نام پژوهشگر: بهرام آجرلو
بهرام آجرلو مژگان خراسانی مطلق
نانوکریستال های پرووسکیتی srfeo3-x (03/0، 17/0 x=) با ساختار مکعبی، با استفاده از سه روش ساده و موثر شیمی تَر؛ هم رسوبی، هم رسوبی همراه با ماکروویو و هم رسوبی همراه با فراصوت در حضور دو سورفکتانت مختلف، تهیه شدند. شرایط واکنش از قبیل نوع سورفکتانت، ph محلول و دمای کلسیناسیون بهینه شد. مورفولوژی، پارامترهای شبکه و اندازه ی ذرات در این مواد، توسط تکنیک های طیف بینی تبدیل فوریه (ft-ir)، پراش پرتو ایکس (xrd)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem)، طیف سنجی تفکیک انرژی (edx) مورد مطالعه و شناسایی قرار گرفتند. خواص مغناطیسی محصولات توسط مغناطیس سنج ارتعاشی نمونه (vsm) در دمای اتاق اندازه گیری شد. نانوکریستال های ارتوفریت رفتار مغناطیسی قوی را نشان می دهند. پرووسکیت های سنتز شده در هر تمامی روشها دارای فاز کریستالی نسبتاً خالصی از اورتوفریت استرنسیم می باشند. ولی شکل و اندازه ذرات srfeo2.97 و srfeo2.83 در هر سه روش متفاوت است. نانوذرات بدست آمده از روش هم رسوبی به کمک ماکروویو و فراصوت با استفاده از اکتانوئیک اسید به ترتیب صفحه و میله مانند می باشند و نانوذرات تهیه شده از سایر روش ها بصورت کروی هستند. همچنین نتایج نشان می دهند که با تابش دهی امواج ماکروویو و فراصوت می توان زمان تولید نانوذرات را بطور قابل ملاحظه ای کوتاه کرد.
سمانه تدینی فاطمه اکبری
با مطالعه نقوش به جای مانده از آثار هنری هزاره های پیش از تاریخ علاوه بر مشاهده ی باورهای فرهنگی مشابه، سنت های هنری و الگوهای مشترکی را در خلق آثار هنری مناطق مختلف این سرزمین پهناور خواهیم یافت. گستره ی عظیمی از این نقوش بر تن پیکره های سفالینی نقش بسته است که همچون مدارکی مکتوب، شیوه ی معیشتی و آئین های سنتی پیشینیان ما را معلوم می دارد. برای مطالعه ی این منابع تصویری نخستین خاستگاه های سفال منقوش یعنی سیلک و شوش را در نظر گرفته ایم. در خصوص چگونگی استقرار و طبقه بندی لایه های تپه های باستانی شوش و سیلک مباحث و نظریه های فراوانی وجود دارد، لیکن تا کنون پژوهشی در زمینه تطبیق نقوش با یکدیگر صورت نگرفته است. بنا بر این ضروری می نمود که این کار به شیوه ای عملی انجام پذیرد تا ضمن یافتن شباهت ها و تفاوت ها، گامی در مسیر اثبات وجود الگوهای فرهنگی یکسان در هنر ایران برداریم. این پژوهش به شیوه توصیفی- تطبیقی صورت گرفته است. در مقایسه و تطبیق نقوش سفاینه ها ابتدا مختصری در خصوص تپه های باستانی شوش و سیلک و لایه های آن ها گفته شده و پس از آن شاخصه هایی از قبیل جنس خاک سفال، شکل ظروف و تنوع نمونه ها در هر دوره به ترتیب بررسی شده است. پس از آن شرح کاملی از خوانش نمونه های مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد در شوش و سیلک ارائه شده و در نهایت به تطبیق گروه نقش های موجود در دو منطقه پرداخته ایم. در مطالعه تطبیقی نقوش پی بردیم که نقش مایه های بسیاری در گروه های جانوری، هندسی، گیاهی و انسانی در هر دو منطقه به وفور ترسیم شده و در پاره ای موارد شباهت هایی نیز یافته شد. در کلیه این گروه نقش ها وجود روح مشترکی به چشم می خورد، با این تفاوت که آنچه در نقوش سیلک حالت سر زندگی و هیجان را القا می کند، در شوش کیفیتی آرمانی و ایستا پیدا کرده است.
