نام پژوهشگر: احمدرضا همتی مقدم داورزن

زمینه گرایی معرفتی و اظهار اسنادهای معرفتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه دانشهای بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و 1390
  احمدرضا همتی مقدم داورزن   حمید وحید دستجردی

زمینه گرایی معرفتی (epistemic contextualism) دیدگاهی جدید در معرفت شناسی است که انگیزه ظهور آن تلاش برای حل مسأله شک گرایی بوده است. این دیدگاه اگرچه در حوزه معرفت شناسی ظهور کرده و ادعای حل یکی از قدیمی ترین مسائل آن را دارد، در واقع آموزه ای سمانتیکی است. زمینه-گرایی معرفتی دیدگاهی درباره شروط صدق اسنادهای معرفتی است؛ جملاتی مانند "s می داند که p" و "s نمی داند که p". این دیدگاه به نوعی چرخش زبانی در معرفت شناسی است. زمینه گرا قصد دارد با استفاده از معنا و سمانتیک اسنادهای معرفتی، مسائل معرفت شناسی را حل کند. زمینه گرایی معرفتی را می توان ترکیبی از سه ادعای معرفتی، سمانتیکی و پراگماتیکی دانست: ادعای معرفتی: گوینده الف در زمینه c1 با گفتن جمله " sمی داند که p" می تواند سخن صادقی گفته باشد. در عین حال گوینده ب نیز در زمینه c2 با گفتن جمله " sنمی داند که p" می تواند سخن صادقی بگوید. گوینده الف در زمینه c1 معرفتی را به s نسبت می دهد. در حالی که گوینده ب در زمینه c2 نبود معرفت را به s نسبت می دهد. با این حال سخن گوینده الف و ب هر دو می توانند صادق باشند. صادق بودن سخن گوینده الف و ب با توضیح تفاوت میان زمینه c1 و c2 قابل تبیین است. در زمینه c1 و c2 استانداردهای لازم برای معرفت متفاوت اند. متفاوت بودن استانداردها در زمینه c1 و c2 موجب می شود محتوای سمانتیکی ادعای الف متفاوت از محتوای سمانتیکی ادعای ب باشد. درنتیجه تفاوت در محتوای سمانتیکی ادعای الف و ادعای ب موجب می شود این دو ادعا هر دو صادق شوند، بدون آن که تناقضی بوجود آید. ادعای سمانتیکی: استانداردهای معرفتی لازم در یک زمینه، محتوای سمانتیکی جمله معرفتی را تعیین می کنند. استاندارد معرفتی می تواند به عنوان مولفه ای مستقیم در تعیین محتوای سمانتیکی جمله معرفتی دخالت کند. هم چنین استاندارد معرفتی می تواند در تعیین محتوای سمانتیکی واژه «دانستن» دخالت داشته داشته باشد. ادعای پراگماتیکی: زمینه انتساب دهنده بوسیله پیش فرض ها، اهداف، نیات و انتظارات انتساب دهنده مشخص می شود. پیش فرض ها، نیات، مقاصد و انتظارات انتساب دهنده، استاندارد معرفتی لازم برای معرفت را در آن زمینه تعیین می کنند زمینه گرایان معتقدند رفتار جملاتی مانند " sمی داند که p" و " sنمی داند که p" مشابه با جملات «من خسته هستم» و «من خسته نیستم» است. همان گونه که زمینه، محتوای سمانتیکی جملات «من خسته هستم» و «من خسته نیستم» را تعیین می کند، محتوای سمانتیکی جملاتی مانند " sمی داند که p" و "sنمی داند که p" توسط زمینه تعیین می شود. در واقع زمینه انتساب دهنده معرفت است که محتوای سمانتیکی جمله " sمی داند که p" را تعیین می کند. به طور خلاصه از نظر زمینه گرایان زمینه انتساب دهنده معرفت، استاندارهای لازم برای معرفت را تعیین می کند. تغییر در زمینه انتساب دهنده معرفت، ممکن است موجب تغییر در استانداردهای لازم برای معرفت بشود. تغییر در استاندارهای