نام پژوهشگر: پژمان طهماسبی
رحمان توکلی وردنجانی پژمان طهماسبی
چکیده مطالعه و شناخت پدیده آتش سوزی می تواند به عنوان یک مطالعه راهبردی در مدیریت ریسک و بحران و به منظور کنترل و کاهش تخریب های آتش سوزی مورد استفاده قرار گیرد. دراین تحقیق که با هدف تعیین مهمترین عوامل تأثیر گذار بر آتش سوزی و پهنه بندی خطر حریق در جنگل ها و مراتع استان چهارمحال و بختیاری صورت گرفته است، ابتدا 120 منطقه از مناطق آتش سوزی شده سنوات گذشته، نقشه برداری و تعیین مساحت گردید. سپس با بررسی مطالعات صورت گرفته در این زمینه، دوازده عامل تأثیر گذار بر گستره آتش سوزی، مشخص و مقادیراین عوامل با توجه به موقعیت و تاریخ وقوع آتش سوزی ها استخراج گردید. این عوامل عبارتند از: تراکم پوشش گیاهی، شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، سرعت باد، دما، بارش، رطوبت نسبی، فاصله از جاده، فاصله از اراضی کشاورزی، فاصله از مناطق اطفاء حریق و تراکم جمعیت. در ادامه جهت تعیین سهم تأثیر گذاری عوامل بررسی شده در آتش سوزی ها با استفاده از روش شبکه عصبی مصنوعی، نسبت به تحلیل روابط بین عوامل مد نظر با مساحت آتش سوزی ها اقدام و همچنین مدلی برای ایجاد امکان پیش بینی خطر آتش سوزی به ازای ورود عوامل تأثیر گذار تعیین گردید. نتایج نشان می دهد از بین عوامل مورد بررسی، عامل پوشش گیاهی، فاصله از جاده، جهت شیب، رطوبت نسبی، سرعت باد نسبت به سایر عوامل از درجه اهمیت بالاتری برخوردارند. همچنین با استفاده از نقشه پوشش گیاهی جنگل ها و مراتع استان و تهیه لایه های اطلاعاتی عوامل مورد نظر در کل استان و با استفاده از مدل تهیه شده، مقادیر پیش بینی خطر برای کل استان استخراج و سپس نقشه پهنه بندی خطر آتش سوزی در سیستم اطلاعات جغرافیایی در پنج کلاس مختلف تهیه گردید.
فاطمه عابدینی اسماعیل اسدی
با شناخت اکولوژیک گونه ها، پراکنش آن ها در محیط طبیعی و شناسایی فرآیندهایی که توزیع آن ها را محدود می کند می توان گیاهان معرف شرایط هر محیط را معرفی نموده و در امر شناخت و حفظ گونه های ارزشمند همت گماشت. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی روابط پوشش گیاهی و عوامل محیطی به منظور تعیین مهمترین فاکتورهای محیطی موثر بر پراکنش اکولوژیک چهار گونه گون علوفه ای astragalus angustiflorus، astragalus brachystachys، astragalus curvirostris و astragalus effusus در منطقه کرسنک، استان چهارمحال و بختیاری می باشد. پس از بازدید صحرایی چهار تیپ رویشی غالب به روش فیزیونومی در منطقه مشخص گردید. در منطقه معرف هر تیپ با استقرار سه ترانسکت پوشش گیاهی به روش تصادفی- سیستماتیک نمونه برداری شد. پارامترهای گیاهی شامل درصد پوشش، تراکم و فراوانی در هر پلات اندازه گیری شد. همچنین پارامترهای توپوگرافی (درصد و جهت شیب و ارتفاع از سطح دریا) در هر پلات ثبت گردید. نمونه برداری خاک از دو عمق 30-0 و 60-30 سانتیمتر انجام شد. در آزمایشگاه خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاکها اندازه گیری شد. ماتریس اطلاعات ویژگی های محیطی و پوشش گیاهی تهیه و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری آنالیز تشخیصی، آنالیز چند متغیره تطبیقی متعارفی (cca) و تحلیل چند پاسخی روش جایگشت (mrpp) به کمک نرم افزارهای spss و pc-ord استفاده شد. نتایح بدست آمده نشان داد که عوامل خاکی از قبیل کربنات کلسیم و نیتروژن بر تراکم گونه های گیاهی مورد مطالعه تأثیر عمده ای دارند. همچنین نتایج حاصل از آنالیز cca نشان داد که از بین عوامل محیطی نیتروژن و شاخص دریافت گرما بیشترین تأثیر را بر پراکنش گونه های مورد مطالعه دارند.
عباس حیدری پژمان طهماسبی
آتش سوزی و چرا دو عاملی هستند که با تغییر در ساختار و ترکیب پوشش گیاهی، تاثیرات شگرفی بر عملکرد اکوسیستم های طبیعی دارند. این تحقیق در 5 منطقه از مراتع نیمه استپی استان چهار محال و بختیاری انجام گرفت. پوشش گیاهی مناطق حریق و شاهد در طول شیب تغییرات چرای حیوانات (سبک تا سنگین) نمونهبرداری شد. ابتدا شاخص های یکنواختی، غنای گونه ای، تنوع شانون، سیمپسون و بتا محاسبه شد، سپس برای نشان دادن اثرات متقابل بین عوامل تاثیر گذار بر شاخص های فوق آزمون مدل عمومی خطی glm و برای نشان دادن اثر معنی داری بین مناطق حریق و شاهد آزمون t- استیودنت مورد استفاده قرار گرفت. در منطقه چرای سبک، آتش سوزی باعث افزایش شاخص شانون به مقدار 7/52 درصد، شاخص سیمپسون 5/48 درصد و شاخص یکنواختی به میزان 45 درصد شد، ولی تنوع بتا در تیمار آتش سوزی کاهش معنی دار 08/78 درصدی داشت. در مناطق با چرای متوسط تاثیر آتش بر شاخص های غنای گونه ای، شانون و سیمپسون معنی دار نبود، اما شاخص یکنواختی نسبت به منطقه شاهد افزایش معنی دار 26/17 درصدی، و تنوع بتا کاهش معنی دار 3/57 درصدی در تیمار آتش سوزی داشت. در منطقه با چرای سنگین نتایج حاکی از کاهش معنی دار 9/27 درصدی غنای گونه ای، و 2/66 درصدی تنوع بتا در تیمار آتش سوزی بود. همچنین در این منطقه آتش سوزی باعث افزایش معنی دار شاخص های یکنواختی، شانون و سیمپسون به ترتیب به میزان 1/72 ، 1/62 و 56 درصد شد. برای بررسی تاثیر آتش سوزی بر ویژگی های شاخص گیاهان، ابتدا گونه ها بر اساس ویژگی های فرم رویشی، طبقه-بندی ران کیائر، خوشخوراکی، ارتفاع گیاهان، نوع تکثیر گیاهان، زمان گلدهی و زمان بذر دهی تفکیک شدند. سپس برای نشان دادن اثرات متقابل بین عوامل تاثیر گذار بر شاخص های فوق، آزمون مدل عمومی خطی و برای مشخص کردن ویژگی های شاخص پوشش گیاهی مناطق حریق و شاهد از تحلیل گونه های شاخص (isa) استفاده شد. نتایج نشان داد که آتش سوزی باعث کاهش گیاهان بوته ای از 2/13 به 6/1 در مناطق با چرای سبک، از 2/14 به 8/0 در مناطق با چرای متوسط و از 2/37 به 3/3 در مناطق با چرای سنگین شده است. در مورد گراس های یک ساله آتش-سوزی تنها در مناطق با چرای سبک باعث کاهش معنی دار آنها از 9/4 به 9/0 شد. کاهش معنی دار گیاهان کلاس ii و iii در اثر آتش سوزی در شرایط چرای سبک مشاهده شد، که این کاهش به ترتیب از 5/7 به 2/3 و 2/13 به 6/2 بود، در مناطق با چرای متوسط و سنگین آتش سوزی تنها بر گیاهان کلاس iii تاثیر معنی دار گذاشت و باعث کاهش آن ها در مناطق با چرای متوسط از 6/15 به 1/2 و در چرای سنگین از 2/39 به 6/5 شد. آتش سوزی در هر سه نوع مدیریت چرایی باعث کاهش معنی دار گیاهانی شد که تکثیر آن ها تنها از راه جنسی بود ولی گیاهانی که از طریق جنسی و غیر جنسی تکثیر پیدا می کردند افزایش یافتند اما در هیچ یک از سه شدت چرایی معنی دار نبود. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که آتش سوزی باعث کاهش معنی دار تنوع عملکرد در هر سه مدیریت چرایی سبک متوسط و سنگین می شود. با در نظر گرفتن ملاحظات اکولوژیکی می توان از آتش سوزی به عنوان عاملی برای دسترسی بهتر دام به علوفه و افزایش گیاهان خوشخوراک استفاده کرد.
مهدیه محمودی عطا الله ابراهیمی
اساس تصمیم گیری در مدیریت مراتع، اندازه گیری تولید و میزان بهره برداری از گونه های مرتعی است که معمولا با اندازه گیری گیاهان کلیدی انجام می شود. بررسی میزان بهره برداری مناسب از گونه ها و داشتن روشی دقیق برای اندازه گیری میزان بهره برداری انجام شده از گیاهان، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بدین منظور در مراتع جواهرده رامسر، برای تعیین میزان بهره برداری دو گیاه گندمی چند ساله به عنوان دو گونه کلیدی در طی دو دوره رویشی از روش تعیین ارتباط بین ابعاد گیاه با وزن آن استفاده شد. در طول 32 ترانسکت 100 متری 320 گیاه بالغ از هر یک از گونه های bromus tomentosus و dactylis glomerata به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس ارتفاع، قطر تاج، قطر یقه و قطر میانه گیاه برای هر گونه اندازه گیری، گیاه را قطع و سپس در خشک کن با دمای 65 درجه سانتی گراد به مدت دو روز خشک کرده و گونه ها پنج سانتی متر به پنج سانتی متر قطع و توزین شد. ضمن بررسی ارتباط بین ابعاد کلی گیاه با وزن آن، در هر گونه ارتباط بین قطعات پنج سانتیمتری گیاه و وزن آن از طریق رگرسیون ساده نیز مورد بررسی قرار گرفت. سپس بر اساس آن خط کشی تهیه شد که درصد بهره برداری علوفه از طریق ارتفاع را تعیین می کند. در گونه dactylis glomerata در مرحله قبل از حداکثرگلدهی در منطقه قرق، مدل دو بعدی مدلی که دو شاخص ارتفاع و تاج پوشش((r2=0.505 را با هم دارد برای تعیین تولید مناسب است، در مرحله حداکثرگلدهی، رگرسیون چند گانه همراه با دو شاخص قطر تاج و محیط یقه( (r2=0.317برآورد خوبی را از تولید می دهد. در مرحله قبل از حداکثرگلدهی در منطقه چرا، مدل تک بعدی با شاخص محیط یقه با معادله درجه سه( (r2=0.317بهترین مدل است، در مرحله حداکثرگلدهی، مدل تک بعدی با شاخص محیط یقه با معادله درجه سه( (r2=0.348بهترین مدل است، درگونه bromus tomentosus در مرحله قبل از حداکثرگلدهی در منطقه قرق، مدل تک بعدی با شاخص محیط یقه با معادله ترکیبی( (r2=0.256معرفی می شود، در مرحله حداکثرگلدهی ، مدل تک بعدی با شاخص محیط یقه و مدل درجه سه( (r2=0,488بهترین مدل بود. در مرحله قبل از حداکثرگلدهی و قبل از حداکثرگلدهی، مدل تک بعدی با شاخص محیط یقه به ترتیب مدل درجه سه( (r2=0.317و مدل سیگمویید( (r2=0.645بهترین مدل بود. رابطه بین وزن تجمعی و ارتفاع گیاهان در هر دو مرحله رویشی و هر دو منطقه برقرار گردید و طبق ضریب تبیین و معیارهای اعتبار سنجی بهترین مدل برای تعیین خط کش بهره برداری برای گونه dactylis glomerata در مرحله قبل از گلدهی در منطقه قرق، مدل سیگمویید(r2=0.994) است که از آن طریق با این رابطه می توان میزان بهره برداری را مشخص نمود. بهترین مدل برای تعیین خط کش بهره برداری برای گونه dactylis glomerata در مرحله گلدهی در منطقه قرق مدل درجه دو(r2=0.955) است، برای گونه dactylis glomerata در مرحله قبل از حداکثرگلدهی در منطقه چرا مدل سیگمویید(r2=0.996)، در مرحله حداکثرگلدهی مدل توانی (r2=0.979)، برای گونه bromus tomentosus در مرحله قبل از حداکثرگلدهی در منطقه قرق مدل سیگمویید(r2=0.997)، در مرحله حداکثرگلدهی مدل سیگمویید(r2=0.997)، در مرحله حداکثرگلدهی در منطقه چرا مدل معکوس(r2=0.996)، در مرحله حداکثرگلدهی مدل دو(r2=0.999) است. با استفاده از این مدل ها به راحتی می توان تشخیص قریب به یقینی از میزان بهره برداری مراتع منطقه به دست آورد و به عنوان ابزار مناسبی برای ارزیابی بهره برداری از گونه ها و مدیریت بهینه مراتع مورد استفاده قرار گیرد.
