شناسی اسلامی فقط در حد کتاب ها، نظریات قدیمی فلاسفه مسلمان متقدم و متأخر باقی مانده و نتوانسته فلسفه تربیتی مطابق با مقتضیات عصر جدید که قابلیت اداره عملی و تربیتی فرد و جامعه را داشته باشد، تولید کند. ما در این رساله تلاش کردیم دلالت های زیبایی شناختی در آراء تربیتی ابوحیان توحیدی را از طریق تعمق و واکاوی در نظریات فلسفه زیبایی شناسی اش استنتاج کنیم، و بر این اساس به اجتهاد و استنباط در اصول و اهداف تربیتی بپردازیم وسپس به چرخش والزامات تربیتی او برسیم. مهمترین دلالتهای تربیتی دیدگاه توحیدی عبارت اند: محوریت عقل در هدایت حواس وخیال –کشف زیبایی نسبی مادی برای رسیدن به زیبایی مطلق – سودبخشی زیبایی ها- رعایت قابلیت ها واصالت تفهیم در هنر – حاکمیت اخلاق برلذت - محاکات طبیعت – عشق به زیبایی محرک عمل و..... هدف از استنتاج دلالت های تربیتی در آراء زیبایی شناختی ابوحیان توحیدی ارائه نمونه ای ساده از یک تلاش اجتهادی-انتقادی است، چرا که مشکلات عرصه تربیتی معاصر در جوامع اسلامی مان نیازمند راه حل ها و الگوهایی است که بین اصالت گرایی و همگام زمانه بودن جمع کنند و ارائه کننده سیاست ها و برنامه های قابل تحقق، نقد و اصلاح متناسب با مبانی فلسفه تربیتی اسلام برای انسان و جامعه باشند. در مقابل الیوت آیزنر به عنوان شخصیت بیشتاز درزمینه تربیت از منظر هنر انتخاب کردیم تا با ایجاد گفتگوی فعال بین این دو دیدگاه وچرخش آنان به بررسی نظرات مشترک وسپس نقدهای وارد از منظر توحیدی به آرای آیزنر بپردازیم. آیزنر دارای تجارب و دیدگاه هایی در این زمینه است و به شدت سیطره رویکرد تجربی-علمی غرب را مورد انتقاد قرار می دهد و معتقد است زیبایی شناسی و هنر در تعلیم و تربیت نقش مهمی داشته و افق های جدیدی را برای شناخت و ادراک و کشف حقایق به ما نشان می دهد. بازگشت به مبانی فلسفه اسلامی ما از سویی و پیگیری کارهای تربیتی به شکل جدی –که منتقد اصول و شیوه های کنونی رایج در تربیت غرب است- بی تردید در بنیانگذاری و وضع یک فلسفه تربیتی جدید و متناسب با شرایط خودمان که بین اصالت و عمق جمع کند و مشکلات تربیتی و آموزشی معاصر مبتلی به نسل کنونی نقش قابل توجهی خواهد داشت و ارائه کننده یک الگوی متفاوت و متمایز در تربیت اسلامی- انسانی خواهد بود.