نام پژوهشگر: شکوفه نظری
شکوفه نظری علی رضا نیکویی
در تعریفی از عرفان ( با توجه به اینکه جامع و مانع نیست ) می توان گفت ، عرفان جریانی است معرفت بخش که شامل تجربه هایی شهودی ، همراه با کشف و اشراق است . این امر ادراکات و دریافت هایی را برای عارف در پی دارد که می توان آن را معرفت عرفانی نامید . معرفتی که مسیری متفاوت از علم را -که بیشتر با برهان و استدلال سرو کار دارد - طی می کند . بیان اینگونه تجربیات و دریافت ها و معارف عرفانی نیز از طریق زبانی غیر مستقیم ( استعاری ، رمزی ، تمثیلی ) ، اشاری و روایی که از ویژگی های زبان عرفانی است ، صورت می گیرد . این جریان مانند هر جریان فکری دیگری ، طرفداران و مخالفانی پیدا می کند که هرگونه افراط و تفریط از هردو سو ، خواسته یا ناخواسته ، می تواند آن را به بیراهه بکشاند . مخالفت و ستیز با عرفان و تصوف در دوران گذشته از جانب قدما (فقها ، متکلمین و فلاسفه) همواره وجود داشته است و هریک به سهم خود و از دیدگاه فکری خود به مخالفت یا نقد آن پرداخته اند. در دوران معاصر و پس از مشروطه نیز با نقد ها یی روبه رو می شویم که با برداشتی اجتماعی از عرفان و مخالفت با زمینه ها، شرایط ، ویژگی ها و کارکرد های آن ، این جریان را منحصر در نحوه بودن و ماهیت آن در دورانی خاص از لحاظ تاریخی ، فرهنگی و... بررسی کرده اند، بدون اینکه اصل وجود آن را در نظر بگیرند . بنابر این مطابق با آن شرایط خاص تعریفی از عرفان ارائه داده اند که این جریان را به نوعی تقلیل گرایی می کشاند . علاوه بر این، عده ای بدون آگاهی از منطق و معرفت و زبان ویژه عرفان و عدم آشنایی با نقش و کارکرد آن دچار بدفهمی یا کج فهمی در بعضی از مسائل این پدیده (از جمله بخش هایی که با عقل ، علم ، تجربه و آزمایش ، تناسب و هماهنگی ندارد) شده اند و عرفان و عبارات عرفانی را بی معنا دانسته اند . بررسی های این منتقدان بر پایه رویکرد های علمی، ماتریالیستی، اجتماعی، روان شناختی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و ... می باشد . هدف از نوشتن این رساله این است تا با معرفی زبان عرفان و تصوف ، مانند هر جریان دیگری ، تا کنون مورد جرح و نقد های بسیاری قرار گرفته است . عده ای به ویژه طرفداران و پیروان این جریان ، چه آنهایی که حقیقتا عارف و صوفی بوده اند و چه کسانی که کم و بیش با عرفان آشنایی دارند و تعالیمش را می پسندند ، با نوعی سرسپردگی مطلق ، تسلیم محض آن می شوند . عده ای نیز به حقیقت عرفان باور دارند اما معتقدند که باید نا خالصی هایی را که دامن این پدیده را به بعضی اندیشه های نا صواب آلوده است پاک کرد . بسیاری دیگر با تعصب و غرض ورزی ، تنها به این دلیل که اعتقاد شخصی به این جریان ندارند آن را مشربی می دانند که با ادعای حق برای تهذیب و تزکیه انسان ، به راه باطل رفت . بنابراین به یکباره ، تمامی این جریان را آمیخته از پندار های نا صوابی می دانند که به مقصدی جز وادی گمراهی منتهی نمی شود . این رساله بر آن است تا با بررسی آثار تعدادی از نویسندگان معاصر ، که به نقد عرفان و تصوف پرداخته اند ، جنبه ها و دیدگاه های آنها را که منجر به نوعی رویکرد خاص در نقد یا رد عرفان و تصوف می شود ، مشخص کند . در این رساله ، به تفاوتی که میان نقد های پیشینیان با جریان های انتقادی معاصر وجود دارد اشاره شده است . همچنین با اشاره به زبان عرفان ، منطق عرفان و سایر خصوصیاتی که ما را ملزم میکند تا به عرفان از درون سیستم فکری و ساختاری مخصوص به خودش ، برای فهم و درک آن توجه داشته باشیم ، به مباحثی در حین نقد آراء پرداخته شده است که از این راه معایب و کاستی های این نقد ها و بررسی ها آشکار می شود .عرفان و چارچوب فکری و فرهنگی عرفا ، نشان دهد که بعضی از منتقدان عرفان به دلیل نا آگاهی و شناخت ناکافی از حوزه عرفان و تصوف ، نقد هایی غیر روشمند داشته اند.
شکوفه نظری سیدجواد حسینی
چکیده: در این تحقیق امکان سنتز مشتق جدیدی از یک کتودی آزیریدین از طریق آمیناسیون1، 2، 4، 5 – تترابرومو ،1، 5 دی فنیل پنتان3- اُن مورد بررسی قرار می گیرد. (1e,4e) -1,5- diphenylpenta -1,4- dien -3- one 1,2,4,5 – tetraboromo, 1,5 diphenylpenta -3-one bis (3-phenylaziridine -2 - yl) methanone