پریوش سیاه وحید عسکرپور
این پژوهش به بررسی و مطالعه باستان شناسی و مردم شناسی چشم زخم ها (بخصوص چشمواره های آبی) و همچنین هنرهای مرتبط با چشم زخم با شناخت فنون شیشه گری که در ساخت چشمواره های آبی کاربرد دارند پرداخته است. امروزه در جامعه ایرانی-اسلامی چشمواره های آبی شیشه ای به عنوان مصنوعات در فرهنگ عامه رواج یافته اند. با مطالعه داده های باستان شناسی در مورد چشم زخم ها ریشه های شکل گیری و بکارگیری مصنوعاتی که در این زمینه در آداب و رسوم مردمان رایج است، مشخص و روشن می گردد. همچنین مطالعه این مواد در زمینه مردم شناسی دین و آیین، میتواند جنبه هایی از آن باورها و اعتقادات وابسته به آن را در فرهنگ عامه بیان کند. پرسش اصلی در این پایان نامه در مورد ریشه های تاریخی این چشمواره های آبی و حضور این مصنوعات در جامعه ایرانی-اسلامی به عنوان کالاهای مربوط به باور و اعتقاد به چشم زخم است. فرضیه ای که در راستای این پرسش به وجود آمده غیر ایرانی بودن ریشه های تاریخی و شکل گیری این چشمواره های آبی است. روش های گردآوری داده ها به دو شیوه کتابخانه ای و میدانی انجام گرفته است. داده های مورد مطالعه در این پژوهش به وسیله منابع به دست آمده از مطالعات باستان شناسی در دو بخش متون و اشیاء باستانی در مورد چشم زخم ها و همچنین مطالعات مردم نگاری که تاکنون در مورد چشم زخم صورت گرفته می باشد. روش گردآوری داده ها بر اساس ماهیت به صورت کیفی و توصیفی بوده است. جامعه های مورد مطالعه برای پژوهش های مردم نگاری شامل روستای پیربالا از توابع شهرستان مرند در آذربایجان شرقی و شهر تبریز می باشد. از نتایج و دستاوردهای این پژوهش آگاهی به جهان شمول بودن پدیده چشم زخم است و اینکه چشم زخم اختصاص به یک فرهنگ خاص ندارد. در متون اسلامی هرچند چشم زخم به مثابه یک امر شرارت بار و آسیب رسان پذیرفته می شود، اما به عنوان بخشی از روان خود انسان و نه نیرو یا موجودی خارج از وی در نظر می آید. در فن شناسی چشمواره های آبی فنون شیشه گری سنتی مانند شیشه موزائیکی و روش هزارگل در اکثر مهره های چشمی مورد مطالعه از باستان تا کنون استفاده شده است. در باور به چشم زخم و آداب و رسوم مرتبط با آن در میان مردم روستای پیربالا و شهر تبریز با گونه ای تلفیق میان عناصر دینی و غیر دینی مواجه هستیم که در ساحت های گوناگون زندگی روزمره اشان نمایان است. مشاهده شد که چشمواره های آبی با مدرن شدن جامعه تبریز وارد عرصه های زندگی مردمان این شهر شده است و در روستای پیربالا به عنوان جامعه سنتی ایرانی-اسلامی چشمواره های آبی حضور ندارند.
هادی زندکریمی بهرام آجرلو
این مطالعه بر آن است که با استفاده از آنالیز ایزوتوپ های پایدار استرانسیوم به مطالعه باستان سنجی بقایای اسکلت های انسان محوطه باستانی مسجد کبود بپردازد. در این پژوهش نمونه های دندان و استخوان ده اسکلت از اسکلت های مسجد کبود جهت بررسی بومی و یا غیر بومی بودن این اسکلت ها با دو روش آنالیز ایزوتوپ های پایدار استرانسیوم 87sr/86sr و آنالیز عناصر کم مقدار sr/ca و ba/ca مورد مطالعه قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش که بومی بودن اسکلت های محوطه عصر آهن مسجد کبود را نشان می دهد، حاکی از سودمندی این روش در مطالعات باستان شناسی است. علاوه بر این نتایج آنالیزهای ایزوتوپی و عنصری به دست آمده در این پژوهش را می توان در تحقیقات مختلف زمین شناسی و باستان شناسی و دیگر علوم بین رشته ای به کار برد.