سپیده فاضلیان پژمان طهماسبی
چکیده: اندوزوخوری یکی از روش های پراکنش بذر است که در آن بذر از طریق گذر از سیستم گوارش دام انتقال می یابد و علاوه بر پراکنش مناسبی که از این طریق به دست می آورد، ممکن است بر رفتارهای رشدی بذرتأثیر مثبت بگذارد. هدف از این مطالعه، بررسی اهمیت اندوزوخوری به وسیله حیوانات اهلی مختلف (گاو، گوسفند و بز) در جوانه زنی گونه های بومی شامل: گراس های چند ساله، فورب های چند ساله و فورب های یک ساله در مراتع نیمه استپی چهارمحال و بختیاری، تعیین اثر اندازه بذر در موفقیت عبور از دستگاه گوارش دام و محاسبه تراکم و شاخص های جوانه زنی بین تیمار حیوانی و شاهد می باشد. به منظور بررسی رابطه بین خصوصیات بذر و گذر از دستگاه گوارش دام، ابتدا خصوصیات مورفولوژیک بذر شامل: وزن بذر، طول, عرض و شکل بذر اندازه-گیری و سپس بذور به دام های مورد بررسی خورانده و مدفوع آن ها جمع آوری و پس از اعمال تیمار سرما، به مدت چهارماه در شرایط گلخانه نگهداری و جوانه زنی آن ها ثبت شد. نتایج حاصل از آزمون کای _ اسکور نشان داد که درصد جوانه زنی برای گونه-های گندمیان در تیمار گاو برابر با 7/24 درصد و برای تیمار گوسفند و بز به ترتیب 1/3 و 4 درصد می باشد. همچنین نتایج نشان داد که اندوزوخوری برای فورب های چند ساله و فورب های یک ساله، باعث کاهش درصد جوانه زنی در تیمار گوسفند و بز شد، به-طوری که درصد جوانه زنی 88/0 درصد در تیمار گوسفند و 66/0 درصد در تیمار بز، و برای فورب های یک ساله 65/1 درصد برای گوسفند و 25/1 درصد برای بز می باشد. نتایج حاصل از رگرسیون خطی ساده نشان داد که بین درصد جوانه زنی بذور پس از عبور از دستگاه گوارش دام و خصوصیات اندازه گیری شده، ارتباطی وجود ندارد و اندازه بذر، وزن، طول و عرض بذر تأثیری در عبور از دستگاه گوارش دام ندارد. همچنین نتایج حاصل از رگرسیون لگاریتمی نشان داد که برای گراس های چند ساله بین طول بذر و درصد جوانه زنی در تمامی تیمار های حیوانی رابطه مستقیمی وجود دارد و برای فورب های چند ساله نیز، در تیمار حیوانی گاو، بین درصد جوانه زنی و وزن بذر رابطه معنی داری وجود دارد و در تیمار حیوانی گوسفند نشان داد که بین درصد جوانه زنی و طول و وزن دانه رابطه مستقیمی وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون کروسکال _ والیس بین دو تیمار مقایسه تراکم جوانه زنی گاو با گوسفند برای تمامی گونه ها، نشان داد که بین این دو تیمار در سطح 5 درصد، تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>p)، به طوری که میانگین تراکم جوانه زنی برای گاو در کل تکرارها، برابر با 3/30 پایه جوانه زده و برای گوسفند در کل تکرارها، برابر با 17 پایه جوانه زده می باشد. همچنین نتایج آزمون کروسکال _ والیس بین دو تیمار مقایسه تراکم جوانه زنی گاو با بز نیز نشان-دهنده تفاوت معنی دار می باشد، بطوریکه میانگین تراکم جوانه زنی برای بز برابر با 3/13 پایه جوانه زده در کل تکرارها می باشد. نتایج حاکی از آن است که بین تیمار مقایسه تراکم بز و گوسفند (05/0<p)، تفاوت معنی داری وجود ندارد. شاخص های جوانه-زنی از قبیل: سرعت جوانه زنی، ضریب سرعت جوانه زنی، طول مدت جوانه زنی، بالاترین ارزش جوانه زنی و میانگین جوانه زنی روزانه محاسبه گردید. نتایج آزمون t _ جفتی(paired samples t test ) بر روی این شاخص ها برای تیمار های حیوانی و شاهد نشان داد که برای تیمارهای حیوانی و شاهد تفاوت معنی داری برای کلیه شاخص های وجود دارد به طوری که سرعت جوانه زنی، ضریب سرعت جوانه زنی و طول مدت جوانه زنی در تیمار های حیوانی بیشتر از تیمار شاهد می باشد. کلمات کلیدی: اندوزوخوری، خصوصیات مورفولوژیک، شاخص های جوانه زنی، تیمار های حیوانی(گوسفند، بز و گاو).
نرگس پورقاسمی مژگان عباسی
اندازه گیری خصوصیات بیوشیمایی گیاهان مانند کلروفیل و نیتروژن در تعیین قدرت تولید گیاه، میزان استرس و شرایط کمی و کیفی گیاه نقش بسزایی دارد. پارامتر های بیوفیزیکی مانند شاخص سطح برگ و بیوماس نیز متغیر کلیدی در چرخه کربن اکوسیستم های زمینی هستند. شاخص سطح برگ، به عنوان یک پیش بینی کننده و ابزار ارزشمند برای توضیح فرایندهای اکولوژی جنگل، مدیریت جنگل و مطالعات سنجش از راه دوری است. اکثر روش های سنجش از دوری که به برآورد lai می پردازند بر پایه نور عبور یافته از میان تاج پوشش درختان و نیز بررسی انعکاس طیف نوری بر داده های ماهواره ای و یا عکس های هوایی می باشند. در واقع این تکنیک ها در فضای سه بعدی تاج و با در نظر گرفتن ساختار هندسی تاج درختان میزان lai را برآورد می کنند. به این منظور، در این مطالعه از تکنیک طیف سنجی زمینی برای بررسی ارتباط شاخص سطح برگ دو بعدی (در سطح تاج پوشش درخت) و سه بعدی (در حجم تاج درخت)، کلروفیل و سایر خصوصیات مورفولوژکی برگ با انعکاس طیفی دو گونه بلوط (quercus persica) و بنه (pistacia atlantica) در جنگل-های استان چهارمحال و بختیاری استفاده شد. برای برآورد lai سه بعدی جعبه ای به ابعاد 5/0 متر مکعب در چهار جهت تاج درخت قرار داده شد و تمامی برگ های داخل جعبه برداشت شد. سپس منحنی انعکاس طیفی برگ ها در محیط طبیعی با دستگاه طیف سنج asd fieldspec اندازه گیری شد. پس از توزین، خشک کردن برگ ها در آزمایشگاه و تعیین سطح برگ ها، شاخص سطح برگ برآورد شد. 40 شاخص طیفی حساس به متغیر های گیاهی اندازه گیری شده، محاسبه شد. برای بررسی رابطه این پارامتر ها با انعکاس طیفی از ضریب همبستگی ساده پیرسون و رگرسیون حداقل مربعات بخشی استفاده شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون بین متغیر های گیاهی و شاخص های طیفی نشان داد در گونه بلوط شاخص datt بیشترین ضریب همبستگی معنی دار (46/0r=) را با ضخامت برگ و در گونه بنه، lai3d بیشترین ضریب همبستگی معنی-دار (66/0-r=) را با شاخص sipi داشت. نتایج رگرسیون حداقل مربعات بخشی نیز نشان داد وقتی تمامی متغیر های گیاهی با انعکاس طیفی وارد مدل شدند، برای گونه بلوط تنها وزن خشک، وزن مرطوب و سطح برگ و برای گونه بنه تمامی متغیر-های گیاهی جز sla رابطه معنی دار داشتند. بیشترین رابطه را در بنه، lai3d (4/0r2=) نشان داد. هنگامیکه lai3d یا lai2d به تنهایی و با هم با انعکاس طیفی وارد مدل شد، در هر دو گونهr2 افزایش یافت (برای بلوط به ترتیب 16/0r2lai2d= ،13/0=r2lai3d و 16/0r2lai2d= ،17/0=r2lai3d، برای بنه به ترتیب 15/0r2lai2d= ،42/0=r2lai3d و 15/0r2lai2d= ،41/0=r2lai3d). طول موج های 555، 699، 764، 1086 و 1367 نانومتر برای بلوط و طول موج های محدوده مادون قرمز نزدیک برای بنه بیشترین ضرایب رگرسیون را با lai3d، lai2d و هر دو با هم نشان دادند. در بنه برای تنها lai2d محدوده مرئی بیشترین ضریب رگرسیون را داشت. شاخص های طیفی نیز با متغیر های گیاهی وارد رگرسیون حداقل مربعات بخشی شدند و نتایج نشان داد برای هر دو گونه از بین 40 شاخص مورد بررسی شاخص wi/ndvi بیشترین ضریب رگرسیون را با اکثر متغیر های گیاهی داشت. هنگامیکه lai3d یا lai2d به تنهایی و با هم با شاخص-های طیفی وارد مدل شد، r2 افزایش یافت (برای بلوط به ترتیب 48/0r2lai2d= ،56/0=r2lai3d و 48/0r2lai2d= ،55/0=r2lai3d، برای بنه به ترتیب 43/0r2lai2d= ،71/0=r2lai3d و 43/0r2lai2d= ،36/0=r2lai3d). همچنین در بلوط دو شاخص vog2 و ndwi بیشترین ضریب رگرسیون را با lai2d، lai3d و هر دو با هم نشان دادند و در بنه برای تنها lai3d شاخص ndwi و برای lai2d و lai3d با هم، شاخص sr5 بیشترین ضریب رگرسیون را داشتند. در گونه بنه نیز از بین تمامی متغیر های گیاهی lai2d و lai3d بیشترین رابطه معنی دار را با شاخص های طیفی داشتند. به طور کلی با توجه به تمامی بررسی ها و آنالیز های انجام شده بر هر دو lai2d و lai3d می توان نتیجه گرفت که برآورد شاخص سطح برگ در واحد حجم تاج معقول تر از برآورد در سطح تاج پوشش می باشد. زیرا در lai3d اثر سایر متغیر ها مانند زاویه برگ، مقدار رطوبت، وزن خشک، وزن مرطوب و ... نیز مد نظر قرار می گیرد.