معرفتی، موجب تغییر در محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی می شود. تغییر در محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی، باعث می شود این جملات در زمینه های متفاوت یا ارزش صدق متفاوت پیدا کنند یا ارزش صدق آن ها یکسان باشد؛ بدون آن که تناقضی به وجود آید. به طورکلی دو استدلال اصلی به نفع زمینه گرایی می توان یافت که عبارتند از: 1) حل مساله شک گرایی. زمینه گرا معتقد است زمینه گرایی می تواند راه حل مناسبی برای شک-گرایی ارائه دهد. بنابراین حل این مساله توسط زمینه گرایی تاییدی به نفع این آموزه است. 2) استدلال تغییر زمینه (context- shifting argument). در این نوع استدلال ها مثالی زبانی طراحی می شود و سپس سعی می شود تبیین مناسبی برای شهود های ایجاد شده در این مثال ها ارائه شود. زمینه گرا معتقد است آموزه زمینه گرایی تبیین مناسبی برای این مثال هاست. قصد من در این پایان نامه بررسی این دو استدلال است. ابتدا در فصل اول آموزه زمینه گرایی را معرفی می کنم و سپس در فصول بعدی استدلال های آنها را نقد و بررسی خواهم کرد. در فصل دوم این موضوع را بررسی می کنم که آیا پاسخ زمینه گرایی به مساله شک گرایی موفقیت آمیز است یا نه. بر این اساس ابتدا مسأله شک گرایی به طور مختصر معرفی می شود. سپس پاسخ جورج ادوار مور (moore, 1939) را به مسأله شک گرایی توضیح می دهم. در پاسخ مور به مسأله شک گرایی می-توان بصیرت های اولیه در کار زمینه گرایان را یافت. سپس پاسخ زمینه گرایان به مسأله شک گرایی در یک روند تاریخی توضیح داده می شود. با بررسی پاسخ زمینه گرایان به مسأله شک گرایی، این موضوع نیز روشن می شود که چرا زمینه گرایان معتقدند شروط صدق (محتوای سمانتیکی) جملات معرفتی نسبت به زمینه انتساب دهنده یا همان گوینده اسنادهای معرفتی، تغییر می کند. به عبارت دیگر در این روند تاریخی مشخص می شود که چرا زمینه گرایان زمینه انتساب دهنده را به جای زمینه فاعل معرفت، در بررسی محتوای سمانتیکی جملات معرفی لازم می دانند. در این مسیر تاریخی ابتدا نظریه «آلترناتیوهای مربوطه» (relerant alternative) درتسکی (deretske,1970,1981) در باب معرفت، معرفی می-شود. البته درتسکی یک زمینه گرا نیست اما او با ارائه نظریه «آلترناتیوهای مربوطه» چارچوبی را فراهم می کند که از درون آن زمینه گرایی ظهور می کند. سپس دیدگاه استاین (stine, 1976)، کوهن (cohen, 1988b) و لوییس (lewis, 1996) را معرفی و بررسی خواهم کرد. این فیلسوفان چارچوب نظریه «آلترناتیوهای مربوطه» درتسکی را پذیرفته اند و در این چارچوب، زمینه گرایی معرفتی را ارائه می دهند. در ادامه بعد از معرفی نظریه نوزیک (nozick, 1981) در باب معرفت، دیدگاه دی روز (derose, 1995) بررسی و ارزیابی خواهد شد. دیدگاه دی روز الهام گرفته از نظریه معرفتی نوزیک است. او با الهام از نظریه معرفتی نوزیک و با توسل به آموزه زمینه گرایی قصد حل مسأله شک گرایی را دارد. در پایان دیدگاه جدید کوهن (cohen, 1999) در پاسخ به شک گرایی معرفی و بررسی می شود. در این فصل من پاسخی برای مسأله شک گرایی ندارم، بلکه راه حل های زمینه گرایان را بررسی می کنم و استدلال خواهم کرد، هیچ کدام از این راه حل ها در پاسخ به شک گرا موفقیت آمیز