نام پژوهشگر: سمیرا بیگمرادی
سمیرا بیگمرادی سیروس نصراله زاده
از آغاز هستی، زن به عنوان یکی از ارکان اصلی حیات، نه تنها نقش موثر خود را بر جامعه و جهان اعمال کرده بلکه به دلیل تواناییها و ویژگیهای خود در هر مقطع زمانی در مقامی خاص جای گرفته است. گاهی در مقام پرستش، گاه پشت چرخ های اقتصادی و گاه بر مسند پادشاهی. با به قدرت رسیدن ساسانیان در قرن سوم میلادی، یکی از سلسله های بزرگ ایران زمین بنیان نهاد شد. در عرصه سیاسی همواره این مردان بودند که به عنوان پادشاه عنان حکومت را در دست میگرفتند. زنان نیز به عنوان مادر، خواهر، همسر و دختر به ایفای نقش پرداخته و در کنار مردان تاریخ را ورق میزدند و می زنند. با وجود این که زنان در ایران باستان دارای مقام و منزلتی والا بودند و در برخی مسائل درباری موثر واقع میشدند، به دلیل مظاهر شاهانه که خاص مردان بود مانند: تیر اندازی، شجاعت، پهلوانی و ... در طول تاریخ ایران باستان کمتر سابقه داشته است که یک زن بر اریکهی پادشاهی ایران تکیه بزند. در قرن هفتم میلادی در پی حوادث و وقایعی از جمله: تشت و تفرقه بین خاندانهای اشراف و روحانیون، قدرت گرفتن سرداران، جنگهای پی در پی ایران و روم، افزایش یافتن مالیات و ... زمینههای آشفتگی و بینظمی سراسر شاهنشاهی ساسانی را در برگرفته بود. زمانی که آخرین سلطنت بزرگ به نام خسروپرویز به پایان رسید، پسرش قباد دوم (شیرویه) جانشین او شد. این جانشینی به بینظمی و آشوبی که به تدریج در شاهنشاهی پیش آمده بود، دامن زد. قباد دوم در آغاز پادشاهیش، از ترس این که مبادا رقیبی از خاندان ساسان پادشاهی او را تهدید کند، دست به برادرکشی بی سابقهای زد. از آن جا که در اندیشه ایران دورهی باستان تنها آن کسی میتوانست به مقام سلطنت برسد که از نژاد و تخمه ی شاهان باشد لذا بعد از مرگ قباد دوم، چون دیگر فرزند پسری از خسروپرویز باقی نمانده بود دختران او بوراندخت و آزرمیدخت به پادشاهی برداشته شدند. در دربار شاهنشاهی ساسانی زنان برجسته از احترام و نفوذ بسیار برخوردار بودند اما به سلطنت رسیدن دو شاهدخت ساسانی امری استثنایی بود هر چند که در منابع مختلف اعتراض و یا ابراز تعجب خاصی نسبت به شاه شدن دو زن دیده نمیشود. در قرن هفتم میلادی هرج و مرج و آشفتگی شاهنشاهی ساسانی را در برگرفته بود. در حالی که وارث مرد مناسبی برای تاج و تخت در دربار شاهنشاهی نبود، روحانیون و بزرگان بوران دختر خسروپرویز را به تخت شاهی نشاندند. مهمترین خواسته روحانیون و بزرگان این بود که فردی از خانواده سلطنت بر تخت شاهی بنشیند و شاهنشاهی بدون شاه نماند. خواه این فرد یک کودک و خواه یک زن باشد. آنان هر کدام از این دو گزینه را (کودک یا زن) به هر فردی خارج از خاندان سلطنتی ترجیح میدادند. ناگفته نماند به هر حال برگزیده شدن یک زن برای پادشاهی شاهنشاهی ساسانی حاکی از احترام و منزلت والای زنان حداقل در دربار ساسانی و بین زنان برجسته خانواده شاهی است. به نظر میرسد که علت به قدرت رسیدن این دو شاهدخت نیز در راستای همان مفهوم سلطنت در دوره باستان باشد.