امیر مسعود قیومی محمدی شجاع قربانی دشتکی
بدون شک مدیریت اراضی یکی از عوامل مهم و حیاتی در توسعه پایدار کشاورزی است. از این رو، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر دو نوع مدیریت اراضی شامل: تغییر کاربری مرتع به زمین کشاورزی و دیگری رهاسازی اراضی کشاورزی بر برخی ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و میکروبیولوژیکی خاک در دو عمق 10-0 و 25-15 سانتیمتری و در دو جهت شیب شمالی و جنوبی صورت پذیرفت. این پژوهش در بخشی از منطقه کرسنک واقع در استان چهارمحال و بختیاری در 5 نوع کاربری مختلف شامل: کشاورزی با سابقه کشت و کار نسبتاً طولانی (حداقل 40 سال)، مرتع دائمی، اراضی کشاورزی که از 3 تا 5 سال رهاسازی، 10 تا 15 رهاسازی و بیش از 25 سال رهاسازی، صورت پذیرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار واقعی در 60 نقطه مورد بررسی قرار گرفت. داده های نفوذ غیراشباع توسط نفوذسنج مکشی در مکش های متوالی 8، 6، 4، 3 و 1 سانتیمتر جمع آوری شد. ویژگی های فیزیکی شیمیایی و بیولوژیکی خاک شامل بافت، پایداری خاکدانه ها در آب، رس قابل پراکنش در آب، ماده آلی، هدایت الکتریکی، ph، ماده آلی ذره ای و تنفس خاک در آزمایشگاه نیز اندازه گیری شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تغییر کاربری مرتع به زمین کشاورزی باعث سبک شدن بافت خاک، کاهش معنی دار میانگین وزنی قطر خاکدانه ها (%48-44)، رطوبت ظرفیت مزرعه (%37-36)، هدایت آبی اشباع (%40)، کربن آلی (%38-37)، نیتروژن کل (%23-21)، نسبت کربن به نیتروژن (%19-17)، ماده آلی ویژه (%70-68) و تنفس میکروبی (%52-42) شده است. در حالی که جرم ویژه ظاهری (%25-19) و رس قابل پراکنش (%48-43) به صورت معنی داری افزایش یافت. لازم به ذکر است محدوده ph خاک ها از 9/6 تا 5/7 متغیر بود و کاربری اراضی اثر معنی داری بر قابلیت هدایت الکتریکی نداشت. رهاسازی اراضی کشاورزی معمولاً در 5-3 سال اول تفاوت معنی داری با کاربری کشاورزی در ویژگی های اندازه گیری شده نداشت. از رهاسازی 15-10 سال می توان به عنوان نقطه شروع بهبود ویژگی های اندازه گیری شده و فاصله گرفتن از کاربری کشاورزی یاد کرد. در رهاسازی بالای 25 سال اغلب ویژگی ها فاصله چندانی با کاربری مرتع نداشتند به گونه ای که در دیاگرام pca نمی توان کاربری مرتع را از رهاسازی بالای 25 سال تفکیک کرد. از میان ویژگی های اندازه گیری شده، ماده آلی ویژه، در اثر رهاسازی اراضی بسیار سریع تر از ویژگی های دیگر بازیابی شد. بیشتر بودن ماده آلی در شیب های شمالی نسبت به شیب های جنوبی بسیاری از ویژگی های دیگر خاک نظیر جرم ویژه ظاهری، شاخص های پایداری خاکدانه، هدایت آبی اشباع، نیتروژن کل، ماده آلی ویژه و تنفس میکروبی را تحت تاثیر خود قرار داده است و ویژگی های ذکر شده تفاوت معنی داری در دو جهت شیب (شمالی و جنوبی) دارند. به طور خلاصه، تغییر کاربری اراضی مرتع به کشاورزی باعث کاهش کیفیت خاک شد. از این رو، می توان چنین نتیجه گرفت که کشت و کار با کاهش ورود کربن به خاک، تخریب خاکدانه ها و افزایش دسترسی ریزجانداران به مواد آلی، کیفیت خاک را کاهش داده است. همچنین پس از استقرار پوشش گیاهی در اراضی رها شده، چندین پیامد مثبت در فرایندهای مختلف اکوسیستم حاصل می گردد که می توان به ترمیم و بازیابی خاک، افزایش حاصلخیزی خاک، افزایش نفوذپذیری، افزایش فعالیت تجزیه کنندگان، و ترسیب کربن اشاره کرد.
معصومه آقابابایی پژمان طهماسبی
ذخیره بذور موجود در خاک بخش مهمی از تنوع گونه ای را شامل می شود که آگاهی از این منبع گونه ای و تغییرات آن می تواند در حفاظت، احیا و مدیریت اکوسیستم های مرتعی کاربرد داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی تغییرات ترکیب و تراکم بانک بذر خاک در مراحل مختلف توالی (شخم و رها سازی اراضی) و همچنین بررسی رابطه بانک بذر خاک و پوشش سطحی زمین، برای شناخت پتانسیل های بانک بذر در مراتع نیمه استپی استان چهار محال و بختیاری انجام شده است. در زمستان 1390 مناطق کلیدی موجود در مراحل مختلف توالی (شخم و رها سازی شده 5-3 سال، 15-10 سال، بیشتر از 25 سال و شاهد) انتخاب و نمونه های خاک از دو عمق 5-0 و 10-5 سانتی متری از هر منطقه در طول ترانسکت 100 متری در 5 پلات به روش تصادفی_سیستماتیک برداشت و برای جوانه زنی بذور آن ها، به گلخانه انتقال یافت و به مدت 6 ماه گونه ها مورد شناسایی قرار گرفتند. همچنین بررسی و ثبت درصد تاج پوشش گونه های گیاهی در خرداد ماه 1391 به روش تخمین انجام شد. برای مقایسه تراکم و تعداد گونه بانک بذر در مراحل مختلف توالی، تراکم تمامی گونه ها در هر پلات به درصد نسبی تبدیل شد. همچنین مجموع درصد نسبی پوشش هر یک از اشکال زیستی و اشکال رویشی به طور جداگانه در تمامی پلات ها محاسبه شد و در نهایت برای بررسی معنی داری هر یک از این فاکتورها در بانک بذر و مراحل مختلف توالی از آنالیز واریانس خطی عمومی (general linear model) استفاده شد. با بهره گیری از آنالیز گونه های شاخص (isa) به تعیین گونه های شاخص هر یک از مراحل توالی در بانک بذر و پوشش سطحی زمین پرداخته و برای تفکیک گروه گونه های هر یک از مراحل توالی از آنالیز تحلیلی تطبیقی قوس گیری شده (dca) استفاده شد. از شاخص تشابه سورنسون برای اندازه گیری تشابه بین بانک بذر خاک و پوشش گیاهی سطح زمین در مراحل مختلف توالی استفاده شد. نتایج آنالیز واریانس خطی عمومی نشان داد که ترکیب و تراکم بانک بذر در مراحل مختلف توالی دارای اختلاف معنی داری است. همچنین در بین اشکال زیستی، تروفیت ها در بانک بذر خاک فراوان تر بودند. در بین اشکال رویشی گونه های چند ساله در عمق 5-0 سانتی متر و در مراحل انتهای توالی و شاهد بیشترین درصد فراوانی نسبی را دارند ولی گونه های یک ساله و علفی در عمق 10- 5 سانتی متر و مراحل اولیه و میانی توالی بیشتر هستند. بیشترین مقدار شاخص تنوع شانون را می توان در هر دو عمق از بانک بذر خاک در مرحله میانی توالی مشاهده کرد. نتایج شاخص تشابه سورنسون نشان داد که تشابه بانک بذر با پوشش سطح زمین برای مراحل اولیه توالی 7/18 درصد و مراحل انتهایی توالی 26/9 درصد است. نتایج آنالیز های تحلیلی تطبیقی قوس گیری شده و گونه های شاخص نشان می دهد که توزیع گونه های گیاهی بانک بذر در نمودار رج بندی به گونه ای است که گروه بندی اجتماع گیاهی میسر نمی باشد و به دلیل این که عمدتاً از گونه های مراحل اولیه توالی می باشند، کیفیت رویشگاه را با دقت قابل قبولی ارائه نمی دهند و هیچ گونه ای به عنوان شاخص معرفی نگردید اما معادل نیمی از ترکیب پوشش گیاهی رو زمینی به عنوان گونه شاخص معرفی شدند و برای هر یک از مراحل توالی منجر به شکل گیری گروه هایی با قابلیت تفکیک بالا نسبت به داده-های بانک بذر خاک می شوند.