نیستند. فصل سوم این پایان نامه به بررسی زبانی زمینه گرایی معرفتی اختصاص دارد. در این فصل ابتدا یکی از استدلالات زمینه گرایان را در توجیه ادعایشان معرفی و صورت بندی می کنم. این استدلال به استدلال «تغییر زمینه» (context - shiffing) معروف است. مثال فرودگاه که توسط کوهن (cohen, 1999) ارائه شده است، ساختار اصلی این نوع استدلال است. مثال فرودگاه چنین است: کاوه و همسرش در فرودگاه هلند نشسته اند و قصد دارند به تهران سفر کنند. آن ها کار مهمی در دبی دارند و قرار است رئیس شرکتی را که در آن کار می کنند در سالن انتظار فرودگاه دبی ملاقات کنند. آن ها می خواهند بدانند هواپیما در دبی توقف دارد یا نه. آن ها تصادفی می شنوند که مسافری از شخصی به نام مهدی سئوال می کند که آیا هواپیما در دبی توقف دارد؟ مهدی به برنامه پرواز خود که از آژانس مسافرتی گرفته است، نگاهی می کند و می گوید: «بله، من می دانم که هواپیما در دبی توقف دارد». مهدی تنها براساس برنامه پرواز چنین ادعایی می کند. توقف هواپیما در دبی برای کاوه و همسرش بسیار مهم است. کاوه به همسرش می گوید: «آیا می توان به برنامه پرواز مهدی اعتماد کرد؟ ممکن است این برنامه اشتباه باشد و یا در آخرین لحظات تغییر کند». کاوه و همسرش موافقند که «مهدی واقعاً نمی داند که هواپیما در دبی توقف دارد». بنابراین تصمیم می گیرند مسأله را بررسی کنند. در این مثال ما با دو ادعا روبرو هستیم: مهدی ادعا می کند که می داند هواپیما در دبی توقف دارد و کاوه ادعا می کند که مهدی نمی داند که هواپیما در دبی توقف دارد. به نظر می رسد کاوه و همسرش در شرایطی هستند که استاندارد سخت گیرانه تری را برای معرفت ایجاب می کند. این دو ادعا را به صورت زیر مشخص می کنم: 1) ادعای مهدی: «من می دانم که هواپیما در دبی توقف دارد» 2) ادعای کاوه: «مهدی نمی داند که هواپیما در دبی توقف دارد» زمینه گرا معتقد است هر دو ادعا می توانند صادق باشند، بدون آن که تناقضی به وجود آید. در واقع او معتقد است شهوداً هر دو ادعا می توانند صادق باشند و بهترین تبیین برای این شهودها، آموزه زمینه-گرایی معرفتی است. در تبیین مثال فرودگاه دو سوال مطرح است: سوال اول این است که چرا بهترین تبیین برای شهودهای ما در مثال فرودگاه، توسل به سمانتیک اسنادهای معرفتی است؟ زمینه گرا پاسخ مناسبی در این مورد ارائه نداده است. اگر صرفاً ادعای زمینه گرا را بپذیریم، سئوال این است که آیا «ادعای سمانتیکی» او تبیین قابل قبولی درباره تأثیر زمینه در محتوای واژه «دانستن» ارائه می دهد؟ در این فصل مبانی سمانتیکی زمینه گرایی را نقد خواهم کرد و نشان خواهم داد مبانی سمانتیکی زمینه گرایی آنها ناکارآمد است. سوال دوم این است که آیا ثابت گرایان می توانند تبیین قابل قبولی برای شهود های ما در مثال فرودگاه ارائه دهند؟ پاسخ به این سوال موضوع فصل چهارم است. در فصل چهارم این سوال بررسی می شود که آیا ثابت گرایان (معرفت شناسانی که بر خلاف زمینه-گرایان معتقدند محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی در همه زمینه ها ثابت است. ثابت گرایی در واقع دیدگاه غالب در معرفت شناسی است) می توانند تبیین قابل قبولی برای شهود های ما در مثال فرودگاه ارائه دهند یا نه. دو استراتژی کلی را ثابت گرایان می توانند در پاسخ به این سوال اتخاذ کنند: الف: آنها انکار کنند که هر دو ادعای کاوه و مهدی شهوداً صادق است. به عبارت دیگر ثابت-گرایان می توانند ادعا کنند که هر دو ادعا صادق نیستند بلکه یکی از دو ادعا کاذب است. زمینه گرا معتقد بود هر دو ادعا شهوداً صادق است اما ثابت گرا می تواند بگوید به لحاظ شهودی هر دو ادعا صادق نیست. این استراتژی را برخی ثابت گرایان اتخاذ کرده اند که در این فصل مهم-ترین آنها را نقد و بررسی خواهم کرد. ب: استراتژی دوم این است که ثابت گرا مانند زمینه گرا بپذیرد که هر دو ادعا شهوداً صادق است اما برخلاف زمینه گرا در تبیین آن به سمانتیک اسنادهای معرفتی متوسل نشود بلکه پراگماتیکس اسنادهای معرفتی را مد نظر قرار دهد. این تز اصلی من در این پایان نامه است که در فصل پنجم به آن می پردازم. در فصل پنجم استراتژی دوم یعنی استراتژی «ب» را در نظر دارم. در این فصل سعی می کنم با استفاده از نظریه های جدید در فلسفه زبان درباره اظهار جملات، تبیین قابل قبولی برای شهودهایمان در مثال فرودگاه ارائه دهم. در واقع من از دیدگاه غالب و سنتی در معرفت شناسی یعنی ثابت گرایی دفاع خواهم کرد. من همانند ثابت گرایان معتقدم محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی مستقل از زمینه است، و زمینه نقشی در محتوای این جملات ندارد. اما مثال فرودگاه، ثابت گرایان را با چالشی جدی مواجه می سازد، آن-ها باید تبیین قابل قبولی ارائه دهند مبنی بر این که چرا ادعای کاوه و مهدی به نظر صادق می رسند. من با توسل به نقش پراگماتیکی جملات معرفتی و با استفاده از نظریه های جدید درباره اظهار و معنای جملات، سعی می کنم توضیح دهم چرا این شهودها به نظر صادق می آیند. چارچوب من در این فصل استفاده از نظریه سمانتیک حداقلی است که توسط فیلسوفانی چون اما بورگ borg 2004، کاپلان و لپر cappelan and lepore 2005 و سومز soames 2002 and 2005 ارائه شده است. البته این فیلسوفان در جزئیات این نظریه از یکدیگر متفاوت اند. بنابراین من چارچوب کلی ارائه شده توسط آنها را اختیار می کنم و بر اساس این چارچوب سعی می کنم تبیین قابل قبولی برای مثال هایی مانند مثال فرودگاه ارائه دهم. در واقع سعی من این است شهودها را در استدلالاتی مانند استدلال فرودگاه با توسل به پراگماتیک اسنادهای معرفتی توضیح می دهم بدون آن که هزینه سمانتیکی بپردازم. حال اگر راه حل من به همان اندازه راه حل زمینه گرا در پاسخ به استدلالات تغییر زمینه موفق باشد، دیگر دلیلی برای پذیرش راه حل زمینه گرا نخواهیم داشت. با توجه به این که مبانی سمانتیکی آنها نیز ناکارآمد است. نتیجه گیری نتیجه کلی من در این پایان نامه دو صورت است: 1) نتیجه سلبی: آموزه زمینه گرایی در حل مساله شک گرایی ناتوان است و مبانی سمانتیکی آن نیز ناکارآمد است. 2) نتیجه ایجابی: با استفاده از نظریه جدید در فلسفه زبان یعنی نظریه سمانتیک حداقلی تبیین مناسبی برای استدلالات «تغییر زمینه» مانند استدلال فرودگاه ارائه می دهم. در این چارچوب دیدگاه سنتی در معرفت شناسی یعنی ثابت گرایی حفظ می شود. به عبارت دیگر محتوای سمانتیکی اسنادهای معرفتی ثابت است و به زمینه بستگی ندارد اما محتوای اظهار اسنادهای معرفتی به زمینه اظهارشان وابسته است.