نام پژوهشگر: آمنه جلیلوند
آمنه جلیلوند فرهاد درویشی سه تلانی
خلیج فارس، یکی از حساس ترین و مهم ترین مناطق جهان به شمار می رود، به گونه ای که به دلیل دارا بودن موقعیت استراتژیک و منابع عظیم نفتی، همواره در کانون توجه قدرت های فرامنطقه ای از جمله ایالات متحده آمریکا بوده است. تحرکات و اقدامات آمریکا در خلیج فارس، همواره مبتنی بر یک رشته علایق و اهداف ویژه منطقه ای بوده و در جهت تأمین این منافع تاکنون استراتژی های مختلفی را به کار برده است. بدون تردید، سیاست های آمریکا در مقاطع زمانی مختلف پیامدهای مهمی را بر وضعیت امنیتی و سیاسی کشورهای منطقه بر جای گذاشته است. در این میان، جنگ دوم خلیج فارس (1991)، حوادت 11 سپتامبر 2001 و اشغال عراق (2003) به عنوان نقاط عطف مهمی در تحولات مربوط به سیاست خارجی آمریکا در منطقه خلیج فارس محسوب می-شوند. این رویدادها، علاوه بر اینکه زمینه را برای حضور نظامی گسترده و بی سابقه آمریکا در منطقه فراهم کردند، سیاست خارجی این کشور را نیز، با تغییرات عمیق و اساسی در راستای گسترش دموکراسی و اصلاحات سیاسی در منطقه مواجه ساختند. در میان کشورهای منطقه، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به دلیل وضعیت امنیتی و نظامی ضعیف (از لحاظ امنیتی) و داشتن نظام های پادشاهی و فقدان شاخصه های دموکراسی (از لحاظ سیاسی)، بیشترین تأثیر را از سیاست های آمریکا در این مقاطع پذیرفتند. با توجه به این مسأله، پژوهش حاضر ضمن بررسی اهمیت خلیج فارس و معرفی شورای همکاری خلیج فارس، به بیان مهم ترین سیاست های آمریکا در منطقه طی سال های 1991 تا 2008 و تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم این سیاست ها بر وضعیت امنیتی و سیاسی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد، حضور نظامی آمریکا در منطقه، منجر به گسترش جو بی اعتمادی و ناامنی و احساس ترس و تهدید متقابل در روابط میان کشورهای شورای همکاری در نتیجه ی نظامی گری افراطی و رقابت ناسالم تسلیحاتی (از لحاظ امنیتی) و افزایش فشار بر این کشورها برای ایجاد اصلاحات در ساختار سیاسی خود (از لحاظ سیاسی) شده است. همه این شرایط، نوعی چالش و ناآرامی را موجب گردیده که بیرون رفتن از آن به سادگی امکانپذیر نیست و به طور مستقیم بر ثبات و امنیت داخلی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تأثیرگذار است.
آمنه جلیلوند ابراهیم عباسی
هر فعالیت تجاری، به مثابه منافعی که برای افراد ایجاد می کند، با خطراتی نیز مواجه است. صنعت بانکداری نیز با ریسک های متداولی مواجه است که از بین این ریسک ها، ریسک اعتباری که بیانگر عدم ایفای تعهد اعتبارگیرنده در عمل به تعهداتش می باشد، از اهمیت بسیاری برخوردار است. برای مدیریت ریسک اعتباری ابزارهایی وجود دارد که یکی از پرکاربردترین و موثرترین ابزارهایی که صنعت بانکداری می تواند برای این منظور بکار برد، سوآپ نکول اعتباری است. هدف این پژوهش، بررسی امکان استفاده از سوآپ نکول اعتباری در بازار مالی ایران می باشد. روش تحقیق این پژوهش توصیفی از نوع مقایسه ایی می باشد و از حیث هدف کاربردی است، ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مطالعه کتب و مقالات تخصصی و پرسشنامه می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام کارشناسان پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی و نیز صاحب نظران، مدیران و کارشناسان ارشد بازار سرمایه که با این ابزار و کاربرد آن در مدیریت ریسک اعتباری آشنایی دارند، می باشد. نمونه انتخابی، از بین جامعه آماری، به روش سرشماری انتخاب شده اند. داده های گردآوری شده توسط پرسشنامه ها را با استفاده از دو نرم افزار expert choice و spss را تحلیل کردیم و نتایج به دست آمده در این پژوهش، نشان می دهد که امکان استفاده از سوآپ نکول اعتباری در بازار پولی ایران، در قالب قرارداد جدیدی از عقد ضمان همراه با اجرت و نیز در قالب قرارداد بیمه، وجود دارد ولی برای استفاده از این ابزار در بازار سرمایه، نیازمند اصلاحاتی در قوانین و مقررات بازار سرمایه هستیم. واژگان کلیدی: ریسک اعتباری، مدیریت ریسک اعتباری، مشتقات اعتباری، سوآپ نکول اعتباری.