زهرا حیدری قهفرخی پژمان طهماسبی
هدف از مطالعه ی حاضر تعیین مهم ترین فاکتورهای محیطی موثر بر پراکنش اکولوژیک و خصوصیات مورفولوژی گونه salvia hydrangea dc. ex benth در منطقه ی حفاظت شده تنگ صیاد استان چهارمحال و بختیاری می باشد. پس از بازدید صحرایی در توده های معرف گونه و توده های فاقد گونه، نمونه برداری به روش سیستماتیک- تصادفی صورت گرفت. پارامترهای گیاهی شامل درصد پوشش، تراکم و فراوانی گونه در هر پلات اندازه گیری شد. همچنین پارامترهای توپوگرافی (درصد و جهت شیب و ارتفاع از سطح دریا) در هر پلات ثبت گردید. در هر توده ی گیاهی 2 تا 3 پروفیل خاک از دو عمق 15 -0 و 30 -15 سانتی متری برداشت شد. در آزمایشگاه خصوصیات فیزیک و شیمیایی خاک ها اندازه گیری شد. برای اندازه گیری خصوصیات مورفولوژی، 10نمونه از گونه مورد مطالعه در هر یک از توده های دارای گونه (5 توده گیاهی) گرفته شد. ماتریس اطلاعات ویژگی های محیطی، پوشش گیاهی و پارامترهای مورفولوژی تهیه و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری مقایسه دو گروه مستقل، تجزیه ی واریانس یک طرفه، آنالیز تحلیل تشخیصی، آنالیز مولفه اصلی (pca)، آنالیز چند متغیره تطبیقی متعارفی (cca) و رگرسیون چند متغیره (pls) به کمک نرم افزارهای spss، pc-ord و minitab استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که شیب و درصد رس عمق اول بر تراکم گونه مورد مطالعه تأثیر عمده ای دارند. نتایج حاصل از آنالیز cca نشان داد که از بین عوامل محیطی نیتروژن، سنگ و سنگریزه عمق اول و پتاسیم عمق دوم بیشترین تأثیر را بر پراکنش گونه مورد مطالعه دارند. نتایج آنالیز pca، وجود ارتباط میان پراکنش این گونه با فاکتورهای شیب، کربنات کلسیم معادل، اسیدیته عمق اول، سیلت عمق اول و رس عمق اول را نیز بیان می کند. بر اساس نتایج آنالیز pls، چنان چه هدف از کشت گونه، اسانس گیری ترکیبات خشک شده گل (بخش زایشی) باشد؛ زمین های شیب دار، مرتفع و دارای مقادیر زیاد جرم ویژه ظاهری عمق اول، فسفر عمق اول، کربنات کلسیم معادل عمق دوم و سنگ و سنگریزه عمق دوم و مقادیر کم کربن آلی عمق اول و شن عمق دوم مناسب به نظر می رسد. در صورتی که اسانس گیری برگ (بخش رویشی) مد نظر باشد، پیشنهاد می شود گونه را در زمین هایی با مقادیر زیاد شیب، هدایت الکتریکی، جرم ویژه ظاهری عمق اول، کربنات کلسیم معادل عمق دوم و سنگ و سنگریزه عمق دوم و مقادیر کم فسفر عمق دوم و جرم ویژه ظاهری عمق دوم کشت کرد.
مهدیه رحیمی باغ ابریشمی پژمان طهماسبی
امروزه از منابع طبیعی به حد وفور بهره برداری می گردد تا جایی که به تخریب اکوسیستم ها منجر شده و در واقع جنگ بین اقتصاد و اکولوژی آغاز شده است. بشر به این نتیجه رسیده است که برای بهره برداری از منابع طبیعی باید حدی را در نظر گرفت تا به توسعه پایدار رسید. این تحقیق با هدف شناخت ویژگی های اکولوژیک محل های گسترش گونه لاله واژگون به منظور حفاظت از آن و توسعه گردشگری متناسب با ظرفیت برد محیط، به تحلیل حساسیت رویشگاه این گیاه بر اساس پارامترهای پوشش گیاهی و خاک و ارائه یک ناحیه بندی حفاظتی- گردشگری پرداخته است. منطقه مورد مطالعه حوزه آبخیز توف سفید با مساحت کلی 12100 هکتار بوده که در فاصله تقریبی 170 کیلومتری شمال غرب شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری قرار گرفته است. مراحل انجام کار شامل شناخت انواع تیپ های گیاهی، بافت خاک و تهیه نقشه های مربوط به آنها، همچنین تهیه نقشه های شیب، جهت و مدل ارتفاعی، تعیین وزن پارامترهای اکولوژیکی، اجرای زون بندی نهایی حوزه با در نظر گرفتن اصول زون بندی و نظر کارشناسی بوده است. تحلیل های لازم توسط نرم افزار arc gis صورت گرفته است. نمونه برداری از پوشش گیاهی و خاک در هر یک از تیپ های گیاهی به روش تصادفی- سیستماتیک از طریق جمع آوری داده ها درون پلات های 4 متر مربعی در طول ترانسکت های 300 متری با فواصل نمونه برداری 60 متر صورت گرفته است. برای تعیین وزن عوامل اکولوژیک از روش ماتریس مقایسه زوجی استفاده شده است. سپس با توجه به زون بندی نهایی در حوزه توف سفید، پهنه های حفاظت و گردشگری شناسایی شده و در مناطق مستعد گردشگری سه نوع ظرفیت برد اکولوژیک فیزیکی، واقعی و موثر نیز محاسبه شده است. نتایج مربوط به تحلیل حساسیت رویشگاه لاله واژگون نسبت به ورود گردشگران در این نواحی نشان داد که به ترتیب عوامل پوشش گیاهی، خاک، درصد شیب، جهت جغرافیایی و ارتفاع دارای اولویت هستند. همچنین مطابق با زون بندی انجام شده، سه پهنه حفاظت (قرق کامل) با مساحت 09/607، حفاظت خاک همراه با چرای دام در حد ظرفیت برد با مساحت 7/3285 و گردشگری محدود در حد ظرفیت برد محیط (معادل تفرج گسترده) با مساحت 15/2451 هکتار در منطقه شناسایی شدند. بر اساس نتایج این تحقیق پهنه گردشگری متمرکز به گونه ای که دارای شرایط مطلوب جهت کشت گونه لاله واژگون در حوزه توف سفید باشد، یافت نشده و به عبارتی این فرضیه رد می گردد. نتایج محاسبات ظرفیت برد در ناحیه گردشگری محدود که به عنوان تفرج گسترده در نظر گرفته شده، نشان داد که ظرفیت برد واقعی با اعمال محدودیت های موجود در پهنه مذکور به میزان 10217 فرد در سال کمتر از ظرفیت برد فیزیکی به میزان 784370 نفر برآورد شده است. همچنین ظرفیت برد موثر در این ناحیه کمترین مقدار را به خود اختصاص داده است (5109 فرد در سال). به طور کلی مطابق با نتایج این پژوهش، رویشگاه لاله واژگون با مساحت بسیار کم (5/562 هکتار) در حوزه آبخیز توف سفید دارای اهمیت ویژه به لحاظ توسعه اکوتوریسم می باشد و باید از تخریب در این محل جلوگیری شود.
داوود نظری چالشتری عطاءالله ابراهیمی
مراتع شهرستان شهرکرد به دلیل شرایط اقلیمی متعادل در فصل تابستان باعث ایجاد مراتعی مرغوب برای برخی عشایر شده است. تاریخ ورود دام به مراتع از مواردی است که در مدیریت مراتع باید به آن توجه خاص داشت. مدیریت چرا در مراتع بر پایه تعیین زمان چرا و یکی از راهبردهای بخش اجرائی و مدیریت مراتع می باشد. استفاده از گونه های مرتعی مختلف بر اساس برنامه ثابت زمانی و بدون توجه به رابطه فنولوژیک باعث تخریب واقع می گردد. تا کنون مطالعه دقیق و علمی بر روی زمان مناسب ورود دام به مراتع شهرستان صورت نگرفته است و هر ساله معمولاً زمان ثابتی را برای ورود دام به شهرستان تعیین می کنند. لذا ارائه مدلی به منظور پیش بینی زمان آمادگی مرتع و تعیین زمان ورود دامها به شهرستان شهرکرد در سالهای مختلف ضروری می باشد. در این مطالعه ابتدا محدوده جغرافیایی پراکنش دامداران بر روی نقشه مشخص و تیپهای عمده گیاهی بر روی نقشه پیاده و سپس چندین گونه گیاهی در هر تیپ گیاهی تعیین خواهد شد. برای اندازه گیری تکامل رشد گیاهی از شاخص haun که بیان کننده برگهای تولید شده بر روی ساقه اصلی است استفاده خواهد شد و شاخص haun برای گونههای کلید اندازهگیری خواهد شد و سپس تعداد روزهای رشد تجمعی با استفاده از درجه حرارت پایه برای هر یک از مراحل رشد گیاه مشخص می گردد و مقدار هیدراتهای کربن در هر بار اندازه گیری محاسبه می شود سپس با استفاده از گراف کربوهیدراتهای کربن، زمان شروع چرا در زمانی که ذخایر هیدارتهای کربن بحرانی نیست، تعیین می شود و چنین زمانی مبنای آمادگی مراتع در سالهای آتی قرار خواهد گرفت و بسته به شرایط آب و هوایی و تعداد روزهای رشد تجمعی مورد نیاز برای رسیدن به این مرحله از رشد گیاه مبنای ورود دام به مراتع قرار خواهد گرفت
زینب منصوری مصطفی سعیدفر
این سوال که چرای حیوانات در چه شرایطی بیشترین تغییر را در ترکیب و تنوع (گونه ای و عملکرد) و گروه های عملکرد گیاهی جوامع مرتعی به وجود می آورد از جمله سوالات کلیدی است که به مدیران مرتع در مدیریت چرای حیوانات کمک شایان توجهی می کند. این تحقیق با هدف بررسی اثر چرای حیوانات بر ترکیب تنوع (گونه ای و عملکرد) و گروه های عملکرد جوامع گیاهی در طول شیب تغییرات بارش (از 250 تا 1442 میلی متر) در برخی مراتع خشک و نیمه خشک استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری، در پاسخ به سوالات فوق انجام گرفته است. در این تحقیق اطلاعات مربوط به درصد پوشش گیاهان 41 منطقه که در پلات های 1 تا 4 متر مربعی تخمین زده شده است جمع آوری گردید، و به دو صورت مدیریت چرایی سبک و چرای شدید طبقه بندی شد. به منظور بررسی تغییر در ترکیب گیاهی در اثر چرای حیوانات از روش رج بندی تحلیل تطبیقی قوس گیری (detrended coerspondnace analysis(dca)) شده استفاده شد. در بررسی تنوع گیاهی و تنوع عملکرد جوامع مرتعی ابتدا شاخص های تنوع (غنا، یکنواختی، سیمپسون، شانون) مربوط به همه مناطق از طریق نرم افزار pc-ord محاسبه و پس از محاسبه شاخص رائو (تنوع عملکرد) برای بررسی معنی دار بودن تأثیر تغییرات چرا و بارش و اثر متقابل چرا و بارش از تحلیل عمومی خطی (general linear model (glm)) در نرم افزار spss-17 استفاده شد و در نهایت همبستگی بین شاخص های تنوع (غنا، یکنواختی، سیمپسون، شانون) را با تنوع عملکرد (شاخص رائو) محاسبه و از طریق رگرسیون خطی ساده نشان داده شد و در بررسی گروه های عملکرد گیاهی، ویژگی های مربوط به هر گونه در قالب 6 گروه فرم رویشی، فرم زیستی، کلاس خوشخوراکی برای دام، نوع تکثیر، زمان گل دهی و زمان بذر دهی مشخص شد و به منظور بررسی تغییر در ترکیب گروه های عملکردی جوامع گیاهی در اثر چرای حیوانات از روش رج بندی تحلیل تطبیقی قوس گیری شده استفاده شد. نتایج حاصل از روش رج بندی نشان می دهد که چرای حیوانات، شیب تغییرات اصلی در منطقه بوده و نتایج تحلیل عمومی خطی نیز نشان داد که فقط چرای حیوانات، اثر معنی داری برای تغییرات ترکیب جوامع داشته است، و اثر متقابل بارش و چرا اثر معنی داری را نشان نداده است. نتایج glm در بررسی تغییرات تنوع گونه ای و تنوع عملکرد نشان داد که یکنواختی گیاهان توانسته به فاکتور تغییرات بارش واکنش نشان دهد (05/0>p) و غنای گونه ای تغییرات معنی داری نسبت به تغییرات شدت چرایی نشان داده است (05/0>p) و شاخص های تنوع عملکرد و شاخص شانون به ترتیب نسبت به اثر متقابل چرای دام و تغییرات بارش و شدت چرای دام رو به سمت معنی داری رفته است تا حدی توانسته تغییرات اعمال شده را توجیه سازد (06/0=p). از بین شاخص های تنوع گونه ای با تنوع عملکرد، تنها یکنواختی در جوامع گیاهی همبستگی معنی داری را با تنوع عملکرد داشته است (05/0>p). نتایج تحلیل عمومی خطی نیز نشان داد که فقط چرای حیوانات و تغییرات بارش، اثر معنی داری بر تغییرات ترکیب گروه های عملکردی جوامع داشته است، و اثر متقابل بارش و چرا، اثر معنی داری را نشان نداده است. نتایج glm نشان داد، تنها فورب چند ساله و کلاس خوشخوراکی ii تحت تأثیر اثر متقابل بارش و چرای حیوانات تغییر کرده اند (05/0>p). در کل نتایج نشان داد، نمی توان برای تفکیک ترکیب و تنوع و گروه های عملکردی جوامع گیاهی در مناطق خشک و نیمه خشک اثر متقابل بارش و چرای دام را در نظر گرفت و این فرضیه که تغییرات در ترکیب و تنوع و گروه های عملکردی، در مناطق خشک با چرای دام کم تر از مناطق مرطوب است، رد می شود و تنها تنوع عملکرد در مناطق خشک با چرای دام افزایش داشته است که با استراتژی استفاده از منابع غذایی متفاوت همخوانی دارد.
