نام پژوهشگر: زینب حدادی

باغ ایرانی، نمونه والایی از هنرهای محیطی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد - دانشکده هنر 1390
  زینب حدادی   حبیب الله آیت اللهی

باغ ایرانی پدیده ای است که وجوه گوناگون آن در عرصه فرهنگ و تمدن ایران زمین متجلی شده است، اما تحقیق و تفحص پیرامون آن اغلب از زاویه نگاه مستشرقین صورت گرفته است. از آنجا که این اثر هنری تاکنون از منظر هنرهای محیطی مورد بررسی قرار نگرفته است، در پایان نامه حاضر پیرامون ارتباط باغ ایرانی و هویت ایرانی (متشکل از سه مولفه اصلی فرهنگ، تمدن و دین) مباحثی را مطرح کرده ایم و در کنار آن با توصیف ویژگی های ساختاری و نمادین باغ ایرانی (به ویژه باغ های شاخص شهر شیراز)، وجوه اشتراک و افتراق باغ ایرانی و هنر محیطی را بیان کرده ایم. بعد از بررسی های انجام شده در این پژوهش، به این نتیجه دست یافتیم که باغ ایرانی، نمونه والایی از هنرهای محیطی ایران است و میان باغ ایرانی و هویت ایرانی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. همچنین بر مبنای دیدگاه های هنری و منظره پردازی، پدیده ای به نام باغ ایرانی دارای تعریف خاص است.

بررسی مقایسه ای دیدگاه حلاج و سهروردی درباره ی خدا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده الهیات 1391
  زینب حدادی   فروزان راسخی

همواره در میان فلاسفه و عرفای اسلامی، دیدگاه های مختلفی در مورد خدا مطرح بوده است. فلاسفه ی قبل از سهروردی با استفاده از دلایل فلسفی صرف، و عرفا با استفاده از شهود باطنی خویش ، به اثبات وجود خداوند می پرداختند. یکی از فیلسوفانی که با استفاده از افکار مختلف فلاسفه و عرفا و ادیان الهی نظامی نوین ابداع کرده سهروردی است. وی فلسفه ی خویش را بر پایه ی افکار مختلف این افراد و تلفیق آن ها، و هم چنین بر پایه ی تجربه های عرفانی خویش ایجاد کرده است. سهروردی فلسفه ی خویش را حکمه الاشراق می نامد، که در آن بر خلاف نظام های فلسفی دیگر از مفاهیمی چون نور و ظلمت استفاده می کند. یکی از مباحث اصلی در فلسفه ی او بحث از خدا یا نورالانوار و افعال و صفات اوست که در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد. سهروردی معتقد است که وجود خداوند امری است بدیهی و دلایل اثبات خداوند صرفاً دلایلی می باشند برای آگاهی بیشتر ما. وی در ادامه به ذکر دلایل فلسفی و اشراقی خویش می پردازد. به نظر می رسد که سهروردی در ابداع فلسفه ی خویش از اندیشه ی عرفایی چون حلاج بهره برده باشد. نقطه ی اصلی اندیشه ی حلّاج در مورد شناخت خداوند، این است که او نیز معتقد است که ما انسان ها هرگز نمی توانیم درک و شناختی درخور وجود خداوند از او داشته باشیم، و شناخت ما تنها به اندازه ی مرتبه ای است که ما در آن قرار داریم. وی معتقد است که صفات خداوند تنها اسمائی هستند برای ما انسان ها که بتوانیم خداوند را با آن اسماء مورد خطاب قرار دهیم. سهروردی در بسیاری از نظرات خود درباره ی خدا تابع حلّاج بوده است. لذا این پرسش شایان طرح است که به درستی عقیده ی سهروردی و حلّاج در باره ی خداوند و اسماء و صفات او و هم چنین رابطه ی او با انسان و نظام هستی چیست؟ آیا این دو عارف و فیلسوف تلقی واحدی از خداوند و اسماء و افعال او دارند؟ تمایز و شباهت های اندیشه ی آن دو چیست ؟ هم چنین در این نوشتار به بررسی فرضیه های مطرح شده در طرح پژوهشی می پردازیم، چنان که در فصل دوم به فرضیه ی مربوط به حلاج، در فصل سوم به فرضیه ی مربوط به سهروردی و در فصل چهارم به فرضیه ی سوم یعنی شباهت ها و تفاوت های نظرات آن دو پرداخته خواهد شد.