داود بهارلویی بیژن خلیل مقدم
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر آتش سوزی بر میزان فرسایش پاشمانی و برخی ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک در مناطقی که طی سال های 1387، 1388، 1389 و 1390 در مراتع کرسنک دچار آتش سوزی شده اند، انجام گردیده است. نمونه برداری در سال 1391 انجام و از هر منطقه 32 نمونه (8 نمونه از منطقه سوخته شده در لایه سطحی و 8 نمونه از منطقه سوخته شده در لایه زیر سطحی و 8 نمونه به عنوان شاهد (سوخته نشده) در لایه سطحی و 8 نمونه به عنوان شاهد در لایه زیر سطحی در مجاور منطقه سوخته شده) از دو عمق 7-0 و 17-10 سانتی متری برداشته شد. فرسایش پاشمانی در 2 شیب 9 و 45 درصد با شدت بارش 120 میلی متر بر ساعت با استفاده از کاسه پاشمان چند متغیره اندازه گیری شد. همچنین واکنش خاک، هدایت الکتریکی خاک، کربنات کلسیم معدل خاک، ماده آلی خاک، ماده آلی ذره ای خاک، میانگین وزنی قطر خاکدانه ها، میانگین هندسی قطر خاکدانه ها، درصد خاکدانه های ماکرو، درصد خاکدانه-های میکرو، درصد رس، درصد سیلت، درصد شن، درصد رس قابل پراکنش در آب، جرم ویژه ظاهری خاک و تنفس میکروبی اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها توسط آزمون t مستقل در سطح 5 درصد انجام شد. نتایج نشان داد که خاک پاشمان شده در مناطق سوخته شده افزایش معنی دار در تیمار 1 سال پس از آتش سوزی در هر دو شیب 9 و 45 درصد و همچنین در تیمار 2 سال پس از آتش سوزی در شیب 45 درصد داشت. خاک پاشمان شده در شیب های 9 و 45 درصد تیمار 1 سال پس از آتش و در شیب 45 درصد تیمار 2 سال پس از آتش به ترتیب 22، 2/24 و 34/15 درصد نسبت به شاهد افزایش یافت. همچنین مقایسه کل خاک پاشمان شده در تمام تیمار ها و شاهد ها در شیب 45 درصد در 1، 2، 3 و 4 سال پس از آتش نسبت به تیمار ها و شاهد ها در شیب 9 درصد افزایش معنی داری در سطح پنج درصد نشان داد. سایر ویژگی های اندازه گیری شده نیز (بجز کربنات کلسیم معادل) تحت تاثیر آتش سوزی قرار گرفته بود. همچنین بسیاری از ویژگی ها تنها در 2 سال اول پس از آتش سوزی دارای اختلاف معنی دار با مناطق شاهد بوده اند ولی در سال های سوم و چهارم پس از آتش سوزی به شرایط اولیه خود نزدیک گردیده اند. از بین ویژگی های اندازه گیری شده در لایه زیر سطحی تنها هدایت الکتریکی خاک تحت تاثیر آتش سوزی قرار گرفت و ویژگی های دیگر نسبت به مناطق شاهد اختلاف معنی داری نداشت
معصومه پژمان بنه کهل پژمان طهماسبی
وقوع آتش سوزی در مراتع یکی از عوامل اصلی تخریب خاک و اکوسیستم به شمار می آید. در نتیجه وقوع آتش سوزی، شاخص های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی کیفیت خاک دستخوش تغییر می شوند. هدف اصلی این پژوهش مطالعه تأثیر آتش سوزی و اثر متقابل آن با شدت چرای دام بر تنوع کاتابولیکی میکروبی و تنوع عملکردی خاک در مراتع خشک و نیمه خشک ارجنک، بارده، پردنجان، کرسنک، مرغملک و هرچگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری بود. بدین منظور مراتعی با شدت چرای سبک و سنگین، که طی سال 1389 دچار آتش سوزی شده بودند، انتخاب گردید. نمونه برداری دو سال پس از آتش سوزی (سال 1391) از دو عمق سطحی (10-0 سانتی متر) و زیرسطحی (20-10 سانتی متر) در مناطق آتش سوزی و بدون آتش سوزی مجاور آنها به عنوان شاهد انجام پذیرفت. برای بررسی تفاوت ویژگی های اندازه گیری شده در مناطق آتش سوزی شده و شاهد از آزمون t جفت در سطح احتمال 10 درصد و روش تجزیه مولفه های اصلی (pca) استفاده شد. نتایج نشان داد که بر اثر آتش سوزی مرتع، ماده آلی خاک بین 21-12 درصد، نیتروژن کل بین 21-17 درصد و کربن بیوماس میکروبی خاک بین 32-18 درصد تنها در لایه سطحی خاک مراتع با چرای سبک و سنگین و لایه زیرسطحی خاک مراتع با چرای سنگین در مقایسه با شاهد کاهش معنی دار یافتند. با این وجود، ذخیره کربن آلی هر دو لایه خاک تنها در مراتع با چرای سبک کاهش (27-19 درصد) نشان داد. آتش سوزی باعث کاهش تنفس قارچی بین 61-25 درصد و آمونیفیکاسیون آرژینین بین 34-29 درصد در هر دو لایه خاک و شدت چرا گردید. این در حالی است که آتش سبب افزایش معنی دار تنفس باکتریایی (79-39 درصد) تنها در لایه زیرسطحی خاک ها با چرای سبک و سنگین شد. همچنین آتش سوزی کاهش معنی دار تنفس ناشی از سوبسترا های مختلف را به همراه داشت، ولی میزان این کاهش اغلب در مراتع تحت چرای سنگین بیشتر از مناطق تحت چرای سبک بود. در این مطالعه آتش سوزی اثری بر تنوع کاتابولیکی میکروبی خاک نداشت. نتایج کاهش فعالیت اوره آز (44-23 درصد)، ساکاراز (23 درصد) و کاتالاز (22-13 درصد) را بر اثر آتش سوزی نشان دادند. همچنین آتش سبب کاهش معنی دار فعالیت اسید فسفاتاز (45-31 درصد) و آلکالین فسفاتاز(40-26 درصد) تنها در لایه سطحی خاک تحت چرای سبک و سنگین و لایه زیرسطحی خاک ها با چرای سنگین گردید. میانگین هندسی فعالیت آنزیمی خاک در مناطق آتش سوزی شده کاهش نسبتاً محسوس (4/7-6/4 درصد) نشان داد. نتایج این پژوهش نشان داد که بیوماس میکروبی، آمونیفیکاسیون آرژینین و فعالیت آنزیم ها در بین شاخص های میکروبیولوژیکی مورد بررسی بهتر از سایر ویژگی ها اثر آتش سوزی را پس از گذشت دو سال نشان دادند. اگرچه آتش سوزی تأثیر معنی دار بر تنوع کاتابولیکی میکروبی خاک (محاسبه شده بر اساس تنفس ناشی از 23 سوبسترای مختلف) نداشت، اما کاهش میانگین هندسی فعالیت آنزیمی خاک پس از وقوع آتش سوزی چشمگیر بود. اغلب، میزان کاهش خصوصیات میکروبیولوژیکی خاک بر اثر آتش سوزی در مراتع تحت چرای سنگین و لایه سطحی خاک بیشتر از مناطق تحت چرای سبک و لایه زیرین خاک بود. بنابراین، اثر آتش سوزی بر شرایط خاک تا اندازه ای به شدت چرا و حتی عمق خاک بستگی دارد.
مریم توکلی اسماعیل اسدی بروجنی
این پژوهش به منظور بررسی عامل های محیطی موثر بر پراکنش جوامع گیاهی، تعیین مهمترین این عوامل و تحلیل روابط حاکم بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی در منطقه حفاظت شده تنگ صیاد انجام شد. با توجه به هدف تحقیق جمع آوری اطلاعات بعد از بازدید مقدماتی و انتخاب تیپ های گیاهی در منطقه معرف هر تیپ انجام شد. به منظور مطالعه خاک در هر تیپ پروفیل خاک حفر گردید و با توجه به عمق ریشه دوانی گونه های موجود در منطقه مورد مطالعه از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتری نمونه خاک برداشت شد. برای هر پروفیل اطلاعات طول و عرض جغرافیایی، شیب، جهت و ارتفاع از سطح دریا نیز ثبت گردید. در آزمایشگاه خصوصیات خاک شامل درصد رس، سیلت، شن، آهک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، سنگریزه، نیتروژن، فسفر و پتاسیم اندازه گیری گردید. بعد از جمع آوری داده ها، برای تجزیه و تحلیل عوامل تأثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی از روش تجزیه و تحلیل چندمتغیره، آنالیز مولفه های اصلی (pca) با استفاده از نرم افزار pc-ord استفاده شد. نتایج نشان می دهد بین پراکنش تیپ های مختلف رویشی و عوامل محیطی رابطه وجود دارد و مهمترین عوامل محیطی موثر در تفکیک جوامع گیاهی منطقه مورد مطالعه درصد سیلت، آهک و اسیدیته عمق اول، درصد سنگریزه و شیب است. همچنین نتایچ نشان داد تیپ های as.a+as.m+ac.m+co.t، r+as.ec و as.m+as.spp+co.t+st.h خواستار مناطق پرشیب، با میزان آهک و سنگریزه زیادند. در حالی که تیپ های as.s+as.m+as.spp+co.t+grasses و as.my+co.te به استقرار در شیب های کم و خاک هایی با میزان آهک و درصد سنگریزه کم گرایش بیشتری نشان می دهند.
ایرج رحیمی پردنجانی مهدیه ابراهیمی
از جمله عملکردهای اکولوژیکی موجود در طبیعت تجزیه مواد¬آلی می¬باشد که به¬شکل وسیع توسط ارگانیسم¬های موجود در خاک انجام می¬گـیرند، اما در این بین حشرات به¬ویژه سوسک¬های سرگین¬خوار با برداشت و تجزیه سرگین و بازگرداندن مواد آلی به خاک پتانسیل بهبود کارایی مراتع را دارند. تحقیق حاضر جهت مطالعه تاثیر عملکرد سوسک¬های سرگین¬خوار در برداشت سرگین دام و پراکنش بذور در قسمتی از مرتع تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در قالب طرح کاملا تصادفی در فصول بهار، تابستان و پاییز انجام گرفت. اما در فصل زمستان به¬علت شرایط نامساعد جوی عملکرد این حشرات ثبت نشد. بدین منظور توری¬های با اندازه سوراخ¬های بزرگ وکوچک و سه کود دامی گوسفند، بز و گاو در شش حالت مختلف با شش تکرار به¬عنوان تیمار¬های مطالعه انتخاب شدند. جهت سنجش کارکرد اکولوژیکی این حشرات در انتقال بذور از مهره¬های پلاستیکی در سه اندازه به¬عنوان بذور تقلیدی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم¬افزار 16spss انجام شد. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد سوسک¬های سرگین¬خوار در هر سه کود مربوط به حالتی بود که احتمال حضور سوسک¬های اقامت¬گر، عدم حضور تونل¬گرهای بزرگ و غلتان¬گرهای بزرگ و همچنین حضور تونل¬گرهای کوچک و غلتان¬گرهای کوچک بررسی شد و بین سه کود تفاوت معنی¬داری وجود داشت (5%p‹). حداقل مقدار سرگین جابه¬جا شده در هر سه کود به¬ترتیب مربوط به حالت شاهد (عدم حضور سوسک) و حالتی که احتمال حضور سوسک¬های اقامت¬گر، تونل¬گرهای بزرگ و کوچک و همچنین عدم حضور غلتان¬گرهای بزرگ و حضور غلتان¬گر¬های کوچک مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین و کمترین بذور جابه¬جا شده توسط سوسک¬ها به¬ترتیب بذور با اندازه کوچک و بزرگ بود و بذور برداشت شده در کود گاوی بیشتر از کود گوسفندی و کود بزی بود. مقایسه عملکرد گروه¬های مختلف سوسک نشان داد که بیشترین کارکرد این حشرات در فصل بهار و حداقل کارکرد آن¬ها در فصل تابستان است. به¬طورکلی سوسک¬های سرگین¬خوار نقش موثری در پراکنش بذر گیاهان و جابه¬جایی سرگین دام در اکوسیستم مرتعی دارند. اما باتوجه به تاثیر فاکتور¬های متعدد در عملکرد این حشرات، نیاز به مطالعات بیشتر طی فصول مختلف سال و همچنین بررسی عملکرد این حشرات در سرگین¬ دام¬های مختلف که از پوشش گیاهی مراتع تغذیه می¬کنند، می¬باشد.
مصطفی حیدری محمودرضا همامی
ساختار و ترکیب پوشش گیاهی اکوسیستم¬های چرایی که دارای سابقه طولانی چرا هستند، در نتیجه کنش متقابل بین علفخواران مختلف شامل گونه¬های اهلی و وحشی درطول دوره تکامل آنها شکل گرفته است. عوامل مختلفی در انتقال بذر گیاهان دخیل هستند. از مهمترین آنها می¬توان به جانوران علفخوار اشاره نمود که قسمت اعظم انتقال بذر گیاهان مرتعی را دربرمی¬گیرند و نقش بسزایی در پویایی و ثبات جوامع گیاهی و بطور غیرمستقیم جوامع جانوری موجود در اکوسیستم ایفا می¬کنند. به¬منظور بررسی انتقال بذر توسط علفخوران اهلی و وحشی در منطقه حفاظت شده تنگ صیاد، سه منطقه مرتعی با سطح حفاظت مختلف (منطقه چرای آزاد، منطقه حفاظت شده و منطقه پارک ملی) انتخاب گردید که سه گونه علفخوار در هریک از مناطق تعلیف می¬کنند (منطقه چرای آزاد فقط علفخوار اهلی، منطقه حفاظت شده علفخوار اهلی و قوچ و میش وحشی و منطقه پارک ملی تحت چرای قوچ و میش وحشی و کل و بز وحشی). ابتدا در هرمنطقه 5 مکان زیستگاهی برای هر علفخوار انتخاب شد. سپس در هر زمان (از نیمه خرداد تا نیمه مهر، در 6 زمان مختلف) به طور تصادفی در هر مکان 5 نمونه سرگین مربوط به هر علفخوار برداشت گردید (15 مکان زیستگاهی، 6 زمان نمونه¬برداری، در مجموع 700 نمونه). نمونه¬های سرگین به اتاق تاریک و خشک انتقال داده شد و در این مکان به مدت یک هفته در معرض جریان هوای آزاد قرار داده شدند. سپس به میزان 50 گرم از هریک از نمونه¬های خشک شده به منظور انجام تیمار سرمادهی برای شکستن خواب بذور و تحریک جوانه¬زنی آنها، مدت 2 ماه در دمای 3 درجه سانتیگراد در یخچال نگهداری شدند. ترکیب بذری نمونه¬های سرگین نیز به مدت 8 ماه در گلخانه تعیین گردید. در مجموع 3700 بذر متعلق به 85 گونه از 17 خانواده و 58 جنس گیاهی در نمونه¬های سرگین علفخواران جوانه¬زد. ترکیب بذری نمونه¬ها بیشتر شامل گونه¬های علفی و یکساله بود که بجز انتقال از طریق سرگین شرایط مناسب انتقال از طریق روش¬های دیگر را ندارند و بیشتر بذرهای ریز و زیاد تولید می¬کنند. به¬ترتیب بیشترین و کمترین میزان تراکم و غنای بذری مربوط به نمونه¬های سرگین نیمه تیر و نیمه شهریور گزارش گردید. همچنین منطقه چرای آزاد نیز به¬صورت معنی¬داری میزان تراکم و غنای گونه¬ای بالاتری را نسبت به دو منطقه دیگر نشان داد. بالاترین میزان غنای گونه¬ای جوانه¬زده نیز مربوط به علفخوار اهلی و در نیمه تیر و کمترین مقدار غنا نیز مربوط به قوچ و میش و در نیمه تیر گزارش گردید. در کل میزان تنوع گونه¬ای جوانه¬زده بین مناطق مختلف، ماه¬های مختلف و علفخواران مختلف با یکدیگر اختلاف معنی-داری نداشت. بذر گونه¬های متعددی از گیاهان از طریق سرگین علفخواران در درون و بین مناطق مختلف (بیشتر از مراتع حفاظت شده به سمت مراتع چرای آزاد) انتقال می¬یابد. باتوجه به رویکرد تولیدمثل جنسی (یا بذری) اکثر گونه¬های موجود در پوشش گیاهی منطقه، این انتقال می¬تواند به ورود بذرهای مختلف گیاهان به بانک بذر خاک در شرایط نامساعد اقلیمی تا یافتن فرصت جوانه¬زنی مناسب در آینده و درنهایت به حفظ و ثبات پوشش گیاهی منطقه کمک شایانی نماید. علفخواران مختلف در شرایط چرای مفرط و در اکوسیستم¬هایی که گونه¬های مرغوب مرتعی از بین رفته¬اند، قابلیت انتقال بذر گونه¬های غیرخوشخوراک را نیز دارند. درنتیجه بایستی مدیریت چرا و مرتع به نحوی اعمال گردد که مانع از انتقال بذور چنین گونه¬هایی شود. کلمات کلیدی: انتقال بذر، بز وحشی، گوسفند وحشی، گوسفند و بز اهلی، احیای طبیعی پوشش گیاهی، اکوسیستم¬های چرایی، مراتع نیمه استپی، محتوای بذری سرگین.
زینب آقابابانژاد علی عباسی سورکی
لاله واژگون (fritillaria imperialis) یکی از گونه های با ارزش دارویی و اکوتوریسمی در منطقه زاگرس است. این گیاه در ایران به شدت در معرض انقراض قرار دارد. با توجه به محدودیت هایی که در تکثیر این گیاه از طریق کشت بافت، فلس برداری و تقسیم سوخ وجود دارد، در این تحقیق تکثیر جنسی این گیاه به واسطه ی تعداد زیاد، نگهداری آسان تر و پراکنش بیش تر مورد ارزیابی قرار گرفت. خواب، مشکل جوانه زنی و استقرار از محدودیت های تکثیر این گیاه به وسیله ی بذر است. پژوهش حاضر به منظور تعیین تیمارهای بهینه جوانه زنی و استقرار بذر لاله واژگون به اجرا درآمد. به منظور تعیین دمای بهینه جوانه زنی، یک آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در 4 تکرار در 5 سطح دمایی (25، 20، 15، 10، 5 درجه سانتی گراد) انجام پذیرفت. سپس در دو آزمایش، اعمال تیمارهای مختلف بر شکست خواب بذر لاله واژگون اجرا شد. در آزمایش اول اثر مدت زمان سرمادهی (4 و 8 هفته)، غلظت اسید جییرلیک در سه سطح (ppm 500 و250 ،0) و زمان افزودن اسید جییرلیک در سه سطح (قبل از سرمادهی، حین مدت سرمادهی و بعد از سرمادهی) مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش دوم جوانه زنی بذر لاله واژگون در 4 سطح پتانسیل اسمزی پلی اتیلن گلایکول (peg) (3-، 6-، 9- و 12- بار) و مدت زمان پرایمینگ (12، 24، 36 و 48 ساعت) در مدت 4 و 8 هفت تحت سرمادهی مرطوب ارزیابی شد. در بررسی تأثیر پرایمینگ بر جوانه زنی بذر لاله اثر peg و نیترات پتاسیم در سطوح مختلف و مدت زما ن های مختلف مطالعه گردید. در مرحله استقرار این گیاه تأثیر نوع بستر (خاک، پیت ماس، کوکوپیت و پرلیت+ ماسه با نسبت حجمی مساوی)، سطوح تغذیه ای (استفاده از محلول کودی و شاهد (بدون مصرف کود)) و سطوح مختلف دما (0، 5، 10، 15 و 20) انجام پذیرفت. هم چنین تأثیر اعمال تیمارهای مختلف بر شکست خواب پیازهای یک ساله نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایش ها نشان داد، دما تأثیر معنی داری بر درصد جوانه زنی این گیاه دارد و دمای 5 درجه سانتی گراد بالاترین درصد جوانه زنی را به خود اختصاص داده است. نتایج آزمایشات در بخش شکست خواب نشان داد، اعمال اسید جییرلیک و پلی اتیل گلایکول به طور معنی داری در مقایسه با شاهد؛ سرعت جوانه زنی، ضریب سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه، طول ریشه چه، وزن خشک ریشه چه، وزن خشک ساقه چه، وزن خشک گیاهچه، نسبت طول ریشه چه به ساقه چه، طول گیاهچه، شاخص بنیه ? و شاخص بنیه ?? را افزایش و در مقابل میانگین مدت جوانه زنی و زمان رسیدن به 50% جوانه زنی را کاهش دادند. بهترین نتایج در تیمار اسید جیبرلیک ppm 500 قبل از سرمادهی به مدت 8 هفته و peg 12- بار 12 ساعت به مدت 8 هفته ساعت مشاهده شد. شایان ذکر است تیمارهای به کاربرده شده تأثیری در کاهش نیاز سرمایی بذر لاله نداشتند. نتایج حاصل از تیمارهای اسموپرایمینگ با peg و نیترات پتاسیم نشان داد، به ترتیب تیمار 12- بار به مدت 12 ساعت و غلظت 1 درصد به مدت 36 ساعت بیشترین تأثیر را بر صفات مورد بررسی ایجاد نمود. نتایج آزمایش استقرار نشان داد، بستر پیت ماس در دمای 20 درجه سانتی گراد بدون اعمال کود بهترین نتیجه را در صفات درصد سبز شدن، میانگین مدت سبز شدن، سرعت سبز شدن، طول ساقه چه، قطر و وزن پیاز به خود اختصاص داد. هم چنین اعمال تیمار کود کامل npk و محلول غذایی هوگلند تأثیر مثبتی را در صفات مورد بررسی به همراه نداشت. در بررسی شکست خواب پیاز لاله واژگون بین تیمار مورد بررسی، سرمادهی مرطوب به مدت 12 هفته به عنوان بهترین تیمار مشاهده شد. جهت جوانه دار کردن بذرهای لاله واژگون و استقرار آن در گلدان حاوی پیت بهتر است از تیمار اسید جیبرلیک ppm 500 قبل از سرمادهی و تیمار peg 12- بار 12 ساعت استفاده شود.
مریم غلامی عبدالرزاق دانش شهرکی
جوانه¬زنی بذور دو گیاه دارویی آوندول (smyrnium cordifolium boiss) و پیکل (smyrniopsis aucheri) با مشکل مواجه است و علت عمده آن وجود خواب در بذرهای این دو گیاه می¬باشد. روش¬های مختلف شکست خواب، از راهکارهای کارآمد در برطرف نمودن مسائل مربوط به جوانه¬زنی و استقرار در گیاهان است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات روش¬های شکست خواب بر جوانه¬زنی و استقرار این دو گیاه در سال 1391 در دو آزمایش مجزا به اجرا درآمد. آزمایش اول شامل بررسی اثر تیمارهای سرمادهی (10، 20، 30، 40، 50 و 60 روز)، هورمون¬های نیترات پتاسیم (نیترات پتاسیم 2/0 درصد به مدت زمان 48 و 72 ساعت) و جیبرلیک¬اسید (500 و 1000 میلی¬گرم در لیتر هورمون جیبرلیک¬اسید به مدت زمان 24 و 48 ساعت)، دما (5، 10، 15 و 20 درجه سانتی¬گراد) و اثر تلفیقی هورمون به همراه سرمادهی بر شکست خواب بذر و افزایش جوانه¬زنی در قالب طرح کامل تصادفی به اجرا درآمد که سطوح هورمون¬ها (500 و 1000 میلی¬گرم در لیتر هورمون جیبرلیک¬اسید به مدت زمان 24 ساعت) و مدت زمان سرمادهی (10، 20، 30، 40، 50 و 60 روز) و زمان اعمال تیمار هورمونی (قبل، حین و بعد از سرمادهی) و دما (5، 10، 15 و 20 درجه سانتی¬گراد) فاکتورهای آن را تشکیل می¬دادند. آزمایش دوم شامل ارزیابی تأثیر تیمارهایی از شکست خواب که منجر به جوانه¬زنی شده بودند بر سبز شدن دو گیاه پیکل و آوندول در شرایط گلخانه¬ای بود، که به صورت بلوک کامل تصادفی اجرا شدند. نتایج آزمایش اول نشان داد که سرمادهی بیشترین تأثیر را بر شکست خواب بذر این دو گیاه داشته است. اعمال تیمارهای هورمونی صرف¬نظر از نوع و غلظت آنها موجب افزایش درصد و سرعت جوانه¬زنی آنها شد. در گیاه آوندول تیمار قبل از سرمادهی با غلظت جیبرلین 500 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان سرمادهی 60 روز در دمای 5 درجه سانتی¬گراد بالاترین درصد و سرعت جوانه¬زنی را به خود اختصاص داد. تیمارهای قبل از سرمادهی با غلظت جیبرلین 500 و 1000 میلی¬گرم در لیتر به مدت 60 روز با دمای 15 و 20 درجه سانتی-گراد بالاترین مقدار شاخص¬های رشد را به خود اختصاص دادند. در گیاه آوندول تیمار حین سرمادهی با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان سرمادهی 60 روز در سطح دمایی 5 درجه سانتیگراد منجر به بالاترین درصد و سرعت جوانه¬زنی گردید. هم¬چنین تیمار حین سرمادهی به مدت زمان 60 روز با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر و دمای 15 و 20 درجه سانتی¬گراد بر شاخص¬های رشد بیشترین تأثیر را داشت. در آزمایش دوم در گیاه آوندول تنها تیمارهای قبل از سرمادهی سبز شدند و سایر تیمارها جوانه نزدند تیمار قبل از سرمادهی 500 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان 60 روز بالاترین درصد سبزشدن، سرعت سبزشدن، طول گیاهچه، بنیه گیاهچه، میانگین مدت زمان جوانه¬زنی و کمترین تعداد روز تا سبز شدن اولین گیاهچه را منجر شد. در گیاه پیکل میان تیمارهای قبل، حین و بعد از سرمادهی بر درصد سبزشدن تفاوتی مشاهده نشد و مدت زمان سرمادهی 60 روز با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر بالاترین درصد سبزشدن را به خود اختصاص داد. تیمار حین سرمادهی با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان 60 روز منجر به بالاترین سرعت سبزشدن، میانگین تعداد زمان جوانه¬زده در روز، طول گیاهچه، بنیه گیاهچه و کمترین مدت زمان سبزشدن تا اولین گیاهچه گردید.
پرویز منصوری بیرکانی ایرج هاشم زاده
در این مطالعه از شاخص فراوانی ept، شاخص در حد خانواده هیلسنهوف، غنا، شاخص تنوع استفاده گردید و در تجزیه وتحلیل آماری از نرم افزارهای pc-ord،spss17، excel کمک گرفته شد ودر نهایت رودخانه برای مصارف کشاورزی وآبزی پروری مناسب تشخیص داده گردید
محمدرضا محمدی عطا الله ابراهیمی
مقدمه: طبق آمار سازمان خوار و بار جهانی (fao) وسعت مراتع دنیا به بیش از 133/2 میلیارد هکتار می رسد. وسعت مراتع ایران نیز بر اساس مطالعات انجام شده توسط دفتر فنی مهندسی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در سال 1383 در حدود 1/86 میلیون هکتار برآورد شده است بدین ترتیب مراتع به عنوان گسترده ترین محیط زیست کره زمین محسوب شده و به علت نقشی که در حفظ آب و خاک، تولید اکسیژن، کاهش آلاینده ها، تولید محصولات صنعتی و دارویی و تعادل زیست بوم ها دارند از عوامل پایه در فرایند توسعه پایدار به شمار می روند، اما متاسفانه در دهه های اخیر شاهد روند تخریب مراتع در سطح کشور بوده ایم که یکی از علل آن را می توان تغییرات مدیریتی و نحوه مدیریت مراتع در ایران دانست. تحقیق حاضر درصدد پاسخگویی به سوالات زیر خواهد بود: 1- آیا مجریان طرح های مرتعداری نسبت به این طرح ها آگاهی لازم را دارا می باشند؟ 2- چه رابطه ای بین میزان آگاهی مجریان و سطح سواد آنها وجود دارد؟ 3- چه رابطه ای بین میزان آگاهی مجریان و آموزش آنها وجود دارد؟ 4- چه رابطه ای بین میزان آگاهی مجریان و میزان موفقیت طرح وجود دارد؟ 5- چه رابطه ای بین میزان آگاهی مجریان و مشارکت آنها در طرح وجود دارد؟ 6- چه رابطه ای بین میزان آگاهی مجریان و نوع مالکیت مرتع وجود دارد؟ در سال های گذشته در خصوص طرح های مرتعداری مطالعاتی به انجام رسیده است که هرکدام از زاویه ای به این مقوله پرداخته اند. در مطالعات انجام شده دیدگاه های متفاوتی در خصوص طرح های مرتعداری عنوان شده است برخی از محققین بر این باورند که طرح های مرتعداری نتوانسته اند تغییرات مثبت و قابل توجهی در شاخص های ارزیابی مرتع ایجاد کنند از جمله این تحقیقات می توان به موارد زیر اشاره کرد. (سرداری، 1378)، (خلیلیان و شمس الدینی، 1380)، آذرنیوند و موسوی نژاد (1380)، خلیلیان و طاهری (1380) همچنین محققین یکی از راه های رفع این مشکلات را مشارکت بهره برداران در طرح دانسته اند و از سویی بنا بر تحقیقات انجام شده افزایش سطح مشارکت با توجه به نیازهای بهره برداران و آموزش و افزایش سطح آگاهی آنان امکان پذیر است. همانطور که مشاهده شد اکثر محققین یکی از راه های رفع مشکلات اجتماعی که عمده ترین مشکلات طرح های مرتعداری هستند را در آموزش و افزایش سطح آگاهی بهره برداران یافته اند، بنابراین باید به این مقوله توجه بیشتری شود. تحقیق حاضر در استان چهارمحال و بختیاری شکل گرفته است و برای جمع آوری اطلاعات و آمار مورد نیاز از بهره برداران مراتع با به کارگیری پرسشنامه در قالب انجام عملیات میدانی صورت گرفته است. به منظور انتخاب مراتع نمونه برای مطالعات صحرایی و بدست آوردن داده ها و اطلاعات لازم جهت تجزیه و تحلیل آماری و دست یابی به اهداف این بررسی فهرست کل طرح های مرتعداری واگذار شده استان به علاوه اسامی مجریان آن طرح ها درخواست گردید و از آنجا که معرف بودن نمونه با قابلیت تعمیم نتایج حاصل از تعداد نمونه ها یکی از مقوله های اساسی و پیچیده کار مطالعات اجتماعی است. برای تعیین حجم نمونه با کمک قواعد روش تعیین اندازه نمونه و با استفاده از فرمول شارپ و کوکران و بر اساس اندازه جمعیت کل (165 = n) حجم نمونه به تعداد 43 نمونه تعین گردید پس از جمع آوری اطلاعات و کد بندی سوالات داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند نتایج نشان می دهد که میزان آگاهی از کل طرح پایین بوده است بطوریکه که از مجموع 1161 پاسخ ارائه شده به سوالات تنها 244 پاسخ، کاملاً درست و قابل قبول می باشند و 730 پاسخ که از سوی مجریان ارائه شده پاسخهای اشتباه و نمی دانم بوده است. همچنین میان آموزش و میزان آگاهی مجریان ، میزان موفقیت طرح و میزان آگاهی مجریان، سطوح مشارکت در طرح و میزان آگاهی مجریان، انواع مالکیت و میزان آگاهی مجریان رابطه معنی داری وجود دارد. نتایج حاصله حاکی از آن است که بیشترین فراوانی پاسخگویان در گروه سنی 46 تا 60 سال می باشد و میانگین سنی پاسخگویان به سوالات (مجریان طرح های مرتعداری) 5/59 سال می باشد که می توان گفت جهت انجام امور مربوط به اداره مرتع سن نسبتاً بالایی است و می توان این موضوع را با این نکته که نسل جوان انگیزه کار در عرصه های مرتعی را ندارند و اکثر بهره برداران ما دارای سن بالایی می باشند در انطباق دانست. میزان آگاهی مجریان طرح های مرتعداری از کل طرح در این تحقیق با توجه به نتایج به دست آمده مشخص گردید از مجموع 1161 پاسخ ارائه شده به سوالات توسط مجریان طرح ها، تعداد 155 پاسخ کاملاً درست و تعداد 89 پاسخ قابل قبول بوده اند و از سویی تعداد 372 مورد پاسخ اشتباه و 358 مورد پاسخ نمی دانم به سوالات ارائه شده است همچنین در 187 مورد مجریان تنها اشاره مختصری به پاسخ درست داشته اند که با توجه به پاسخ های فراوان نمی دانم و اشتباه ارائه شده که بیش از 62 درصد پاسخ ها را شامل می شود می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که مجریان نسبت به مسایل مربوط به طرح های مرتعداری آگاهی کافی و لازم را دارا نیستند. این استدلال با نتایج جوری (1380) که بیان می دارد دامداران به لحاظ آگاهی و دانش فنی مرتعداری در سطح بسیار پایینی به سر می برند، هم خوانی دارد. همچنین نتایج حاکی از آن است که میان پاسخ های ارائه شده به سوالات رابطه معنی داری بر قرار است و با توجه به اینکه فراوانی پاسخ های اشتباه و نمی دانم بسیار فراتر از فراوانی مورد انتظار می باشند و فراوانی پاسخ های درست و قابل قبول نیز بسیار پایین تر از فراوانی مورد انتظار هستند می توان گفت که سطح آگاهی مجریان پایین تر از سطح مورد انتظار می باشد. که این موضوع با تحقیقات خلیقی و قاسمی (1380) که بیان داشته اند آگاهی دامداران نسبت به مسایل مرتعداری09/2 از 5 می باشد که بیانگر اطلاعات کم در بین دامداران است، هم خوانی دارد. نتیجه گیری با توجه به تمام مسائلی که ذکر گردید یک سوال اساسی در اجرای طرح های مرتعداری این است که مجریان طرح های مرتعداری به چه میزان از این طرح ها آگاهی دارند جهت پاسخ به این سوال میزان آگاهی مجریان از طرحهای مرتعداری و رابطه آگاهی مجریان با مواردی همچون آموزش، مشارکت و مالکیت مورد بررسی قرار گرفت. در خصوص میزان آگاهی مجریان از طرح های مرتعداری باید اذعان کرد که آگاهی مجریان در سطح بسیار پایینی است. خصوصاً در بخش هایی چون قرارداد و مسایل اقتصادی طرح این عدم آگاهی مشهودتر است. تنها در کلیات طرح است که مجریان آگاهی نسبی داشته و با این بخش آشنایی دارند. به نظر می رسد می بایست جهت افزایش سطح آگاهی مجریان از طرح های مرتعداری چاره اندیشی شود، یکی از راههای افزایش سطح آگاهی می تواند بوجود آوردن احساس نیاز به یادگیری در بین مجریان و بهره برداران طرح باشد که این امر می تواند با افزایش نظارت بر اجرای طرح ها و همچنین ایجاد طرح های مرتعداری نمونه در سطح منطقه تحقق یابد.یکی از راههای افزایش آگاهی مجریان نسبت به طرح های مرتعداری برگزاری دوره ها و کلاس های آموزشی _ ترویجی می باشد نتایج این تحقیق نیز بیانگر این مطلب است که مجریانی که در دوره های آموزشی شرکت داشته اند سطح آگاهی بهتری نسبت به سایر مجریان داشته اند بنابراین می طلبد تمامی مجریان و حتی بهره برداران طرح های مرتعداری در این کلاس ها شرکت نمایند اما از این نکته نیز نباید غافل شد که دوره های آموزشی فعلی مشکلات و نواقصی دارد که می بایست مرتفع گردد.
اکرم کریمیان شلمزاری مصطفی سعیدفر
مطالعه فنولوژی گیاهان مرتعی به منظور تنظیم برنامه بهره برداری از گیاهان، تعیین زمان ورود و خروج دام، جمع آوری بذر و شناخت ارزش غذایی گونه های گیاهی در مراحل مختلف رشد حائز اهمیت می باشد. در این پژوهش فنولوژی دو گونه مهم مرتعی bromus tomentellus و astragalus cyclophyllon در دو منطقه با شرایط اکولوژیکی متفاوت در استان چهارمحال و بختیاری با استفاده از روش درجه-روز رشد(growing degree day) با هدف تشخیص بهترین زمان برداشت بذر مورد مطالعه قرارگرفت. داده های دما و بارندگی از نزدیک ترین ایستگاه هواشناسی، به مناطق مورد مطالعه جمع آوری گردید. مراحل مختلف فنولوژیک در این گونه ها، هر هفته یکبار روی 20 پایه از هر گونه ثبت گردید. در زمان رسیدگی نسبی بذر از هر گونه به تعداد کافی بذر جهت انجام آزمون های بذری از جمله: تعیین درصد رطوبت، وزن هزار دانه و قوه نامیه و از همه مهم تر دمای پایه برداشت شد. یکی از مهم ترین گام ها در طراحی سیستم درجه-روز رشد، تعیین درجه حرارت پایه است. به این منظور بذر گونه ها درمحیطی کنترل شده در تیمار های حرارتی ثابت (10 ، 15 ، 20 و 25 درجه سانتی گراد) کشت شد و سرعت نمو به صورت تابعی از درجه حرارت تعیین گردید. بهترین خط حاکم بین درجه حرارت و سرعت نمو برازش شده و نقطه ای که از خط مذکور با محور درجه حرارت برخورد کرد را به عنوان درجه حرارت پایه در نظر می گیرند. دمای پایه برای گونه bromus tomentellusبرابر 5/4 و برای گونه astragalus cyclophyllon برابر 8/4 بدست آمد. تجزیه رگرسیون، رابطه خطی بسیار معنی داری بین سرعت نمو و دما برای گونه های مورد مطالعه نشان داد. درجه-روز رشد نیز از تفاضل میانگین درجه حرارت روزانه از دمای پایه محاسبه شد. با جمع درجه-روزهای حادث شده در طی یک دوره مشخص، مقدار درجه-روز رشد لازم برای رسیدن یک گیاه به هر مرحله ای از نمو فنولوژی مشخص گردید. با توجه به آزمون t جفت شده، اختلاف معنی داری بین درجه-روز رشد گونه های مورد مطالعه در هر دو منطقه وجود ندارند. با توجه به نتایج مربوط به درجه-روز رشد و نتایج آزمون های بذر، بهترین زمان برداشت بذر گونه bromus tomentellus زمانی است که میزان درجه روز رشد موثر برابر با 15/662 و میزان درجه-روز رشد فعال برابر با 33/1109 و برای گونه astragalus cyclophyllon زمانی است که میزان درجه روز رشد موثر برابر با 85/836 و میزان درجه-روز رشد فعال برابر با 45/1350 باشد. نتایج نشان می دهد که درجه حرارت یکی از عوامل مهم در تعیین زمان رسیدن بذر است. در نهایت درجه-روز رشد مدل ایده آلی جهت پیش بینی زمان مناسب برداشت بذر و مراحل فنولوژی گیاهان است.
وفا طرفی پژمان طهماسبی
بذر مهم¬ترین نهاده مصرفی در کشاورزی است که علاوه بر تکثیر گیاهان، نقش مهمی در انتقال صفات وراثتی، پراکنش و استقرار گیاه دارد. با توجه به اهمیت و نقش گیاهان دارویی در صنایع مختلف، افزایش تولید زیست توده و ماده موثره آنها بدون کاربرد نهاده¬های مضر، یکی از ضرورت¬های تولید پایدار محسوب می¬شود. کشاورزی پایدار بر پایه مصرف کودهای بیولوژیک با هدف حذف یا کاهش مصرف نهاده¬های شیمیایی، یک راه حل مطلوب جهت غلبه بر مشکلات زیست محیطی کودهای شیمیایی به شمار می¬رود. علاوه بر این، تلقیح بذر با باکتری های محرک رشد گیاه یکی از روش های موثر بهبود بذر می باشد که سبب افزایش کیفیت بذر می گردد. به منظور بررسی اثر تیمار بذر با باکتری های ارتقاء دهنده رشد بر جوانه¬زنی، رشد و عملکرد گیاه دارویی بادرشبو، این آزمایش به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با 9 تیمار (شامل شاهد (بدون تلقیح)، تلقیح با باکتری های bacillus sp.، mycobacterrium sp.، corynebacterium sp.، rhodococcus sp.، azotobacter sp.، pseudomonas putida، pseudomonas fluorsence و مخلوطی از تمام باکتری های مورد بررسی) و سه تکرار در دو بخش آزمایشگاهی و مزرعه ای در فضای آزاد طراحی و اجرا گردید. نتایج حاصل از بخش آزمایشگاهی نشان داد تیمارهای باکتریایی rhodococcus sp.، mycobacterrium sp. و pseudomonas fluorsence بیش¬ترین تأثیر را بر درصد جوانه¬زنی و جوانه¬زنی نسبی نشان دادند. همچنین تیمارهای باکتریایی bacillus sp.، mycobacterrium sp. و تیمار مخلوط همه¬ی باکتری¬ها بیش¬ترین تأثیر را بر سرعت جوانه¬زنی، متوسط زمان جوانه¬زنی، ضریب سرعت جوانه¬زنی، زمان تا 50 درصد حداکثر جوانه¬زنی، طول و وزن ریشه¬چه، ساقه¬چه و گیاهچه و شاخص ویگور نشان دادند. در بخش مزرعه¬ای نیز نتایج حاکی از این است که تیمارهای bacillus sp.، mycobacterium sp.، rhodococcus sp.، pseudomonas putida بالاترین مقادیر ارتفاع بوته، تعداد شاخه¬های فرعی، تعداد سرشاخه¬های گلدار، وزن خشک برگ و اندام هوایی، عملکرد بیولوژیک، سرعت رشد محصول و سطح برگ را داشتند. همچنین تیمارهای rhodococcus sp.، corynebacterium sp. و mycobacterrium sp. میزان کلروفیل a، b و کارتنوئیدها را افزایش دادند. درصد اسانس استخراج شده از گیاه دارویی بادرشبو در تیمارهای bacillus sp. و pseudomonas putida بیش¬تر از سایر تیمارهای باکتریایی و همچنین تیمار شاهد بود. تیمارهای bacillus sp. و mycobacterrium sp. بیش¬ترین عملکرد اسانس را داشتند. بنابراین می¬توان نتیجه گرفت که استفاده از تیمارهای تلقیح باکتریایی به صورت بیوپرایمینگ در جهت پیشبرد اهداف تولید پایدار محصولات می¬تواند مفید واقع شود.